پاسخ به:داستانهای کوتاه درباره آّب
یک شنبه 7 دی 1393 2:40 PM
ي بود يكي نبود غير از خدا هيشكي نبود . يك پينه دوزي بود سه تا پسر داشت : حسني قوزي و حس يني كچل و احمدك. پسر بزرگش حسني دعا نويس و معركه گير بود، پسر دوم ي حسيني همه كاره و هيچكاره بود، گاهي آب حوض مي كشيد يا برف پارو ميكرد و اغلب ول ميگشت . احمدك از همه كوچكتر، سري براه و پائي براه بود و عزيز دردانه باباش بود، توي دكان عطاري شاگردي ميكرد و سر ماه مزدش را مي آورد به باباش ميداد . پسر بزرگها كه كار پا بجائي نداشتند و دستشان پيش پدرشان دراز بود، چشم نداشتند كه احمدك را بينند. دست بر قضا زد و توي شهرشان قحطي افتاد . يك روز پينه دوز پسرهايش را صدا زد و بهشان گفت ميدونين:«چيه، راس پوس كندش اينه كه كار و كاسبي من نميگرده، تو شهر هم گروني افتاده، شماهام ديگه از آب و گل در اومدين و احمدك كه از همه تون كوچكتره ماشالله پونزه سالشه . دس خدا بهمراتون، برين روزيتونو در بيارين و هر كدوم يه كار و كاسبي يم ياد بگيرين . من اين گوشه واسه خودم يه كرو كري ميكنم . اگه روز و روزگاري كاربارتون گرفت و دماغتون چاق شد كه چه بهتر، به منم خبر بدين و گرنه بر گردين پيش خودم يه لقمه نون داريم با هم ميخوريم.»
1. پاراگراف بالا ابتداي داستان كوتاه "آب زندگي" اثر صادق هدايت است.
2. اين داستان نخستين بار به سال 1323 در پاورقي روزنامه "مردم" و سپس در مجموعه "زنده بگور" منتشر شد كه بازسازي قصهي عاميانهي قديمي است.
3. روايات اين داستان بر مبناي اساطير، روايات ملي و مذهبي استوار است. اين داستان يادآور داستانهاي "سيمرغ و زال" شاهنامه، حكايت حضرت خضر در پي يافتن آب حيات و داستان حضرت يوسف و برادران و نابينا شدن و شفا حضرت يعقوب كه از داستانهاي قرآن و روايات اسلامي/ سامي است.
4. داستان به نوعي پندآموز و آرمانگرايانه است. هدايت با توصيف دو نوع از جامعهي موجود، سعي در اثبات يكي بر ديگري دارد. در اين داستان جامعهاي كه مصرفگرا، تخدير شده، ناشادمان و بدون آگاهي است در برابر جامعهاي خودكفا، اميدوار و آگاه به تصوير كشيده شده است.
5. هدايت از زبان عاميانه و گفتاري در اين اثر بهره جسته است كه نشان از توجه نويسنده به ادبيات شفاهي/ گفتاري و بالتبع آن آگاهيهاي غيررسمي زمانهي خود است.