پاسخ به:عروس بهشتی الگوی دختران ما
یک شنبه 2 شهریور 1393 7:03 PM
لیلة القدر خدا است. جلوهی جمال خدا است و تفسیر جلال خدا.
زهرا علیها السلام ادامهی رسول صلی الله علیه و آله است و همتای علی علیه السلام و مادر مهدی ( علیه السلام) . (3)
زهرا علیها السلام، حصن حصین ولایت است و آموزگار متین شهادت.
زهرا علیها السلام تلاوت بیداری است;
سایبان شوق است; تولد بالغ تاریخ است و بهار سرشار دلهای آشنا.
زهرا علیها السلام معرف نهایت کمال زن است و اوج عروج یک انسان.
چشمهی غدیر درباغ دستان پرتوان او، به بلوغی رسید،
و غدیریان از دامان عصمت او، به رویشی رسیدند.
ما، دربارهی زهرا علیها السلام بیشتر به توصیف پرداختهایم و نه تبیین،
و آن چه نیاز نسل معاصر ماست، تبیین است، و نه توصیف، تطبیق است و نه توجیه.
پیچیدگی برخورد و عمق نگاه زهرا علیها السلام همچون دشت نیست که نشسته تا آخرش را ببینی و کرانههایش را در آغوش نگاهتبنشانی، دریایی استبیکرانه، کوهی استبه بلندای تاریخ. همین است که هرچه به قلهاش نزدیکتر شوی، چشمانداز بیشتری میبینی، در حالی که بیش از یک سویش را ندیدهای.
پیچش گامهای زهرا چنان منشوری است که ابعادش به عدد زاویهی دیدها و حوادث روزهاست.
من میخواهم از این بیکران بلند بینهایت، سطری بنویسم. آیا توانی هست؟
من میخواهم به عشق نوشیدن قطرهای از جام ولایش وبرگرفتن نمی از یم صفایش، جلوهای از جلوات و شمهای از ملکاتش را بنگارم. آیا رخصتی هست؟
چگونه میتوان سوزش شمع، خیزش موج، غرش رعد، ریزش ابر،
صبوری سرو و ایستادگی نخل را نوشت؟
به راستی مگر میشود آن را که آسمان و خورشید و ماه، وسعت و نور و زیبایی را، اقاقیها عطر را، کبوتران پرواز را و چشمه ها طهارت را، از او به عاریت گرفتهاند، به تحلیل نشست؟
به راستی مگر میشود آن را که با خط خود، غزل آفتاب را بر پوست هر ستاره مینوشت، تحلیل کرد؟
همو که طنین فریادش، همپای ضربتخندق است.
مگر میشود آن را که در جغرافیای خانهی گلیاش،
تاریخ رنجها و رنجهای تاریخ جا گرفته، به تحلیل نشست؟
همو که دشمن در وسعتسینهی سبزش،
برای شمارش دسته دستهی دردهایش، عمری به درازای زمان میخواهد.
کسی که نوشتهها هم اقرار دارند که هنوز تمامی او بر آنان نیز نامکشوف مانده.
چگونه میشود آن را که خورشید در تابوت او غروب کرد وملایک به عشق دیدار او به سجده در افتادند و با اشکهاشان راهش را تا به خدا علامت گذاردند، تحلیل کرد؟
چگونه میشود آن را که در درنگ کوتاهش، به کوتاهی فرود شتابان فواره تا خاک، تمامی بار امانتخودرا گذارد و رفت، به تحلیل نشست؟
کسی که پایانی به قشنگی گل داشت.
چگونه میشود آن را که برکف، عصای موسی، و بر لب، دم مسیحا، و بر دوش، ردای محمد صلی الله علیه و آله دارد، تحلیل کرد؟
کسی که کوثر و لیلةالقدر خدا و سبزترین پاسخ به روح تشنهی انسانها در تمامی عصرها و نسلها است.
مگر آن که «منا» شد و از در، در آمد و آن گاه از دور، تحلیلش کرد و از سایهاش، اندازهاش گرفت و از نشانهها و علامتها، تخمینش زد، که دورهای نزدیک و بزرگهای فشرده را این گونه میتوان فهمید.
من، از دیر باز، مشتاق قلم زدن در این وادی بودم، اما هر بار اشکها، راه را میبست و سیلابها، مشقها را میشست و نفسها را به شماره میانداخت، تا این بار که در روز شهادت زهرا علیها السلام بر سر راه این همه - با خون دل - سدی کشیدم و به عشق آمدن منتقمش، قلم به سراغم آمد.
بس که دلتنگم اگر گریه کنم، میگویند:
قطرهای قصدِ نشاندادنِ دریا دارد
السلام علیک یا سلطان عشقــــ♥ علی بن موسی الرضا (ع)