0

غزل شماره ۳۷۶: دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل شماره ۳۷۶: دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم
چهارشنبه 24 تیر 1394  4:48 PM

معانی لغات غزل (376)

عشرت : خوشگذرانی به صورت معاشرت و مصاحبت با دوستان .

اهل دل : صاحبدلان، زنده دلان خوش مشرب .

بنیوشیم : از مصدر نیوشیدن به معنای گشو فرا دهیم .

کَرَم : بخشندگی، فتوّت، بزرگواری .

طرب : شادی و خوشی توأم با باده نوشی .

سجاده : جانماز .

فرح بخش : شادی آفرین .

اَرغنون : سازی از نوع بادی که یونانی ها به آن اُرگانون می گویند و اصل آن یونانی است و از 7 لوله مختلف به هم چسبیده درست شده و بعداً در ایران تعداد لوله ها را به 12 عدد رسانیده اند. نام دیگر آن مِزمار است.

ارغنون ساز : ارغنون نواز ( از مصدر سازیدن یعنی ساز زدن) ، کنایه از زُهره است که آن را مطربه فلک نام نهاده اند .

ارغنون ساز فلک : 1- ارغنون نواز فلک، ستاره زهره، 2- آهنگ زن، نوازنده .

رهزن : 1- راهزن و قاطع الطریق ، 2- آهنگ زن، نوازنده .

گل به جوش آمد : 1- گل در دیک گلاب گیری به جوش و غلیان آمد، 2- گـل بر شاخه ها جوشید و باز شد .

از می نزدیمش آبی : آبی از شراب بر صورتش نپاشیدیم .

لاجرم : ناگزیر، ناچار .

حِرمان : نومیدی، بی نصیبی .

هوس : میل و رغبت ، خواهش .

قدح لاله : ( اضافه تشبیهی ) لاله به قدح تشبیه شده .

می کشیم : درمی کشیم، می نوشیم، سَر می کشیم .

موهوم : خیالی .

مدهوش : مست، از هوش رفته .

حال عجب : حال شگفت انگیز .

بلبلانیم : چون بلبلانی هستیم .

موسم : فصل .

معانی ابیات غزل (376)

1) دوستان بهتر است در فصل گل به معاشرت و شادی مشغول شویم (و) این سخن را که از گفته های اهل دل است به جان پذیرا شویم .

2) (چون) در کسی بخشندگی و جوانمردی نیست و زمان شادی از دست می رود، راه کار در آن است که جانماز عبادت را برای خرید شراب بفروشیم .

3) هوای خوش و نشاط انگیزی است . خدایا محبوب و یار نازپروری را به سوی ما بفرست که به شادی دیدارش شراب ارغوانی بنوشیم .

4) چگونه از این غم و اندوه ننالیم و فریاد برنیاوریم که ( ستاره سعد زهده ) ارغنون نواز سپهر ( که به پشتیبانی هنرمندان مشهور است )راهزن ( و مانع پیشرفت ) هنرمندان شده است .

5) گل به جوشش درآمد و ما از شراب بر چهره اش آبی نپاشیدیم و به ناچار خود از آتش نومیدی و بی نصیبی به حال جوشیدن افتاده ایم .

6) از پیاله گل لاله شرابی خیالی می نوشیم ! چشم بد از ما دور باد که بدون رامشگر و باده سر مست و مسروریم !

7) حافظ، با چه کسی می توان این رویداد شگفت انگیز را در میان نهاد که ما به مانند بلبل هایی هستیم که به هنگام گل لب فروبسته ایم .

شرح ابیات غزل (376)

وزن غزل : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلان

بحر غزل : رمل مثمّن مخبون اصلم مُسبغ

*

پس از مرگ شاه شجاع و بی اعتنایی زین العابدین نسبت به امیر تیمور و مجادلاتی چند، شاه یحیی که خود را به امیر تیمور نزدیک کرده بود حاکم شیراز شد و این حکومت بیشتر از شش ماه به طول نیانجامید که شاه منصور شیراز را بدون زحمتی تصرف و شاه یحیی به یزد گریخت. این غزل در خلال مدّت حکومت شش ماهه شاه یحیی که مردی سخت لئیم و بخیل و مسبت به شاعران و هنرمندان بی اعتنا بود سروده شده و حافظ در خلال این مدت در کمال تنگ دستی، روزگار به سر می برده و به همین سبب آرزوی آمدن شاه منصور را می کرده است .

مفاد ابیات غزل دلالت بر این دارد که به هنگام بهار و از شدّت استیصال و قطع مواجب این غزل سروده شده و ایهام بیت چهارم غزل بر این معناست که شاه یحیی که قاعدتاً بایستی مشوّق هنرمندان و کمک کننده به معیشت آن ها باشد از شدّت بُخل و لئامت با آن ها دشمنی می ورزد و ما این دردِ دل خود را با چه کسی در میان نهیم .

مفاد بیت پنجم غزل با عنایت به این دو موضوع روشن می شود : 1- گل بر روی شاخه جوشیده و باز شده و از شدّت بی اعتنایی ما به بی حالی افتاده و ما از شراب بر رخش آبی نپاشیده ایم . 2- گل در دیک گلاب گیری به جوش آمده و برای گرفتن گلاب آن بایستی آب سرد به چهره دیک پاشید تا بخارها سرد و تقطیر شده در ظرف دیگری جمع شوند و ما وظیفه دار بودیم که از شراب بر چهره اش آب بزنیم و چون نتـوانستیم چنین کاری را انجام دهیم به ناچار خودمان از آتش نومیدی به حال جوشش و التهاب افتاده ایم .
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

 
 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها