پاسخ به:اشعار دفاع مقدس
دوشنبه 31 شهریور 1393 6:45 PM
به هوش باش زمين بى خدا نمىماند
سلام بر تو كه آلاله پرورى مادر
گلوى فاجعه را خشم خنجرى مادر
سلام بر تو كه خورشيد احترامت كرد
بهشت گسترهى خويش را به نامت كرد
سلام بر تو كه در راه دل پسر دادى
براى پيشكشى پارهى جگر دادى
تو را قسم به گل پرپرت بگو با من
چه آمده است بگو بر سرت بگو با من
بگو كه عقدهى دل واشود ، جوان داده !
كوير آينه دريا شود ، جوان داده
بگو چگونه زمين را به اشك خود شستى
ندانم ابر شدى يا به اشك خود شستى
بگو گلوى شهيدت ستاره باران بود
شب عروج ، خدا در دل تو مهمان بود
چگونه آن همه شب سوختى و دم نزدى
مدام ديده به در دوختى و دم نزدى
بگو كتاب شهادت هميشه يارش بود
دعاى خير تو آن شب به كولهبارش بود
شهيد داده ! فقط عاشق است مىداند
كه عشق چيست ، شبيه چه چيز مىماند
نهنگ از دل مرداب سخت بيزار است
ستارهى سحر از خواب ، سخت بيزار است
اگر چه خواب خوشى باز از پسر ديدى
بلند قامت او را بدون سر ديدى
مباد ! آنكه به ياد شهيد گريه كنى
به جاى خالى او روز عيد گريه كنى
چگونه تيغ خدا در نيام مىماند ؟
دلى كه پخته شود خشك و خام مىماند؟
چنان كه كوه ز موج بلا نمىترسد
غزا كننده زحكم قضا نمىترسد
بدان كه مرد خطر را اميد مىداند
و روز كشته شدن را چو عيد مىداند
كسى كه عشق بورزد به فكر هستى نيست
كه در شراب سلامت نشاط مستى نيست
زمانهاى كه سر سوزنى تفاهم نيست
سرودن از گل و آيينه كار مردم نيست
چنان كه از دل شب آفتاب مىجوشد
حقيقت است كه مثل شراب مىجوشد
اگر چه مدعيان حربهاى دگر بزنند
گل شهيد تو را خارها به سر بزنند
به هوش باش ! زمين بىخدا نمىماند
و بوى لاله ز گلها جدا نمىماند
قسم به نام بلندت كه قوت دلهاست
در اين جهنم نامردمى خدا با ماست
به نام نامىات اين مثنوى بلند افتاد
هميشه نام تو خورشيد آسمانم باد
یا صاحب الزمان علیه السلام