جوان و نوگرايى(2)
شنبه 15 شهریور 1393 1:32 PM
اسلام و نوگرايى
اسلام، هر پندار و كردارى را به صرف وصف ديرينگى و كهنگى و سنتى بودن، مرجع و حجت نمىداند، ضمن اين كه هيچ نظر و عملى را تنها به دليل تازگى و نوبر بودن، امضا و تأييد نمىكند. انسانى كه در آرمان اسلام تصوير مىشود، نه عقده سنت شكنى دارد و نه تعصب بر قدمت گرايى؛ تنها دغدغه چنين انسانى، حقيقت و حقانيت است.(7)
آيين اسلام، نه مانند عدهاى، نوگرايى را كاملاً مضر مىشمارد و نه مثل ماركس، آن را كاملاً مفيد مىداند، بلكه حد و ضابطه خاصى براى آن در نظر گرفته و آن، چارچوب موافقت با حكم خدا و مصلحت عمومى و عقلانى است. در واقع، اسلام، خواهان نوگرايى مثبت است.
با نگاهى به آموزههاى متعالى اسلام در مىيابيم كه اين مكتب مترقى هرگز مخالفتى با مظاهر تجدّد و نوگرايى و پيشرفت ندارد. توصيه قرآن به سير در طبيعت و كاوش و جست و جوى حقايق تازه و دستآوردهاى نو، صرفاً براى مطالعه تاريخى و جغرافيايى نيست، بلكه سفارشى است براى كسب علوم و فنون جديد و دست يابى به فنآورى روز و پى بردن به اسرار تازه و پيچيده عالم وجود.
استاد مطهرى (ره) مىگويد: اسلام، به شكل ظاهر و صورت زندگى كه وابستگى به ميزان دانش بشر دارد، نپرداخته است، بلكه با قرار دادن هدفها در قلمرو خود و واگذاشتن شكلها و ابزارها در قلمرو علم و فن، از هرگونه برخوردى با توسعه فرهنگ و تمدن، پرهيز كرده و حتى با تشويق عوامل توسعه تمدن؛ يعنى علم، اراده، همت و استقامت، خود، نقش عامل اصلى پيشرفت تمدن را بر عهده گرفته است.(8)
در احاديث معصومين (ع)، مسلمانان به فراگيرى دانش و علم آموزى دعوت شدهاند. شهيد مطهرى (ره) پس از نقل حديثى از پيامبر اكرم (ص) كه فرمودهاند: «اطلبوا العلم و لو بالصين؛ علم را جست و جو كنيد، گر چه در چين باشد»، مىگويد: «علت اين كه نام چين برده شده اين است كه در آن روز، از چين به عنوان دورترين نقاط جهان... نام برده شده و يا علت اين است كه در آن زمان، چين به عنوان يك مهد علمى و صنعتى معروف بوده است.»(9)
حديث فوق، توجه به عنصر زمان و پيشرفت و هم گام حركت كردن با تمدن روز را به خوبى نشان مىدهد.
در تعاليم دينى، زمانشناسى از جايگاه خاصى برخوردار است. امام صادق (ع) مىفرمايد: «العالم بزمانه لا تهجم عليه اللّوابس؛(10) دانشمندى كه به زمان خود آگاه باشد، مشكلات و شبهات بر او غالب نخواهد شد.»
به فرموده امام على (ع): «آگاهترين انسان كسى است كه در برخورد با نوآورى و رويدادهاى تازه، شگفت زده نشود».(11) آن حضرت در بيانى ديگر مىفرمايند: «در نادانى انسان همين بس كه در برخورد با پديدهها و رويدادهاى نو، دچار شگفتى مىشود.»(12)
بر اين اساس، امام خمينى (ره) يكى از وظايف روحانيون را توجه به مقتضيات زمان مىداند و مىگويد: «حوزهها و روحانيت بايد نبض تفكر و نياز آينده جامعه را هميشه در دست خود داشته باشد و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهيّاى عكس العمل مناسب باشد.»(13)
در طرحها و برنامههاى پرورشى نيز بايد به عنصر زمان توجه كرد. امام على (ع) مىفرمايد: «لا تقسروا اولادكم على آدابكم فانهم مخلوقون لزمان غير زمانكم؛(14) فرزندانتان را به ادب خود مجبور نسازيد، چرا كه آنان پديدههاى زمان ديگرى هستند.»
استاد مطهرى (ره) مىگويد: در هدايت و رهبرى نسل امروز بايد و لازم است تا تغيير و اصلاح عميقى در بيان و تبليغ و كتابها صورت گيرد. بايد با منطق، زبان و افكار روز آشنا شد و از همان راه به هدايت و رهبرى پرداخت.(15)
بعضى از افراد بين اسلام و شرايط عصرى و تغييرات جديد در روابط انسانها و امروزى شدن تنافى مىبينند، از اين رو مىگويند يا بايد «دين» را برگزيد يا «زندگى امروز» را؛ بر اين اساس، با روىكردى متحجّرانه، از هرگونه نوگرايى پرهيز كرده و گروهى ديگر، تسليم دگرگونىها شدهاند و اسلام را پديدهاى متعلق به گذشته دانسته، آن را به بايگانى تاريخ سپردهاند.
اما به نظر مىرسد هيچ يك از اين دو نظريه، مطابق با واقع نيست و نگاهى افراطى يا تفريطى به دين و واقعيتهاى خارجى دارد. البته برخى از ويژگىهاى تجدّد و مدرنيته با سنت و دين، قابل جمع نيست و هيچ راهى براى همآهنگى بين آنها نمىتوان پيدا كرد؛ مانند: قربانى كردن مصالح جامعه به پاى منافع فرد، سكولار بودن و غير اخلاقى بودن قدرت و حاكميت، خارج كردن دين از صحنه زندگى و... اما اين سخن به معناى ضديت اسلام با دستآوردهاى مثبت تجدّد نيست. استاد مطهرى (ره) در تثبيت سازگارى اسلام با توسعه تمدن و فرهنگ و صورتهاى متغير زندگى، توجه آن را به روح و معنا (معناگرايى) نه قالب و شكل، مطرح كرده و قوانين آن را به دو دسته ثابت و متغير تقسيم نموده است و اصل مهم اجتهاد را قوّه محرّكه اسلام و همآهنگ كننده دين با پيشرفت تمدن دانستهاند.(16)
اين شبهه كه انسان نيازهايى دارد كه در حال جديد و متنوع شدن است و اسلام نيز دينى است قديمى كه چهارده قرن از آن گذشته است پس نمىتواند پاسخ گوى نيازهاى بشر امروز باشد، به كلى باطل است، زيرا انسان علاوه بر نيازهاى متغير، نيازهاى ثابت هم دارد كه با گذشت زمان تغيير نمىكند. علاوه بر آن، اسلام مطلقاً ثابت نيست، بلكه ساز و كارى دارد كه مىتواند خود را با شرايط و تحولات هر دورهاى تطبيق دهد. اسلام در عين حال كه بر قوانين ثابت و محكمات خود پافشارى مىكند، انعطاف پذيرى بسيارى نيز دارد. در زمان غيبت امام زمان (عج)، مجتهدان (كارشناسان امور دينى) با استفاده از قرآن و سنت معصومين (ع)، نوع برخورد با حوادث جديد را مشخص مىكنند و به سؤالات جديد مردم پاسخ مىدهند. بر اين اساس، با اطمينان مىتوان گفت: اسلام هرگز از حل معضلات اجتماعى و حوادث جديد، ناتوان نيست و نخواهد بود و در همه اعصار مىتواند پاسخ گوى نيازهاى بشر امروز باشد.
نكته مهم ديگر آن است كه فرهنگ، اخلاق و تعلق داشتن به خدا، از نيازهاى ثابت بشرى است كه در جريان تغيير، همچنان باقى و جاودانه است.
استاد مطهرى (ره) مىگويد: انسانها در زندگى، يك سرى هدفهاى كلى دارند كه هميشه بايد براى دست يابى به آنها تلاش كنند؛ مثلاً رابطه خود را با خدا بايد به گونهاى نظم دهند يا در اجتماع خود، نظم و امنيت را برقرار كنند؛ اما ممكن است با گذشت زمان، ابزارهاى لازم براى نظم دهى تغيير كنند. اين ابزارها تا آن جا كه غير مشروع نباشند اهميتى ندارند؛ مهم، هدفهاى اصلى است كه بايد به آنها دست يافت.(17)
پس نمىتوان به صورت يك قاعده كلى گفت: هر چيزى كه زمان بر آن بگذرد به درد نمىخورد. مىگويند: نفت، حاصل موجودات باقى مانده از درياهاى گذشته است كه پس از هزار سال بر جاى ماندن در زير زمين، به نفت امروزى تبديل شدهاند و اكنون بسيار ارزشمند و سود آور است.
سعدى مىگويد:
سنگى به چند سال شود لعل پارهاى
زنهار تا به يك نَفَسش نشكنى به سنگ
پرسش اساسى انسان، از دوران غارنشينى تا عصر فضانوردى، هميشه و در همه حال، از آغاز و سرانجام هستى بوده و هست.
زكجا آمدهام آمدنم بهر چه بود
به كجا مىروم آخر ننمايى وطنم
پاسخ به اين پرسش، صرفاً از ناحيه دين امكانپذير است، پس نياز به دين، نياز انسان امروز نيز هست. بر خلاف تصور غلطى كه ديندارى را با پيشرفت و تمدن و به روز شدن در تعارض مىبيند، اسلام، نه تنها با رشد و توسعه علم و فن آورى كاملاً موافق است، بلكه بدون اغراق مىتوان گفت: تمدن بشرى، وامدار زحمات دين داران و در رأس آنان، پيامبران بزرگ الهى است.
شهيد مطهرى (ره) مىگويد: تمدن عظيم و حيرتانگيز جديد اروپايى كه چشمها را خيره و عقلها را حيران كرده است و امروز بر سراسر جهان سيطره دارد، به اقرار و اعتراف محققين غربى، بيش از هر چيز، از تمدن با شكوه اسلام مايه گرفته است.(18)