0

غزل شماره ۲۷۸: شراب تلخ می‌خواهم که مردافکن بود زورش

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل شماره ۲۷۸: شراب تلخ می‌خواهم که مردافکن بود زورش
پنج شنبه 18 تیر 1394  2:05 PM

معانی لغات غزل(278)

شراب تلخ : شراب قوی، شراب تند مزّه، کنایه از شراب کهنه که در اثر ماندن مزّه تند و گَس دارد.

مرد افکن : نیرومند، از پای درآرنده مردان و پهلوانان

زور : قدرت، کنایه از قدرتِ مستی شراب .

شر و شور : جار و جنجال، فتنه و آشوب .

سِماط : سفره پر از غذا .

شهد : شیرینی، عسل .

مذاق : ذائقه، قوّه چشیدن .

مذاقِ حرص : (اضافه تشبیهی) حرص به جایگاه قوه ذائقه یعنی دهان تشبیه شده .

مکر: فریب، حیله .

ایمن : در امان بودن، با خیال آسوده و خاطر جمع، مصون، محفوظ .

لعب : بازی .

زهره چنگی : ستاره زهره یا ناهید که به چنگ نوازی و مطرب فلک شهرت دارد .

مریخ سلحشور : ستاره مریخ یا بهرام که به خدای جنگ و خونریزی مشهور است و سلحشور به معنای مرد جنگی یا کسی که با سلاح به شورش دست می زند .

کَمَند : تنابی که یکسر آن حلقه وار بوده و در شکار حیوانات با چرخش آن، آن را به گردن دام انداخته او را صید می کنند .

بهرام : بهرام گور، پانزدهم پادشاه ساسانی که پیوسته به شکار گورخر می پرداخت و آخر در یکی از شکارگاه ها گم شد و گور و قبرش نامعلوم است .

مـی صاف : شراب زلال .

دل کور : کور دِل، کور باطن، کُند ذهن .

مُنافی : نفی کننده، باطل کننده، مخالف .

حشمت : جاه و جلال

نظر : نگاه، نگاه از روی عنایت، نظرِ لطف .

نمی پیچد سر : سرپیچی نمی کند .

معانی ابیات غزل (278)

1) شرابی قوی و تند مزه می خواهم که مستی اش مرد را از پای درآورد تا زمانی کوتاه از گرفتاری های دنیا و جار و جنجال آن آسوده شوم .

2) در سفره رنگارنگ این دنیای سفله پرور، شیرینی آسایش وجود ندارد. ای دل دهان آزمند خود را از تلخی ها و شوری های آن ببند و پاک نگهدار .

3) شراب بیاور که نمی توان از حیله و فریب آسمان و بازیگری های زُهره چنگ نواز و مریخ جنگجوی آن در امان بود .

4) ریسمانِ کمندِ شکارِ بهرام گوری را به دور انداخته ساغر جمشیدی را برگیر، چرا که من این صحرا را در نوردیده ام نه بهرام وجود دارد و نه شکار گورِخر او و نه گور او .

5) بیا تا به تو راز این دنیا را در جام شراب زلال نشان دهم به شرط آنکه آن را به کج اندیشان بی ذوق در میان ننهی .

6) با نگاه لطف و عنایت به درویشان نگریستن با بزرگی منافاتی ندارد . چراکه سلیمان با آن همه بزرگی و حشمت هم به مور ناتوان عنایت ها داشت .

7) کمانِ ابروی محبوب، سر از فرمان حافظ نمی پیچد اما به بازوی بی زور حافظ (که قادر به کشیدن این کمان نیست) لبخند تمسخر می زند .

شرح ابیات غزل (278)

وزن غزل : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن

بحر غزل : هزج مثمن سالم

*

اوحــــــدی : در این همسایه شمعی هست و جمعی عاشق از دورش

که ما صد بار گم گشتیم همچون سایه در نورش

*

کمال خجندی : دل مسکین که می بینی از اینسان بی زر و زورش

به کوی میکده کردند خوبان مفلس و عورش

*

بعضی از حافظ شناسان محترم معتقدند این غزل پس از قتل عام اهالی اصفهان به دست تیمور سروده شده است. مفاد سه بیت اول غزل و لحن کلام شاعر نیز بر این موضوع دلالت دارد که پیش آمدی ناگوار شاعر را دستخوش غم و اندوه نموده است. چه حافظ در زمان ناکامی و هجوم مشکلات به فلسفه خیّامی پناه می برد و بر آن پای استقامت می فشارد. لیکن در سه بیت بعدی غزل معلوم نیست روی سخن شاعر با چه کسی است . این احتمال نیز هست که حافظ به پیروی از معانی کلمات قافیه انتخابی، مضامینی کلّی که همیشه باب طبع و سلیقه و عقیده اوست در این ابیات گنجانیده باشد و دلیل این احتمال در بیت مقطع مشهود است که شاعر برای (زورش) مضمونی ساخته که با ابیات دیگر غزل قرابت مضمون و همخوانی ندارد .
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

 
 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها