0

غزل شماره ۴۱۲: مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل شماره ۴۱۲: مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جمعه 26 تیر 1394  4:08 PM

معاني لغات غزل (396)

خون افشان: خونبار، خون چكان.

تُرك: كنايه از محبوب زيباروي.

در خواب خوش مستي: به هنگام خواب خوشي كه در اثر مستي دست داده.

نگارين گلشنش: گلشن نگارينش، باغ پر نقش و نگارش.

هلالي: مانند هلال، خميده، منحني.

طغرا: خط طغرا، خطي كه به كمك نقاشي توأماً با خطوط منحني نام و مشخصات شاهان را بر بالاي فرامين به صورت زيبايي ترسيم مي كرده اند.

طغراي ابرو: (اضافه تشبيهي) ابرو به خط طغرا كه از منحني و نيمدايره ها و مانند خط شكسته صورت مي بندد تشبيه شده.

كه باشد مه: ماه چه كسي باشد؟

بنمايد: نشان دهد.

طاق آسمان:‌ (اضافه تشبيهي) آسمان به طاق تشبيه شده است.

رقيبان:‌ نگهبانان، مراقبان.

جبين: پيشاني.

طُرفه: تازه و شاداب، نيكو، فرح بخش.

سمن زار: ياسمن زار، باغچه يي پر از نهال گل ياسمن كه به رنگ هاي مختلف و معطر است.

چمان: خرامان، رونده به ناز.

حور و پري: زنان سياه چشم بهشتي.

كافر دل: سنگدل، بي رحم، صاحب دلي مانند دل كافرانْ بي رحم.

نقاب: روبند.

نقاب زلف: (اضافه تشبيهي) زلف به نقاب تشبيه شده.

نمي بندي: نمي پوشاني.

هواداري: جانبداري، طرفداري.

تير غمزه: (اضافه تشبيهي) غمزه به تير تشبيه شده، كنايه از تير ناز و عشوه مژگان چشم يار.

 

معاني ابيات غزل (396)

  1.    از دست آن يار كمان ابرو اشك خونين از چشمهايم روان است. (عاقبت) دنيا از چشم من و ابروي او پر از فتنه خواهد شد.
  2.    من چاكر چشم آن يار زيبايي هستم كه چون از مستي به خواب ناز فرو مي رود، چهره اش چون باغ گل و سايه سياه ابروانش چون سايباني بر آن چهره است.
  3.    پيكرم مانند ماه نو از اين غصه باريك و خميده شد كه با وجود انحناي ابروي او، ماه آسمان با چه جرأتي از بلنداي آسمان خود را مي نماياند؟
  4.    دور از چشم و توجه نگهبانان، از چشم و پيشاني آن معشوق هر لحظه هزاران اشاره به ما مي رسد و در اين ميان ابروي يار پرده دار و پيام رسان است.
  5.    پيشاني او براي جان گوشه نشينان،‌باغ دلگشايي است كه ابروانش گرد آن گلزار با ناز مي خرامند.
  6.     با اين زيباييِ محبوب، ديگر كسي از زيبايي چشم حور و حالت ابروي پري سخن نمي گويد.
  7.    تو بي رحم سنگيندل چهره و زلف خود را نمي پوشاني و از آن مي ترسم كه انحناي آن ابروان دلربا،‌ قبله و محراب مرا (به سوي خود)‌ بگرداند.
  8.    با آنكه حافظ در طرفداري از محبوب خود چون مرغ زيركي زرنگ بود (عاقبت) آن كمان ابرو با تير عشوه مژگان چشم خود، او را شكار كرد.

 

 

شرح ابيات غزل (396)

وزن غزل: مفاعيلن مفاعيلن مفاعيلن مفاعيلن

بحر غزل: هزج مثمّن سالم

٭

اين غزل محصول طبع آزمايي حافظ در اواسط دوره اول حكومت شاه شجاع است كه با رديف ابرو سروده و روي دلش در پرورش مضامين آن به جانب شاه شجاع است.

حافظ در بيت مقطع غزل به واقعيتي اشاره مي كند و آن اينكه او كه نخست از طرفداران شيخ ابواسحاق اينجو بوده و در كمال زيركي پيوسته به هواداري او بر‌مي‌خاست، در اثر رويداد‌ هاي حاصله عاقبت به سلك طرفداران شاه شجاع پيوسته است. در عين حال حافظ در مطلع غزل تلويحاً چنين پيش بيني مي‌كند كه كار من و اين محبوب عاقبت به جاهاي باريك خواهد كشيد و از اين پيش بيني،‌ اين نكته مستفاد مي‌شود كه حافظ كما هوَ حقّه شاه شجاع را مي شناخته و به مشخصات اخلاقي او وارد بوده ليكن راه ديگري جز كنار آمدن با او برايش ميسر نبوده است.

شرح جلالی بر حافظ - دکتر عبدالحسین جلالی

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها