0

غزل شماره ۴۰۵: به جان پیر خرابات و حق صحبت او

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل شماره ۴۰۵: به جان پیر خرابات و حق صحبت او
جمعه 7 شهریور 1393  12:53 PM

به جان پیر خرابات و حق صحبت او

که نیست در سر من جز هوای خدمت او

بهشت اگر چه نه جای گناهکاران است

بیار باده که مستظهرم به همت او

چراغ صاعقه آن سحاب روشن باد

که زد به خرمن ما آتش محبت او

بر آستانه میخانه گر سری بینی

مزن به پای که معلوم نیست نیت او

بیا که دوش به مستی سروش عالم غیب

نوید داد که عام است فیض رحمت او

مکن به چشم حقارت نگاه در من مست

که نیست معصیت و زهد بی مشیت او

نمی‌کند دل من میل زهد و توبه ولی

به نام خواجه بکوشیم و فر دولت او

مدام خرقه حافظ به باده در گرو است

مگر ز خاک خرابات بود فطرت او

 

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها