شرح غزل شماره ۳۶۳: دردم از یار است و درمان نیز هم
سه شنبه 23 تیر 1394 3:21 PM
معانی لغات غزل (363)
آن : لطیفه و کیفیّـتی از جمال که ذوق آن را در می یابد و به وصف قلم و بیان در نمی آید، گیرایی .
یاد باد آن کو : یادش بخیر آن کسی که .
به قصد خون ما : به قصد کشتن ما، به قصد ریختن خون ما .
زلف را بشکست : زلف را پیچ و تاب و آرایش داد .
دَستان : سرود و نغمه .
سرآمد : به سر رسید، به پایان رسید .
چون سرآمد ... : همچنان که به پایان رسید ... .
فروغ : پرتو .
اعتماد : تکیه و پشت گرمی، استظهار، تکیه کردن به چیزی یا کسی .
گردون گردان : چرخ و فلک گردنده .
یَرغو : ( کلمه مغولی ) بازپرسی، استنطاق .
یَرغوی دیوان : بازپرس محکمه، یارغوچی دیوان، قاضی و حاکم قانون .
محتسب : مأمور منکرات .
آصف ملک سلیمان : وزیر سرزمین فارس .
معانی ابیات غزل (363)
شرح ابیات غزل (363)
وزن غزل : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
بحر غزل : رمل مسدّس محذوف
*
این غزل از جمله غزل هایی است که حافظ برای هنرنمایی سروده و زمان آن به دوره شاه شجاع و خواجه تورانشاه بر می گردد .
توضیح اینکه در غزل هایی که با ردیف سروده می شود یکی از شرایط محسّنات کلام این است که معنای کلمه یی که به عنوان ردیف انتخاب شده در همه موارد، در جمله مصراع دوم ابیات ملحوظ گردد به نحوی که اگر آن کلمه ردیف از جمله برداشته شود معنای جمله ناقص و با آن کامل گردد .
در این غزل همانطور که مشاهده می شود مفاد جملات اقتضای این را دارد که ردیف ( نیز هم) در پایان التزم یابد وگرنه مفاد بیت کامل نخواهد بود .
در مقدّمه این کتاب گفته شد که ترتیب ابیات غزل های حافظ که در نسخه های خطّی و در نتیجه نسخه های اصلاحی حافظ پژوهان با هم توفیر دارد، بایستی توسط یک عدّه از شخصیت های ذیصلاح ادبی رسماً معلوم و مسجّل گردد. از جمله در این غزل حافظ در بیت چهارم می گوید : من در پرده سخنی را اینجا می گویم که بعدها با ساز و آواز بازگو خواهد شد. این سخنی را که منظور نظر حافظ است چیست و کدام یک از ابیات این غزل می تواند شـارح آن باشد؟ با انـدک دقّت می بینیم که مفاد بیت هفتم این غزل ( که از روی نسخه قزوینی ـ غنی انتخاب شده ) منظور نظر حافظ است و بایستی این بیت به جای بیت پنجم غزل بیاید چرا که مفاد این بیت یک اصل کلّی مورد قبول عرفاست و اتکاء به لحظه خلقت و اراده باری تعالی در ( کُن فَیَکُون ) دارد و گرنه مطلب بیت پنجم که خون ما آن نرگس مستانه ریخت نمی تواند سخنی باشد که حافظ در پرده می گوید .
شاعر بدان جهت در مقطع کلام، عبارت اصف ملک سلیمان را می آورد که آصف برخیا وزیر سلیمان بود و او این نام و صفت را به تورانشاه می دهد زیرا تورانشاه نیز وزیر ملک سلیمان یعنی حوزه فارس می باشد .
در زندگی بکوش. لباس صبر بر تن بپوش. با دانایان بجوش. عزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش