0

لیست ترتیبی خطبه های نهج البلاغه : 76 تا 100

 
taha25
taha25
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 1411
محل سکونت : آذربایجان شرقی

لیست ترتیبی خطبه های نهج البلاغه : 76 تا 100
شنبه 4 مرداد 1393  7:24 PM

خطبه 76

سعید بن عاص(و به روایتی سعد بن عاص) که از طرف خلیفه سوم حاکم مدینه بود قدری از غنائم را با یک نامه برای امیرالمومنین(ع) فرستاد و آن حضرت بعد از دریافت نامه و غنائم این خطبه را ایراد کرد و مرحوم سیدرضی، گردآورنده نهج‏البلاغه در آخر این خطبه دو توضیح لغوی داده که به نظر خوانندگان می‏رسد.

 

خطبه 77

امیرالمومنین(ع) در این خطبه به درگاه خداوند استغفار می‏کند و چند بار می‏گوید(اللهم اغفرلی) یعنی خدایا مرا ببخشا و مضمون استغفار امیرالمومنین(ع) در این خطبه نه فقط برای هر مسلمان، بلکه برای هر کس که به خدا ایمان دارد ولو پیروی کیش دیگر باشد عبرت‏آور و پند دهنده است و ما وقتی در این خطبه می‏خوانیم که شخصی چون علی بن ابوطالب(ع) با آن پایه رفیع خداشناسی و آن مقام بزرگ داشتن تقوی، این گونه از خداوند بخشایش می‏طلبد باید به خود بیاییم و بدانیم:

بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدای آورد

 

خطبه 78

هنگامی که امیرالمومنین(ع) می‏خواست برای جنگ با خوارج عزیمت نماید مردی که شارحان نهج‏البلاغه اسمش را عفیف بن قیس نوشته‏اند به آن حضرت گفت که در آن روز از عزیمت صرف نظر کند، زیرا ستارگان آن روز را برای هر نوع مسافرت یک روز نحس می‏دانند و امیرالمومنین(ع) در جواب او، و هم برای آگاهی دادن به دیگران این خطبه را ایراد کرد و در این خطبه، آن حضرت، بین آنچه امروز در اصطلاح مغرب زمینیها موسوم به آسترولوژی است با آنچه موسوم به(آسترونومی) می‏باشد فرق گذاشته است و(آسترلوژی) یعنی علم نجوم با مفهوم تعیین طالع اشخاص و ایام سعد و نحس(که البته علم نیست و جنبه خرافی دارد) و(آسترنومی) یعنی علم نجوم با مفهوم پی بردن به حرکت ستارگان و مواقع طلوع و غروب آنها و پی بردن به کسوف و خسوف و غیره(که دارای حقیقت علمی است) و امیرالمومنین(ع)، در این خطبه، این قسمت را که امروز موسوم به(آسترونومی)می‏باشد مفید دانسته است و آغاز خطبه خطاب به عفیف بن قیس می‏باشد ولی اسم او در خود خطبه نیست.

 

خطبه 79

این خطبه ، بنا بر نظریه شارحان نهج‏البلاغه بعد از جنگ جمل ایراد شده و در جنگ جمل، فرماندهی نیرویی را که با امیرالمومنین(ع) می‏جنگید، عایشه بر عهده داشت و با این که عایشه در آن جنگ شکست خورد و اسیر شد امیرالمومنین(ع) نسبت به او با جوانمردی رفتار کرد و احترامش را نگاه داشت.

 

خطبه 80

یک قسمت از عارفان، به خصوص عارفانی که دارای مذهب شیعه بودند عرفان را از توصیه‏های امیرالمومنین(ع) فرا گرفتند و عرفان را اگر بخواهیم به طور اختصار و با مفهوم نهایی معنی کنیم به این معنی می‏باشد که آدمی بر نفس سرکش عنان بزند و خود را مطیع خواهشهای دنیوی ننماید و به طریق اولی حتی اندیشه ارتکاب یک عمل حرام را به خاطر راه ندهد برای این که به وجود آمدن اندیشه، ممکن است که رفته رفته، آدمی را وادار به ارتکاب حرام نماید و در این خطبه امیرالمومنین(ع) اصولی را به مردم توصیه می‏نماید که به کار بستن آنها متضمن سعادت اخروی است.

 

خطبه 81

در هر جمله از این خطبه کوتاه یک جهان حکمت وجود دارد و به راستی همانطور که امیرالمومنین(ع) در این خطبه می‏گوید دنیایی که نوع بشر در آن زندگی می‏کند آغازش رنج است و پایانش نیستی زندگی دنیوی و خوشا به حال آنهایی که در زندگی این دنیا به طور عملی در فکر زندگی دنیای دیگر باشند. مرحوم سیدرضی بعد از خاتمه این خطبه راجع به دو جمله آخر آن، یکی جمله(و من ابصربها بصرته) و دیگر جمله(و من ابصر الیها اعمته) تفسیری دارد که بعد از خاتمه خطبه از نظر شما می‏گذرد.

 

خطبه 82

این خطبه را به نام خطبه(غراء) می‏خوانند یعنی خطبه برجسته و علت انتخاب این نام برای این خطبه طول خطبه است وگرنه در بین خطبه‏های امیرالمومنین(ع) خطبه‏ای نیست که از لحاظ لفظ و معنی برجسته نباشد و در تمام خطبه‏ها، به طوری که خوانندگان در متن عربی مشاهده می‏کنند سبک مخصوص بیان و نویسندگی امیرالمومنین(ع) که مبتنی بر ایجاز، و گنجانیدن حداکثر معانی در حداقل کلمات می‏باشد مشاهده می‏شود و کلماتی که از طرف آن حضرت، انتخاب شده طوری متناسب و دارای انسجام است که اگر یک کلمه را از یک جلمه بردارند تا کلمه‏ای دیگر به جایش بگذارند بنیان فصاحت متزلزل می‏شود. قسمتهای مختلف این خطبه با عناوینی مشخص و از هم مجزا شده و آن عنوانها را مرحوم سیدرضی نوشته تا این که بیشتر توجه خواننده را جلب نماید.

 

خطبه 83

در آغاز این خطبه امیرالمومنین(ع) می‏گوید(شگفت از پسر نابغه) و منظور(عمروعاص) است چون مادر(عمروعاص) موسوم به نابغه بود و مورخان اسلامی از آن زن به بدی یاد کرده‏اند و گفته‏اند که پایبند عفت نبوده است و عمروعاص، در کشور شام که امروز موسوم به سوریه است به دروغ شهادت داده بود که علی بن ابو طالب(ع) مردی است که مزاح می‏کند و اهل لعب می‏باشد و به همین جهت ما(شامیان) او را به خلافت انتخاب نکردیم و در همین خطبه امیرالمومنین(ع)از روش جنگی عمروعاص، صحبت می‏کند و اشاره به این موضوع است که در جنگ صفین وقتی عمروعاص خود را در معرض شمشیر امیرالمومنین(ع) دید و دانست که کشته خواهد شد خود را عریان کرد و امیرالمومنین(ع) رو برگردانید و عمروعاص با این خدعه گریخت و از مرگ جست و تاریخ صدر اسلام حاکی از این است که این خدعه را مردی به اسم طلحه بن ابو طلحه بنیاد گذاشت و در میدان جنگ احد وقتی خود را در معرض ضربت شمشیر امیرالمومنین(ع) دید ناگهان خویش را عریان کرد و آن حضرت رو برگردانید و طلحه بن ابو طلحه از فرصت استفاده نمود و گریخت. و به طوری که تواریخ اسلامی نوشته‏اند بسر بن ابی‏ارطاه نیز با همین خدعه از ضربت شمشیر امیرالمومنین(ع) فرار کرد و وقتی نزد معاویه رفت خواست عذری بیاورد و معاویه به او گفت از کار خود خیلی شرمگین مباش چون قبل از تو عمروعاص همین کار را کرد.

 

خطبه 84

در این خطبه امیرالمومنین(ع) باز در وصف خداوند، مضامینی بکار می‏برد که قبل از او، هیچ دانشمند اسلامی به کار نبرده است و از جلمه می‏گوید(لاتحیط به الابصار و القلوب) یعنی چشمها و قلبها بر او محیط نمی‏گردد(احاطه نمی‏کند) و امیرالمومنین(ع) با این کلام، می‏گوید نه فقط چشمهای ما نمی‏تواند خداوند را ببیند و در بر بگیرد برای این که جسم نیست. بلکه اندیشه‏های قلبی هم قادر به در برگرفتن او نیست و به زبان ساده‏تر، قوه تخیل ما نمی‏تواند حتی در دنیای خیال به مختصات خداوند پی ببرد برای این که قوه تخیل ما فقط قادر به تجسم چیزهایی است که ما نظایر آن را دیده باشیم و نمی‏توانیم چیزی را که نظایرش را ندیده‏ایم یا با عدد و حساب قادر به توهم آن نیستیم، در دنیای خیال مجسم نمائیم و به همین جهت است که حتی هیچ دانشمند بزرگ ریاضی نمی‏تواند فکر کند که الی غیرالنهایه، تا کجا است چون نه نظیرش را دیده، نه می‏تواند با اعداد، حدود آن را تعیین نماید و آنچه امیرالمومنین(ع) در وصف خدا بیان می‏نماید. با ترجمه به زبان فارسی وافی به بیان معنی نیست و برای هر یک از جملات توصیفی امیرالمومنین(ع) باید یک تفسیر نوشت تا به طور کافی، برای ما فارسی زبانان افاده معنی کند.

 

خطبه 85

در این خطبه، امیرالمومنین، ضمن توصیه‏های مربوط به مغتنم شمردن عمرو فراهم کردن توشه برای دنیای دیگر از ریا صحبت می‏کند و در نظر آن حضرت ریا به قدری ناپسند است که چون شرک می‏باشد و کوتاه‏ترین و جامع‏ترین تعریفی که دانایان از ریا کرده‏اند این است که آدمی کاری بکند برای این که توجه دیگران را جلب نماید بدون این که در ضمیر خود کوچکترین علاقه به آن کار داشته باشد و به خصوص در به انجام رسانیدن وظائف مذهبی، ریا، عملی ناپسند می‏باشد.

 

خطبه 86

این خطبه، مربوط است به تفاوتهایی که بین اهل حق و یقین و اهل فسق وجود دارد و در این خطبه، ما از زبان و قلم مبارک امیرالمومنین(ع) فرق بین (ثقل اکبر) و (ثقل اصغر) را هم فرا می‏گیریم و به پیروی از این فراگیری بهتر به مفهوم حدیث معروف که از خاتم‏النبیین به این مضمون نقل شده(ترکت فیکم الثقلین) یعنی(دو چیز با ارزش برای شما باقی گذاشتم) پی می‏بریم و(ثقل) در زبان عربی به معنای سنگینی می‏باشد ولی یک معنای مجازی هم دارد که(با ارزش) و(گرانبها) است و آن دو چیز با ارزش که از طرف رسول‏الله(ص) برای بندگان خدا باقی مانده یکی کتاب‏الله یعنی قرآن است و دیگری خاندان مطهر و مقدس نبوی.

 

خطبه 87

در این خطبه امیرالمومنین(ع) از حکمت پروردگار در مورد ستمگران و همچنین در مورد اقوام صحبت می‏نماید و آنچه می‏گوید به موجب آئینه تاریخ بر همه روشن شده است و می‏شود و یکی از مشخصات ستمگران این است که در نظر آنها، کار نیکو عبارت از کاری است که خود آنها آن را نیکو بدانند و بر همین قیاس کار ناپسند را فقط کاری می‏دانند که خود، آن را ناپسند بشمار بیاورند و هیچ شاخص و ملاکی جز سلیقه خودشان را قبول ندارند.

 

خطبه 88

این خطبه مربوط است به زمانی که خداوند پیغمبر اسلام را مبعوث به پیغمبری کرد و امیرالمومنین(ع) در این خطبه وضع مردم عربستان را قبل از این که حضرت خاتم‏النبیین(ص) مبعوث به پیغمبری شود تشریح می‏نماید و آن وضع را می‏توان در یک جمله خلاصه کرد و آن این است که قبل از بعثت پیغمبر، اعراب هیچ نداشتند و اسلام به آنها همه چیز را داد.

 

خطبه 89

این خطبه، مربوط به حمد خداوند و توصیف اوست و در هر مورد که امیرالمومنین(ع) زبان به حمد و وصف خداوند می‏گشاید بیانش آن قدر از لحاظ معنی وسیع می‏شود که در قالب ترجمه نمی‏گنجد و می‏توان آن را لفظی ترجمه کرد، اما نمی‏توان معانی را در کادر الفاظی که برای ترجمه مورد استفاده قرار می‏گیرد جا داد و به همین جهت است که اغلب متن عربی هر خطبه با ترجمه آن در معرض مطالعه خوانندگان قرار می‏گیرد تا این که به متن عربی مراجعه نمایند و عظمت و اعجاز کلام امیرالمومنین (ع) را دریابند.

 

خطبه 90

همه شارحان نهج‏البلاغه، در سبب بیان کردن این خطبه از طرف امیرالمومنین(ع) متفق‏القول هستند و می‏گویند هنگامی که آن حضرت در مسجد کوفه بود، مردی از او درخواست کرد که خداوند را طوری وصف کند که بتواند وی را ببیند تا این که بیشتر محبت خدا در قلبش جا بگیرد و این درخواست از طرف آن مرد امیرالمومنین(ع) را ناراحت کرد چون خداوند را نمی‏توان با چشم دید و آن حضرت بعد از درخواست سایل این خطبه را که موسوم به خطبه(اشباح) می‏باشد ایراد کرد.

 

خطبه 91

این خطبه بعد از کشته شدن خلیفه سوم ایراد شده و در آن موقع عده‏ای زیاد به سوی امیرالمومنین(ع) رفتند تا با او بیعت کنند و او را خلیفه بدانند زیرا دیدند که امیرالمومنین(ع) که تقریبا مدت یک ربع قرن خانه نشینی را اختیار کرد جاه طلب نیست و حرص برای تحصیل مقام ندارد و اگر می‏داشت در مدت بیست و پنج سال اقدام می‏کرد و خلاصه مردم می‏دانستند که امیرالمومنین(ع) به اصطلاح اهل سیاست امتحان سلامت نفس خود را داده است ولی امیرالمومنین(ع)صریح به مردم گفت من کسی نیستم که جز بر طبق قرآن و سنت پیغمبر، زمامداری کنم و لذا بهتر این است که دیگری را برای خلافت انتخاب کنید و من به عنوان مشاور و وزیر هر چه را که مصلحت بدانم به آن که خلیفه شده خواهم گفت و امیرالمومنین(ع) می‏دانست عده‏ای از کسانی که می‏خواهند با او بیعت کنند، چشم داشت مقام و استفاده‏های زیاد دارند و عاقبت به طوری که همه در تاریخ خوانده‏اند همانها پس از اینکه با امیرالمومنین(ع) بیعت کردند، علیه او شروع به دسیسه نمودند و آتش جنگ را مشتعل کردند.

 

خطبه 92

بعضی از شارحان نهج‏البلاغه عقیده دارند که این خطبه بعد از جنگ نهروان ایراد شده است و یک جمله از این خطبه که این می‏باشد(فاسالونی قبل ان تفقدونی) یعنی(از من بپرسید قبل از این که مرا از دست بدهید) در زبان عربی ضرب‏المثل شده است و ابن ابی‏الحدید شارح معروف نهج‏البلاغه می‏گوید تا روزی که امیرالمومنین(ع) بود اتفاق نیفتاد که کسی از او پرسشی بکند وامیرالمومنین(ع) نتواند جواب بدهد و عمر بن الخطاب خلیفه دوم می‏گفت که خداوند آن روز را بر ما پیش نیاورد که مساله‏ای برای ما پیش بیاید که علی بن ابوطالب(ع) نتواند آن را حل کند و در این خطبه امیرالمومنین(ع) مظالم بنی‏امیه را بعد از خود پیش بینی می‏نماید و آنچه در این خطبه پیش بینی شد بعد از امیرالمومنین(ع) جامه عمل پوشید تا روزی که بنی‏عباس به خلافت بنی‏امیه خاتمه دادند و تا آن روز وضع اداره امور مردم از طرف بنی‏امیه همانطور بود که امیرالمومنین (ع) گفت بدون این که بعد از آمدن بنی‏عباس وضع کلی مردم بهتر بشود.

 

خطبه 93

حضرت امیرالمومنین(ع) نسبت به رسول‏الله(ص) ارادتی فوق‏العاده داشت و در مقدمه این کتاب هم خواندیم که علی بن ابوطالب(ع) در طفولیت در دامان رسول الله(ص) بزرگ شد و در این خطبه امیرالمومنین(ع) با بیانی موثر از فضل پیغمبر اسلام و تاثیری که آن حضرت برای رستگار کردن مردم دارد سخن می‏گوید.

 

خطبه 94

این خطبه هم مربوط است به فضیلت پیغمبر باعظمت اسلام و تاثیر رسالت او از لحاظ تامین رستگاری نوع بشر و بعضی از شارحان نهج‏البلاغه برآنند که به یک احتمال این خطبه جزو خطبه قبل است ولی مرحوم سیدرضی در ماخذهایی که قبل از او حاوی خطبه‏های حضرت امیرالمومنین(ع) بوده این خطبه را به طوری مجزی و مستقل دیده و گفتیم که مرحوم سیدرضی خطبه‏ها و سایر نوشته‏های امیرالمومنین(ع) را به همان شکل که در ماخذهای پیش از خود دید بدون این که در تدوین آنها تصرفی بکند در نهج‏البلاغه نقل نمود.

 

خطبه 95

این خطبه را هم بعضی از شارحان نهج‏البلاغه جزو یکی از خطبه‏های دیگر می‏دانند بدون اینکه بگویند جزو کدام خطبه است ولی همه متفق‏القولند که از امیرالمومنین(ع) می‏باشد و اسلوب کلام منثور امیرالمومنین(ع) به طوری که تا اینجا و در همین خطبه دیدیم و می‏بینیم و در خطبه‏های دیگر خواهیم دید،(در متن عربی) اسلوبی است که منحصر به آن حضرت است و کسی نتوانسته است و نمی‏تواند نظیر آن را بر زبان قلم جاری کند.

 

خطبه 96

در این خطبه امیرالمومنین(ع) از کسانی که بایستی به دستور او به جنگ بروند شکایت می‏نماید و تاریخ می‏گوید که جاسوسان و عمال معاویه بین سپاهیان امیرالمومنین(ع) بودند و با پول یا تبلیغ آنها را وادار به عدم اطاعت می‏کردند و یکی از وسایل تبلیغ آنها این بود که به آنها می‏گفتند چرا با شامیان(سربازان معاویه) می‏جنگید در صورتی که آنها مثل شما مسلمان هستند و نماز می‏خوانند و روزه می‏گیرند و افراد کم‏هوش را با این نوع تبلیغ، وا می‏داشتند که سر از اطاعت بپیچند و افراد باهوش را هم با پول از فرمانبرداری و فداکاری باز می‏داشتند به طوری که امیرالمومنین(ع) به شرحی که در این خطبه می‏خوانیم سخت ناراضی گردید.

 

خطبه 97

زمامداران بنی‏امیه افرادی ستمگر بودند و از عمر بن عبدالعزیز گذشته برای تامین هوسهای خودشان از هیچ ستم فروگزاری نمی‏کردند و در دوره زمامداری آنها، در کشورهای اسلامی یک قسمت از شهرها و قصبات و روستاهای آباد، بر اثر ظلم خلفای اموی و حکام آنها از بین رفت و امیرالمومنین(ع) در این خطبه ستمکاری آنان را پیش‏بینی می‏نماید.

 

خطبه 98

در این خطبه ، حضرت امیرالمومنین(ع) به مردم اندرز می‏دهد که از دنیا به آنچه برای ادامه زندگی دنیوی آنها ضروری است اکتفا کنند و دنبال مازاد نروند چون وقتی آدمی برای مازاد دنیوی حرص بزند از عقبی باز می‏ماند و افراد عاقل کسانی هستند که به دنیا و عقبی، هر دو توجه داشته باشند و در حالی که برای وسایل زندگی تلاش می کنند برای تامین سعادت اخروی هم تلاش کنند.

 

خطبه 99

در این خطبه به طوری که می‏خوانیم، امیرالمومنین(ع) می‏گوید که بعد از مدتی خداوند کسی را برای شما مسلمین ظاهر می‏سازد که پراکندگی شما را مبدل به تجمع می‏کند و در گذشته بعضی از شارحان نهج‏البلاغه گفته‏اند که منظور از آن شخص که با اراده خداوند ظاهر می‏شود حضرت قائم آل محمد عجل‏الله تعالی فرجه می‏باشد.

 

خطبه 100

در این خطبه امیرالمومنین(ع) از قول رسول‏الله(ص) فتنه‏ای را که معاویه در شام به وجود آورد ذکر می‏نماید و از رسول خدا روایت می‏کند که وی آن فتنه را پیشگویی کرده بود و ممکن است که این خطبه بعد از این که حضرت امیرالمومنین(ع) به خلافت رسید ایراد شده باشد.

"دسترسی سریع"برای حسینیان عزیزراسخونی:

۩۞۩ منتظر حضور گرم شما در هیت حسینی راسخون هستیم ۩۞۩

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها