شرح غزل شماره ۲۰۰: دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند
پنج شنبه 7 خرداد 1394 7:16 PM
معاني لغات 200
چنگ:ساز سر خميده با تارهاي متعدّد ابريشمي، وروده يي و فلز از اختراعات ايرانيان قديم كه با انگشتان هر دوست مي نواختند.
عود: ساز زهي به شكل بربط كه سر آن به پشت خم شده و خوش نواز ترين وسايل طرب است و كاسه آن از پوست پوشيده است ، (عود) عربي و نام فارسي آن (رود) است.
تقرير كردن: بيان كردن.
تعزيز:تأديب ، با زدن تازيانه ريسماني كمتر از حد شرعي يا زدن تعدادي تازيانه بر حسب حكم حاكم شرع براي موارد خلافي كه حد قطعي آن مورد اتفاق علماء نيست.
ناموس:1- حرمت، شرف و آبرو ، عزت 2- فريب وزرق.
رونق:رواج، جلوه گرمي بازار.
تكفير: به بي دينينسبت دادن ، به كفر منسوب كردن، كسي را كافر خواندن و شرب خمر مي تواند سبب تكفير كسي شود.
منع:بازداشتن ، نهي از منكر ، جلوي كاري يا چيزي را سدّ كردن.
رمز:سِرّ ، نشاني پنهان و پوشيده.
مغرور:فريفته ، گول خورده.
تدبير كردن:انديشيدن ، راه چاره را پيدا كردن.
تشويش: پريشاني ، آشفتگي.
نظر:نگاه ، نگاهي از سر لطف.
تقصير: كوتاهي كردن.
به جدو جهد نهادند:بر پايه كوشش قرار دادند.
تقدير:سرنوشت ازلي ، مشيت الهي.
في الجمله:باري، به هر صورت، مختصر كلام اينكه.
تغيير مي كنند:تغيير مي دهند.
مفتي:فتوا دهنده در امور شرعي.
تزوير: ريا كاري ، نيرنگ.
معاني ابيات غزل(200)
(1) مي داني كه آواز چنگ و عود چه مي گويند ؟ (مي گويند) پنهاني شراب بنوشيد كه ( زاهدانريايي) شرابخوار را تعريز مي كنند.
(2) ( مي گويند كه زاهدان ريايي ) شرف و آبروي عاشقان را مي برند و به خرده گيري جوانان و سرزنش پيران مي پردازند.
(3) مي گويند از گفت و شنودرباره سر عشق بپرهيزيد و اين پيشنهاد مشكلي است كه بيان مي دارند.
(4) ما از بيرون در گول پندارها ووعده هاي واهي را خورده ونمي دانيم در درون سراپرده دربارة ما چه مي انديشند .
(5) این سالکان و رهروان مبتدی را بنگر که چگونه وقت پیر مغان را هدر داده و با پیر طریقت چگونه رفتار می کنند .
(6) صد كشور دل را مي توان با نيم نگاه لطف آميز خريداري كرد. خوبرويان در اين معامله كوتاهي مي كنند.
(7) گروهي وصال يار را وابسته به سعي و كوشش خود و گروهي ديگر آن را به مشيت الهي وا مي گذارند.
(8 ) مختصر كلام اينكه بر ثابت ماندن روزگار پشت گرم مباش ، زيرا دنيا به مانند كار گاهي است كه پيوسته روش آن را تغيير مي دهند.
(9) شراب بنوش كه چون نيك بنگري شيخ و حافظ و فقيه و محتسب همه اهل تزوير و ريا كاري اند.
شرح ابيات غزل( 200)
وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعيل فاعلات
بحر غزل : مضارع مثمن اخرب مكفوف مقصور
*
در سالهاي آخر حكومت شاه شجاع فشار متولّيان شريعت بر دربار او زياد شد و او را در اجراي دستورات شرع كاهل و خود نيز از جاده تقوا به دور بود به انتقاد گرفتند و در نتيجه با تهميدات تورانشاه مقرر گرديد كه او نيز مانند پدر ظواهر شرع را رعايت و از عيش ونوشهاي شبانه بپرهيزد، به اين سبب دستور داده شد كه در ميخانه را ببندند و نسبت به متجاهرين به فسق و شرابخواران حد شرعي و تعزيرات اجرا گردد . اين تغيير رويه چندان مطابق ميل حافظ وارسته نبود و اين غزل عكس العمل شاعر به سياست جديد حكومت شاه شجاع است. شاعر در مطلع غزل خود مضمون ظريفي را پياده مي كند و مي فرمايد چنگ وعود از راه دلسوزي مي گويند اگر مايليد شراب بنوشيد بي سرو صداي سازو آواز و در پنهاني بنوشيد زيرا محتسب و مأمورين شما را گرفته و در حق شما تعزيرات شرعي اجرا مي كنند. دربارة كلمه تعزير و تكفير در اين بيت عقايد مختلفي در ميان حافظ شناسان با دلايل مختلف وجود دارد كه همه نوشته و منتشر شده است .ليكن بايد گفت كه به موجب دستور شريعت كسي كه شراب نوشيده كافر نمي شود بلكه اگر شخصاً در زمان هوشياري اقرار به مسكرات كرده باشد و يا اينكه دو شاهد عادل بر شرابخواري او گواهي دهند حداكثر تا هشتاد ضربه حكم تعزير دربارة او اجرا مي شود و حافظ در مطلع غزل خود دستور احتياط را از زبان چنگ و عود اعلام و مي گويد در پنهاني شراب بنوشيد تا شاهدي نباشد كه در اين باره شهادت داده و شما را تعزير كنند. شاعر در بيت دوم و به دنبال مطلب بالا مي فرمايد : مفتي هاي دين مي گويند اصلاً از عشق وعاشقي صحبتي به ميان نياوريد و حرفش را هم نزنيد چه رسد به اينكه عاشق شويد و در بيت سوم مي گويد اين مفتيان ، آبروي هر چه عشق و عاشقي را مي برند و پير و جوان را با منع و سرزنش از اين كار باز مي دارند. شاعردربيت چهارم با زبان ايهام گوشه يي به شاه شجاع مي زند و مي گويد ما از دور گول ظاهر سازي و فريبكاري را مي خوريم و نمي دانيم مقصود واقعي آنها چيستو خودشان در پشت پرده سياست چه حيله وتدبيري دارند؟ و در بيت پنجم مي گويد : شاه شجاع و ناصحان او به منزله افراد ناشي و سالكان تازه كاري هستند كه خيال پير مغان را پريشان مي كنند ودر بيت ششم مي گويد در جايي كه مي توان با حسن خلق ومردمداري خلق الناس را با خود موافق و همراه كرد ( خوبان) يعني شاه شجاع و اطرافيانش در اين باره قصور مي ورزند و ناشيانه دست به سخت گيريهاي محتسبانه مي زنند. شاعر در هفتمو هشتم غزل به اين تشريح اين مطلب مي پردازدكه عقيده هاي مردم براي مملكت داري متفاوت است بعضي سخت گيري و مراقبت را عامل توفيق و برخي مشيت الهي و سرنوشت محتوم را مؤثر مي دانند . علي اَيُّ حال هر چه باشد اين نكته مسلم است كه دنيا هر روز در حال تغيير و تحول است و برآن اعتمادي نيست. شاعر نتيجه و نظر قطعي خود را در مقطع غزل چنين بيان مي دارد كه مي بنوش كه از شاه گرفته تا مأمورين و مفتي ها ومحتسب همه اهل ريا وفريبكاري اند.
اين غزل يك تابلو روشن وواضحي از عقيده باطني اين شاعر دل آگاه و عارف جهان بين وواقف به حكمت شريعت و سالك راه طريقت است.
در زندگی بکوش. لباس صبر بر تن بپوش. با دانایان بجوش. عزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش