حضرت حزقیل
جمعه 24 مرداد 1393 1:05 AM
سومین پیامبر بعد از موسى ، حزقیل(ذوالکفل ) بود. حزقیل، پیامبرى بود با خردى تابناک و صبرى شگرف در ردیف ادریس و اسماعیل .
در روزگارى که او بر عده اى از بنى اسرائیل پیامبرى مى فرمود، دشمنى خطرناک از پادشاهان قلمرو مجاور او، به بنى اسرائیل حمله ور شد.
آن بزرگمرد، بنا به وظیفه پیامبرى ، امر به جهاد و دفاع فرمود و مردم به فرمان او گردن نهادند، اما سخت با اکراه .
میدان جنگ ، در هامونى بیرون شهر واقع بود که از دو طرف ، هم از ناحیه دشمن و هم از جانب یاران حزقیل ، به تپه هایى منتهى مى شد.
حزقیل ، سپاه خود را در برابر دشمن به دقت آراست ، به سبک جنگهاى آن روز، طلایه در پیش ، میمنه و میسره در دو جانب ، قلب در وسط و عقبدار در پشت سر و سپاه او فرق در سلاح بود، با تیغهاى آخته و زوبین و تیر و نیزه . اما سپاه دشمن بیشتر و آماده تر به نظر مى رسید.
ضعف ایمان در سپاه حزقیل از یک سو و قدرت ظاهرى سپاه دشمن و پچ پچ ها و دمدمه هاى یاءس آور منافقان از سوى دیگر، کم کم آرامش را زا سپاه حزفیل گرفت و آنگاه ، پیش از آنکه جنگ آغاز شود، نخست سربازان از مؤ خره سپاه گریختند و سپس تمام لشکر رو به فرار گذاشت .
حزقیل ، هر چه آنان را به مقاومت دلیرانه در برابر دشمن تشویق کرد، سودى نبخشید. آنان ننگ و خوارى را بر دلیرى و بردبارى ترجیح دادند.
دشمن که حریفى در برابر خود نیافت ، از همان راه که آمده بود بازگشت . حزقیل سپاه خود را نفرین کرد و خداوند همه آنان را، با اسبهایى که بر آن سوار بودند، هلاک فرمود. حزقیل که از پس سپاه روانه بود، آنان را در صحراى پیش روى ، هلاک شده یافت . منظره دلخراش هلاکت آن سپاه انبوه از یک سو و راءفت و مهربانى پیامبرانه حزقیل از سوى دیگر، دل او را سخت به درد آورد و با خداوند به مناجات پرداخت :
- پروردگارا! هر چند من بر آنان خشمگین شدم و آنان از فرمان مقدس جهاد تن زدند. اما به هرحال از بندگان تو و پرستندگان ذات بزرگوار و عزیز تو بودند. از تو به تضرع خواستارم که بر آنان رحمت آورى و ایشان را ببخشایى !
خداوند بزرگ و مهربان ، دعاى آن بزرگوار را پذیرفت و همه آنان را، دیگر بار زنده ساخت .
بس که دلتنگم اگر گریه کنم، میگویند:
قطرهای قصدِ نشاندادنِ دریا دارد
السلام علیک یا سلطان عشقــــ♥ علی بن موسی الرضا (ع)