پاسخ به:امیر عاشقان
جمعه 28 شهریور 1393 12:01 PM
زیباترین برخورد با اقلیت های مذهبی
ـ روزی حضرت علی(ع) با یک مسیحی همسفر بودند. بعد از مسافتی، آن مسیحی گفت که مقصد من فلان شهر است و حضرت علی(ع) نیز فرمودند که مسیر من به کوفه است. پس از طی مسافتی به دو راهی کوفه رسیدند. مرد مسیحی از حضرت جدا شد و به راه خود رفت و مشاهده کرد که حضرت علی(ع) به راه کوفه نرفت و به دنبال او می آید. او با تعجب پرسید مگر شما به کوفه نمی روید؟ حضرت پاسخ دادند: بله من به کوفه می روم، ولی می خواهم شما را تا مسافتی بدرقه کنم؛ زیرا این دستور رسول خدا(ص) است. مرد مسیحی که تحت تأثیر این رفتار قرار گرفته بود، مسلمان شد.
ـ در زمان حکومت حضرت علی(ع) زره آن حضرت گم شد. پس از مدتی آن را نزد مردی مسیحی یافتند. حضرت علی(ع) برای بازپس گرفتن زره با آن مسیحی نزد قاضی رفتند. حضرت فرمودند: این زره متعلق به من است. نه آن را فروخته ام و نه به کسی هدیه داده ام و حالا آنرا پیش این مرد پیدا کرده ام. قاضی گفت: شما ناچارید که برای ادعای خود شاهدی بیاورید. حضرت لبخندی زد و فرمودند: شما درست می گویید، اما من شاهدی ندارم. قاضی به نفع آن مرد مسیحی حکم صادر کرد. آن مرد پس از مدتی، برگشت و در حالی که به شدت تحت تأثیر رفتار حضرت قرار گرفته بود، گفت: این زره متعلق به حضرت علی(ع) است. پس از آن، ایمان آورد و مسلمان شد. او به جمع یاران حضرت پیوست و در جنگ نهروان نیز در رکاب ایشان جنگید.
ـ تعدادی از لشکریان معاویه به یکی از شهرهای تحت قلمرو حکومت حضرت علی(ع) حمله کردند و در طی جنایات خود، به زنی یهودی نیز حمله کردند و زیورآلاتش را به سرقت بردند. آن حضرت به شدت ناراحت شدند و یاران خود را شدیدا ملامت کردند و به شکوه فرمودند: اگر کسی از این حادثه دردناک بمیرد، جای تعجب نیست.