شرح غزل شماره ۴۹۴: ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی
جمعه 2 مرداد 1394 3:24 PM
معاني لغات غزل (494)
چاه زنخدان: گودي چانه.
هُش دار: مراقب باش، به هوش باش.
وسوسه: بد انديشي، افكار شيطاني، اِغوا، پند مغرضانه.
وسوسه نفس: پند مغرضانه و اِغواگرانه نفس.
آدم صفت: مانند آدم ابو البشر.
روضه رضوان: باغ بهشت.
شايد: جا دارد، شايسته است، امكان دارد.
به آبي: به جرعه آبي، به اندك آبي.
فلك: روزگار.
دست نگيرد: ياري نكند.
چشمه حيوان: چشمه آب حيات.
صبح: فاصله زماني بين شب و روز كه هوا روشن گرگ و ميشي است.
چندان: آنقدر.
گماشتن: نگهباني كردن، مأمور كردن.
دم همّت: بيانِ گرمِ دعا و توجهات قلبي، نَفَسِ گرمِ دعاي قلبي.
بسته ام: در بيت هفتم غزل به معناي روان كردن، جاري كردن.
تا بو: به اميد اينكه، در آرزوي اين كه.
مهرو: ماهرو، زيباروي.
كلبهِ احزان: نام خانه حضرت يعقوب پدر حضرت يوسف به سبب گريستن مدام او در فراق فرزند.
معاني ابيات غزل (494)
شرح ابيات غزل(494)
وزن غزل: مفعول مفاعيل مفاعيل فعولن
بحر غزل: هزج مثمّن اخرب مكفوف محذوف
٭
اين غزل به احتمال زياد در زمان شاه زين العابدين سروده شده است.
شروع سلطنت شاه زين العابدين با رقابت و مشاجرات فاميلي از يك طرف و تهديد تيمور از طرف ديگر همراه بود. حافظ در شروع غزل باز هم چاه زنخدان شاه زين العابدين را بر سياه چال شاه يحيي ترجيح مي دهد و چنين مي پندارد كه همان به كه از چشمه حيوان شاه جوان سيراب شود وگرنه چه بسا كه ديگران از دادن يك جرعه آب هم از او مضايقه كنند.
شاعر در ابيات بعدي خود را در انتظار دوره شكوفايي شاه جوان قلمداد كرده و مراتب همكاري و معاضدتِ خود را با او اعلام داشته و خود را چشم براه او مي خواند.
مضمون بيت دوم تلميح است به مفاد آيه 120 سوره طه: فَوَسْوَسَ اِلَيْهَ الشَّيطانُ قالَ يا آدَمَ هَلْ اَدُلُّكَ علي شَجَرَهِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لايَبْلي (پس شيطان وسوسه اش كرد گفت اي آدم آيا تو را به درخت هميشه جاويدان و سرزميني كه كهنه نمي شود راهبري كنم؟).
اجمالاً كنايات ابيات اين غزل دلالت بر اين دارد كه شاعر در روزهاي نخست سلطنت شاه زين العابدين و يا دوره فترت حكومت پدرش شاه شجاع آن را سروده باشد.
در زندگی بکوش. لباس صبر بر تن بپوش. با دانایان بجوش. عزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش