پاسخ به:ضرب المثل به لهجه مازندرانی(سری اول)
سه شنبه 11 شهریور 1393 11:44 AM
ضرب المثل به لهجه مازندرانی(سری دوم)
پيش دَكِتي پِشتِ سَر رِه هَم هارِش: جلو كه افتادي به پشت سرت نيز نگاهي بنداز(اگر به مال و مقامي رسيدي به افراد زير دست خود نيز گوشه چشمي داشته باش).
پلا احمدِشه فاتح ممدِ: پلوي احمد را مي خوري وبراي محمد فاتحه مي خواني!(از كسي كه به تو نيكي كرد تشكر نميكني ولي از ديگري تشكر مي كني).
پسته بي مغز دِهون واز هَكِنِه رسوا بونِه: هنگامي كه پسته دهان بسته بدون مغز را باز كني رسوا مي شود(كسي كه نسنجيده سخني بگويد و خود را رسوا نمايد).
پشيل كد خدا بَئيِه: پشيل (نوعي خزنده كوچك كه مثل كرم زمين را سوراخ ميكند ) كدخدا شد(فرد بي تجربه و بي لياقتي به پست مهمي رسيد).
پز عالي جيف خالي: افاده زياد با جيب خالي(كسي كه آه در بساط نداشته باشد ولي اهل تكبر و افاده باشد).
پتك پِتك زنّه راه شونه: با ناز و كرشمه راه مي رود.
تِه تَش مِرِه گَرم نَكِردِ تِه دي مِرِه كور هَكِردِه: آتش تو ما گرم نكرد كه هيچ ! دودش چشم ما را كور كرد(كسي كه بخواهد كمكي بكند اما ضرر زيادي برساند).
تِه بَوّي گل دسته همه گِنِنِه هَسِّه: تو كه بگويي گل دسته همه مي گويند درست است(خانم هايي كه از شوهرانشان مي خواهند احترام آنها را داشته باشند تا ديگران هم از شوهرانشان تبعيت كنند).
تيم جار خِس همه شو پادشاه رِه خو ويندِنِه: كسي كه كنار خزانه برنج ميخوابد خواب پادشاه شدن خود را مي بيند(فردي كه با داشتن مال اندكي آرزوهاي بزرگي را در سر بپروراند).
تا تِه دار دارنِه ولك تِه سِلام دارنِه عَلِك: تا هنگامي كه درخت تو ميوه دارد به سلام تو جواب مي دهند(تا موقعي كه صاحب ثروت هستي به تو احترام مي گزارند).
تو كه راغون نِداشتي وينگوم چِه كاشتي: تو كه روغن نداشتي چرا بادمجان (كه روغن زيادي براي سرخ شدن ميخواهد) كاشتي؟
تَش سَرِ تَش بِشتِه: روي آتيش آتيش گذاشت(هنگامي كه دو خبر بد را پشت سر هم به يك نفر بدهند).
تِرشِ اِنار شيره نَئؤنِه: انار ترش شيرين نمي شود(كسي كه به زور و حيله بخواهد خودش را در دل مردم جاي دهد).
خوشا دردی که درمانش تو باشی
خوشا راهی که پایانش تو باشی
خوشا چشمی که رخسار تو بیند
خوشا ملکی که سلطانش تو باشی