0

غزل شماره ۳۵۱: حاشا که من به موسم گل ترک می کنم

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل شماره ۳۵۱: حاشا که من به موسم گل ترک می کنم
یک شنبه 21 تیر 1394  5:47 PM

معانی لغات غزل (351)

حاشا : حاشَ لله، شبه جمله به معنای دور باد، هرگز چنین مباد .

لاف عقل زدن : ادّعای داشتن عقل .

در کارِ … : فدایِ، دادن در راهِ … .

قیل و قال : مُباحثه، بحث توأم با بگو و مگو .

حالی : در حال حاضر، اکنون .

نامه سیاه : نامه اعمال سیاه، کنایه از سیاه نامگی و گناهکاری .

حَشر : گرد آوردن مردم .

روز حشر : روز قیامت .

طیّ کردن : در نوردیدن، در هم پیچیدن و کنار گذاردن .

پیک : قاصد .

پیک صبح : قاصد صبح، کنایه از نسیم سحری و باد بامدادی است .

گِله : شِکوَه، رَنجش .

خجسته طالع : نیک بخت، نیکو طالع، فرخنده بخت .

فرخنده پِی : خوش قدم، خوش یُمن، مبارک پی .

عاریت : آنچه بدهند و پس بگیرند، آنچه از دیگران و غیر از مال شخصی در نزد انسان باشد .

معانی ابیات غزل (351)

1) محال است که در فصل بهار و به هنگام موسم گل میگساری را رها کنم. من ادّعای داشتن عقل میکنم، چگونه ممکن است که چنین کاری از من سر بزند .

2) رامشگر کجاست تا همه چیزهایی را که از راه تقوی و دانش تحصیل کرده ام در راه آواز عود و نی فدا کنم .

3) در حال حاضر از سر و صدای مباحثه علمی مدرسه دلگیر شده ام از این پس مدّتی هم به کار معشوقه و می خود را مشغول خواهم کرد .

4) کی روزگار به کسی وفادار بود؟ جام شراب بیاور تا (نوشیده سپس برای تو) سرگذشت عبرت انگیز جمشید وکی کاووس را بازگو کنم .

5) از اینکه کارنامه اعمال من سیاه نامطلوب باشد هراسی به دل راه نمی دهم چرا که روز قیامت از برکت لطف و بخشش او صد نامه از این گونه را درهم پیچیده وکنار می گذارم .

6) قاصد باد سحری کجاست تا گله و شکایت شب های فراق را با آن پیک خوش طالع خوش قدم در میان گذارم .

7) این جان و روح را که دوست موقتا در اختیار حافظ نهاده است، در آن روزی که او را بازشناسم به او پس خوا هم داد .

شرح ابیات غزل (351)

وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

بحر غزل: مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف

*

این غزل مربوط به دوره کمال شاعر و در دفاع از مشرب و فلسفه خیّامی خود سروده شده است. شاعر با همه تظاهر به رندی و باده نوشی در بعض موارد ضمیر باطن پاک و بی آلایش خود را در شعر می نمایاند . در بیت دوم غزل حافظ به زهد و علم خویش مقرّ است و در بیت سوم به سابقه و طول زمانی که در مدرسه به بحث و فحص مشغول بوده به طور غیر مستقیم اشاره دارد و در بیت چهارم ماحصل تجربه یک عمر را در یک کلمه بازگو می کند که بر گردش زمانه اعتمادی نیست و بالاخره چون فرجه عمر را نزدیک به پایان می بیند، آخرت و معاد و حساب را که بدان اعتقاد دارد در پیش چشم خود مجسّم و از آنجا که دایره دیدِ این عارف وسیع تر از قشریون است خود را به الطاف آفریننده جهان امیدوار می کند و در پایانِ غزل، در انتظار رسیدن زمانی است که جزء به کل ملحق شود .

منظور شاعر از گفتن (روزی رُخش ببینم) این نیست که چهره خدا را می بیند بلکه منظور او این است که امیدوارم روزی برسد که کما هُوَ حقّه او را با نور معرفت بازشناسم. و ما نباید چنین تصور کنیم که چون اکثر فرقه های اهل سنّت غیر از معتزله به رؤیت الهی در قیامت اعتقاد دارند بنابراین حافظ نیز چنین تصوری را در ذهنش پرورانیده است، زیرا درجه جهان بینی و شناخت و معرفتِ حافظ همانطور که از مفاد اشعار او برمی آید بالاتر از قبول حدیثی است که سرمنشاء چنین پنداری در نزد اکثریت اهل سنّت شده است و اینکه امام محمد غزالی می گوید خداوند در این جهان دانستنی است و در آن جهان دیدنی مورد قبول اهل فلسفه و خردمندان نمی تواند باشد . زیرا ما در این دنیا به کمک حواسّ خمسه و قدرت تفکّر و تعقّل می توانیم پی به ماهیت صورت و معنای اشیاء ببریم و چون در آخرت آنچه سبب ارتفاع سطح معرفت می شود و ارواح طیبه از ارواح خبیثه سبقت می گیرد نور حقایقی است که هر ذی روح در این دنیا به آن دست یافته است. بنابراین حافظ بر این عقیده است که من روزی به کمک توفیق الهی خدا را در این دنیا باز خواهم شناخت و با چشم عقل او را خواهم دید و چون هدف کلّی رسیدن به این مرحله است دیگر ظیفه یی بر عهده ندارم و این جان عاریت را که امانتیاز جانب خدا و در زمانی محدود در اختیار من بود دوباره به صاحبش بر میگردانم و همین جا وظیفه من به پایان می رسد .

در پایان شاعر به هنگام سرودن بیت پنجم مفاد آیه 54 سوره اَلزُّمُر را منظور نظر داشته که می فرماید :

﴿ قُل یا عِبادِیَ الَّذینَ اَسرَفُوا عَلی اَنفُسِهِم لاتَقنُطُوا مِن رَحمَةِ اللهِ اِنَّ اللهَ یَغفِرُ الذُّنوبَ جمیعاً اِنَّهُ هُوَ الغَفوُرُ الرَّحیم﴾

بگو به بندگان من که درباره خود زیاده روی کرده اید، از رحمت خدا نومید مشوید. بدرستی که خدا همه گناهان را می آمرزد و او آمرزنده و مهربان است .
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

 
 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها