0

درخواست شعر مذهبی {حتما کمک کنید}

 
sabure
sabure
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 9

پاسخ به:درخواست شعر مذهبی {حتما کمک کنید}
شنبه 22 شهریور 1393  3:55 PM

 

بر سر در هر بیت توقف کردیم
تا این که به نام حسن یوسف کردیم
کوچکتر از آنیم ببخشید آقا
یک گل به شما اگر تعارف کردیم
***
خدایا جبرئیل تو دو پر داشت
کمی از، آسمانت هم خبر داشت
نمی دانم چه رازی در حرم بود
که پر از جبرئیلت بیشتر داشت
*****
***
از عرش خدا آیه فراوان می ریخت
از سوره ی شب ، کفر به ایمان می ریخت
با "لا" ی دژش گفت مرا گم نکنید
نور از دهن شاه خراسان می ریخت
***
ما گوش به حرفهای مردم کردیم
هر گوشه ی آن شهر تبسم کردیم
گفتند "پدیده" یک بهشت است بهشت
رفتیم و تو را در حرمت گم کردیم
***
اطراف حرم هر که به فکر خویش است
کار غلط او سبب تشویش است
برجی لب برج دیگری ساخته است
انگار گمان کرده که مشهد، کیش است
***
از حنجره ها موج خروشان می ریخت
تکبیر، در آغوش بیابان می ریخت
تا شهر به محراب لبش قامت بست
"لا" از دژ خورشید خراسان می ریخت
***
 
***
کاری شد و آن کار نباید می شد
در خاطر گلها چه زبانزد می شد
از بوته ی انگور و گل سرخ انار
زنبور عسل داشت مردد می شد
***
زخمی شده ی شهد انار ای باران
ای منتظرت چشم بهار ای باران
بر شعر ترم حال که جاری نشدی
یک قطره مدینه پس ببار ای باران
***
***
در شعر خدا صبح، دوبیتی دیدند
ظهری به دو چارپاره اش پیچیدند
در مغرب و در عشا ، شبی هفت غزل
در ساعت هشت از صلواتش چیدند
***
***
هر صحن، خیابان جدایی دارد
از هر طرفش راه به جایی دارد
بیراهه زیاد است در این شهر، ولی
در هر وجبش قبله نمایی دارد
***
***
از کشور خود عازم ایران شده بود
گردشگر شیراز و خراسان شده بود
لیدر سخن از ، حضرت معصومه که گفت
شیدا شد و انگار مسلمان شده بود
***
آن سوی زمین حال گلی خوب نبود
در غربت گل پنجره محبوب نبود
پیراهن گل بوی حرم داشت، هنوز
در کشورشان حیف که یعقوب نبود
***
علی دولتیان

 

تشکرات از این پست
komail1012531
دسترسی سریع به انجمن ها