0

لیست ترتیبی خطبه های نهج البلاغه : 121 تا 140

 
taha25
taha25
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 1411
محل سکونت : آذربایجان شرقی

لیست ترتیبی خطبه های نهج البلاغه : 121 تا 140
شنبه 4 مرداد 1393  7:26 PM

خطبه 121

این خطبه هم مربوط به وقایع جنگ صفین است اما بعد از انقضای آن جنگ، و در این خطبه امیرالمومنین(ع) ابراز تاسف می‏نماید که چرا بایستی در اسلام وضعی پیش بیاید که گروهی از مسلمین مجبور بشوند با گروهی دیگر از مسلمانها که راه حق را رها کرده، راه باطل را پیش گرفته‏اند بجنگند.

 

خطبه 122

در این خطبه یکی از مظاهر درخشنده جوانمردی و نجابت و شرافت امیرالمومنین(ع) آشکار می‏شود و آن توصیه‏ای است که برای رعایت حال ترسوها(کسانی که در جنگ می‏ترسند) می‏نماید. می‏دانیم که علی بن ابوطالب(ع) دلیرترین شجاع عربستان بود و در روحیه او ترس در میدان جنگ مفهوم نداشت و طبق قواعد روانشناسی جنگجویان دلیر و بی‏باک، سربازان ترسو را با چشم حقارت می‏نگرند اما جوهر نجابت و شرافت امیرالمومنین(ع) آن قدر پاک است که در این خطبه به سربازان بی‏باک توصیه می‏کند که رعایت حال سربازان ترسو را بکنند و حتی از آنها نیز دفاع نمایند و امیرالمومنین(ع) چنان به این اصل پایبند بود که در هیچ جنگ حتی به روی سرباز ترسوی دشمن، شمشیر نکشید و همین که می‏دید که دشمن از بیم می‏لرزد شمشیر خود را فرود می‏آورد و به سرباز بیمناک خصم فرصت می‏داد که تسلیم یا دور شود.

 

خطبه 123

این خطبه مربوط است به فن جنگ از نظر به کار بردن شمشیر و نیزه و مواظبت از هم‏قطاران و زیر نظر داشتن دشمن و امیرالمومنین(ع) که در تمام جنگهایی که در آن شرکت کرد فاتح شد بهترین آموزگار فن جنگ به شمار می‏آمد و کمتر کسی در شمشیر زدن، هم‏طراز امیرالمومنین(ع ) بود، و در جنگها، هرگز دو بار پیاپی، شمشیر را به حرکت در نمی‏آورد برای این که در ضربت اول خصم از پا در می‏آمد.

 

خطبه 124

این خطبه هم مربوط است به حکمیت و می‏دانیم که در موضوع حکمیت، اصرار مردم بود که امیرالمومنین(ع) را با آنان موافق کرد وگرنه آن حضرت بعد از این که به دستور عمروعاص، در سپاه معاویه قرآنها را بر سر نیزه بلند کردند به سپاهیان خود گفت به جنگ ادامه بدهید اما بعد از خاتمه کار، همانها که بر خلاف دستور امیرالمومنین(ع) دست از جنگ کشیدند و حکمیت را پذیرفتند بر امیرالمومنین(ع) ایراد گرفتند که چرا با حکمیت موافقت کرده و در کار خلافت که مربوط به خداوند می‏باشد افراد بشر را دخالت داده است.

 

خطبه 125

شارحان نهج‏البلاغه در مورد موضوع این خطبه می‏گویند که در دوره حیات رسول‏الله (ص) و خلافت ابوبکر، بیت‏المال به طور مساوی بین مسلمین تقسیم می‏شد و در دوره خلافت عمر بن الخطاب آن رسم تا اندازه‏ای بر هم خورد و بعضی از سران قوم بیشتر از افراد عادی از بیت‏المال استفاده می‏کردند و در دوران خلافت عثمان، تبعیض، طوری حکمفرما شد که بیت‏المال تقریبا دربست به خویشاوندان خلیفه و اعضای قبیله او و متنفذین دیگر تعلق گرفت ولی امیرالمومنین(ع) بعد از این که خلیفه شد درآمد بیت‏المال را به طور مساوی بین مسلمانها تقسیم کرد و به همین جهت کسانی که از درآمدهای هنگفت و رایگان محروم شدند کمر به خصومت با امیرالمومنین(ع) بستند و به معاویه ملحق شدند و عده‏ای از مسلمانها هم از امیرالمومنین (ع) خواستند که به آنها به سبب این که به اصطلاح اسم و رسم دارند از بیت‏المال بیشتر بدهد و امیرالمومنین نپذیرفت و در این خطبه می‏خوانیم که به آنها چه گفت.

 

خطبه 126

در این خطبه که موضوع آن مربوط به خوارج می‏شود(خوارج کسانی بودند که از دستور خلیفه زمان امیرالمومنین سرپیچی کردند) حضرت راجع به کسانی صحبت می‏کند که درباره او غلو می‏نمایند و وی را خیلی برتر از آنچه هست می‏دانند و یکی از آن دسته‏های غلو کننده در آینده موسوم به علی اللهی شدند یعنی کسانی که می‏گفتند علی بن ابوطالب(ع) خدا می‏باشد و دسته دیگر کسانی بودند که امیرالمومنین(ع) را پیغمبر می‏دانستند و در این خطبه امیرالمومنین(ع) نام هر دسته را نمی‏برد و به طور کلی از آنها سخن می‏راند.

 

خطبه 127

این خطبه مربوط است به پیش بینی وقایع آینده و در آغاز خطبه امیرالمومنین(ع) احنف را طرف خطاب قرار می‏دهد که اسم کوچک او حمزه بود و از اصحاب امیرالمومنین(ع) به شما می‏آمد و اما موضوع پیش بینی به طوری که بعضی از محققان اظهار کرده‏اند در آغاز خطبه مربوط است به امیر زنگیان که سربازانش وقتی قدم بر می‏دارند آثاری که از قدمهای آنها بر زمین می‏ماند به اثر پای شتر مرغ شباهت دارد لیکن در وسط خطبه، همچنان بنابر نظریه شارحان نهج‏البلاغه، منظور امیرالمومنین(ع) قوم مغولی می‏باشد که آن قوم مدتی قبل از تهاجم بزرگ مغولان در آغاز قرن هفتم هجری در خراسان و مناطقی که مورخان اسلامی آنجا را ماوراءالنهر می‏خواندند با بعضی از اقوام مغولی زد و خورد کردند.

 

خطبه 128

در این خطبه، امیرالمومنین(ع) ابنای روزگار خود را مورد انتقاد قرار می‏دهد و از درستکاران و پاکانی که از جهان رفتند یاد می‏نماید و آنهایی را که نهی از منکر می‏کنند و خود همان منکر را به جا می‏آورند لعن می‏نماید.

 

خطبه 129

به طوری که شارحان نهج‏البلاغه می‏گویند این خطبه هنگامی از طرف امیرالمومنین(ع) ایراد شد که خلیفه سوم اباذر(ابوذر) غفاری را از مدینه تبعید کرد و او را مجبور نمود که در صحرای(ربذه) در فاصله پنج فرسنگی مدینه به سر ببرد و امیرالمومنین(ع) هنگامی که اباذر غفاری را از مدینه اخراج می‏کردند وی را بدرقه نمود و این خطبه را در حال بدرقه کردن اباذر ایراد کرد و اما علت اخراج اباذر از مدینه و سکونت او در صحرای(ربذه) در پاورقی همین خطبه به نظر خوانندگان می‏رسد.

 

خطبه 130

این خطبه به روایتی بعد از جنگ جمل و به روایتی بعد از جنگ صفین ایراد شده و امیرالمومنین(ع) در این خطبه می‏گوید آنچه وی به انجام رسانید(یعنی جنگ)برای تحصیل قدرت دنیوی یا برای تحصیل مال فراوان نبود بلکه برای این بود که مسلمین در زندگی خود امنیت داشته باشند و آنچه از بیت‏المال بایستی به مردم برسد بالسویه بین آنها تقسیم گردد در این خطبه، کلمه(مرتشی) دیده می‏شود یعنی(رشوه گیرنده) و امیرالمومنین(ع) که مظهر تقوی و امانت و عدالت بود از حاکم و قاضی رشوه گیرنده فوق‏العاده نفرت داشت و گویا قبل از این خطبه کلمه مرتشی از لحاظ لغوی در جایی دیده نشده است.

 

خطبه 131

خواندن خطبه‏های امیرالمومنین(ع) این اختصاص را دارد که خواننده را سیر نمی‏کند و بعد از خواندن هر خطبه، مایل می‏شود که خطبه دیگر را بخواند تا این که از معالم مولای متقیان برخوردار شود و دیگر این که با خواندن هر خطبه، خواننده بیشتر در قبال نبوغ ادبی و فصاحت مافوق بشری امیرالمومنین(ع) سر تعظیم فرود می‏آورد و کلام آن حضرت در خطبه‏ها آن قدر بلیغ است که نمی‏توان گفت که کدام خطبه، از لحاظ فصاحت و بلاغت بر خطبه دیگر ترجیح دارد جز این که بعضی از خطبه‏ها طولانی‏تر از خطبه‏های دیگر می‏باشد و طبیعی است که در ترجمه خطبه‏ها از زبان عربی به زبان دیگر، هیچ مترجم، آن توانایی را ندارد که اسلوب ادبی مخصوص امیرالمومنین(ع) را از قالب زبان عربی وارد قالب زبان دیگری کند و برای ادراک ارزش ادبی کلام امیرالمومنین(ع) باید آن را در متن عربی خواند و فی‏المثل در این خطبه، جمله آخر این است(و قربوا الظهور الزبال) و آنهایی که زبان عربی را ولو در پایه به ابتدایی می‏دانند، می‏فهمند چه معنای وسیع در این جمله زیبا و با شکوه گنجانیده شده و ترجمه لفظی این جمله چنین است (و برای جدایی از این دنیا زین بر اسب بگذارید) اما اگر بتوان یک کوه را در یک انگشتانه جا داد می‏توان تمام معانی وسیع این جمله را با این ترجمه فارسی بیان کرد.

 

خطبه 132

در این خطبه امیرالمومنین(ع) درباره قرآن صحبت می‏کند و به مسلمین توصیه می‏نماید که همواره از قرن یعنی از فهم آنچه در قرآن نوشته شده کمک بگیرند و اگر چنین کنند، هرگز در هیچ کار در نمی‏مانند و نیز شمه‏ای در مورد دنیا بحث می‏کند و به مردم می‏فهماند که دنیا به هیچ کس وفا نخواهد کرد و از خداوند برای رستگاری مسلمین استعانت می‏نماید.

 

خطبه 133

در مورد جنگی که در دوره خلافت عمر بن الخطاب بین ملسمین و رومیها درگرفت اختلاف روایت وجود دارد و بعضی برآنند که آن جنگ در سال ششم خلافت عمر در گرفت و بعضی می‏گویند در سال هشتم خلافت او مشتعل شد . در سال ششم خلافت عمر بن الخطاب امپراطور روم هراکلیوس(هرقل) بود اما وی در سال هفتم خلافت عمر، مرد و به جایش(کونستانس دوم) امپراطور روم شد و باید بدانیم که مقصود از(روم) در این خطبه روم صغیر است که اروپائیان به اسم(بیزانس) می‏خواندند و مورخان اسلامی این نام را به شکل(بوزنطیه) وارد کتابهای خود کرده‏اند و پایتخت روم صغیر یا(بوزنطیه) شهر استامبول کنونی بود که سلاطین عثمانی آن را به شکل(اسلامبول) متداول نمودند یعنی مدینه اسلام (مرکز سیاسی اسلام) چون سلاطین عثمانی خود را خلیفه و پایتختشان را مرکز سیاسی دنیای اسلام می‏دانستند و در هر حال جنگی که در زمان خلافت عمر، بین مسلمین و رومیها درگرفت بین مسلمانها و روم صغیر مشتعل گردید و در دوره‏های بعد هم، جنگ بین مسلمانها و رومیها همواره جنگی بود که بین مسلمین و روم صغیر درمی‏گرفت تا این که سلطان محمد دوم مقلب به فاتح پادشاه عثمانی استامبول را تسخیر کرد و حکومت روم صغیر بعد از تقریبا هزار و یکصد سال منقرض شد و موضوع این خطبه مشاوره عمر بن الخطاب خلیفه دوم با امیرالمومنین(ع) راجع به جنگ با رومیها است و عمر یک قشون از سربازان اسلام را به فرماندهی خالد بن ولید و ابوعبیده معروف به جراح برای جنگ با رومیها فرستاد و آن دو بعد از نبرد اول، رومیها را خیلی قوی دیدند و از عمر بن الخطاب کمک فوری خواستند و عمر تصمیم گرفت که خود به جنگ برود و با امیرالمومنین(ع) مشورت کرد و نظریه مولی در این خطبه خوانده می‏شود.

 

خطبه 134

این خطبه جنبه عتاب دارد و از این جهت از طرف امیرالمومنین(ع) ایراد گردید که بین مولای متقیان و عثمان خلیفه سوم گفتگویی شد و(مغیره بن اخنس) که حضور داشت به عثمان گفت که جواب دادن به علی بن ابوطالب(ع) را به من واگذارد و به موجب یک روایت، برادر(مغیره بن اخنس) که مشرک بود در جنگ احد، به دست امیرالمومنین(ع) کشته شد و به همین جهت(مغیره) نسبت به مولی کینه داشت و امیرالمومنین(ع) پس از این گفته(مغیره) را شنید این خطبه را ایراد کرد.

 

خطبه 135

امیرالمومنین(ع) در این خطبه دسته‏ای از مردم را مورد نکوهش قرار می‏دهد که برای منظورهای شخصی با او بیعت کردند نه برای پیشرفت دین خدا و از آنها می‏خواهد که روش باطنی خود را تغییر بدهند و برای راه حق با وی همکاری نمایند.

 

خطبه 136

این خطبه مربوط است به دشمنی(طلحه) و(زبیر) با امیرالمومنین(ع) و این که آنها مولای متقیان را متهم به کشتن عثمان کردند در صورتی که خودشان در قتل او دخالت مستقیم داشتند و در این خطبه امیرالمومنین(ع) می‏گوید که چگونه او را مجبور نمودند تا بیعت آنان را بپذیرد.

 

خطبه 137

شارحان نهج‏البلاغه عقیده دارند که در این خطبه، منظور امیرالمومنین(ع) از این جمله که می‏بینم چون جانوری در شام نعره بر می‏آورد عبدالملک بن مروان است که بعد از پدرش در شام(سوریه) خلیفه شد و مدت خلافتش نسبت به سایر خلفای اموی بالنسبه طولانی بود چون بیست سال با ستمگری خلافت کرد و حکام او از جمله الحجاج معروف، عده‏ای زیاد از مردم بی‏گناه را کشتند و می‏گویند که مسجد(قبه الصخره) را در بیت المقدس در دوره خلافت عبدالملک بن مروان ساخته شد.

 

خطبه 138

بعضی از کسانی که راجع به خطبه‏های امیرالمومنین(ع) تحقیق کرده‏اند می‏گویند که این خطبه زمانی ایراد شد که می‏خواستند ابوبکر را به خلافت انتخاب کنند اما اکثر شارحان نهج‏البلاغه می‏گویند که این خطبه به سبب شورای 6 نفری که به موجب وصیت عمر بن الخطاب تشکیل گردید ایراد شده است و گفتیم که عمر بن الخطاب قبل از این که از دنیا برود وصیت کرد که بعد از او یک شورای 6 نفری تشکیل گردد و خلیفه‏ای را که بایستی جانشین او شود انتخاب نماید و سایر وقایع مربوط به آن شورا را چون در این کتاب نوشته شده تکرار نمی‏کنیم.

 

خطبه 139

این خطبه مربوط است به مذمت و بدگویی از اشخاص و غیبت کردن. و بدگویی از اشخاص حتی اگر راست باشد مذموم است و در این مورد حدیثی از رسول‏الله(ص) نقل شده که به این مضمون می‏باشد. روزی رسول الله(ص) در مسجد راجع به مذمت غیبت صحبت می‏کرد و یکی از مستمعان پرسید ای رسول‏الله(ص) اگر کسی در غیاب دیگری از او بدگویی کند ولی آنچه بگوید راست باشد آیا باز مرتکب گناه شده است؟ رسول‏الله(ص) گفت بلی و حتی اگر راست بگوید باز غیبت است و در غیر آن صورت یعنی در صورت دروغ گفتن بهتان ناحق زده است که گناهی است بزرگ و غزالی دانشمند معروف که در سال 508 هجری در طوس زندگی را به درود گفت در کتاب خود به اسم احیاء العلوم دوازده مورد را ذکر کرده که هر یک از آنها اگر در غیاب دیگری گفته شد غیبت است و موارد دیگر را هم که مشمول گناه غیبت نمی‏شود ذکر نموده و از جلمه اگر مظلومی که مورد ستم قرار گرفته در غیاب ظالم از او در مورد ستمی که بر وی وارد آمده بدگویی کند آن بدگویی در مورد آن ستم مشمول گناه غیبت نمی‏شود(که این موضوع در قرآن در آیه 148 از سوره نساء آمده است).

 

خطبه 140

این خطبه هم مثل خطبه قبل، در مذمت از غیبت و بدگویی است و امیرالمومنین(ع) در این خطبه می‏گوید تاثیر بدگویی زیاد می‏باشد، به طوری که حتی یک سخن باطل و دروغ، در مورد یک شخص بر حق و راست، در او موثر واقع می‏شود و کسانی که عادت دارند از اشخاص بدگویی کنند باید این خطبه مولای متقیان را بخوانند و صائب تبریزی شاعر فارسی زبان با الهام از توصیه امیرالمومنین(ع) می‏گوید:

کوه ناهموار را هموار کردن سخت نیست    حرف ناهموار را هموار کردن مشکل است

 

"دسترسی سریع"برای حسینیان عزیزراسخونی:

۩۞۩ منتظر حضور گرم شما در هیت حسینی راسخون هستیم ۩۞۩

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها