پاسخ به:قرار شب بیست وهشتم ماه مبارک رمضان
شنبه 4 مرداد 1393 2:13 PM
آبرو
( اسم ) 1 - عرق خوی آب رخ آب روی 2 - اعتبار قدر جاه شرف عرض ناموس آب روی یا آبروی کسی را ریختن . ویرا مفتضح کردن او را رسوا نمودن .
جاه اعتبار
آبرو خواه
( اسم ) 1 - آنکه در حفظ آبرو کوشد آنکه از زوال اعتبار و شرف خویش هراسد . 2 - شریف .
شریف
آبرو خواهی
سیرت و صفت آبرو خواه
آبرو دار
با اعتبار صاحب آبرو
آبرو داری
داشتن آبرو سیرت آبرو دار
صفت و چگونگی آبرو دار
آبرو ریزی
هتک آبرو و عزت افتضاح رسوایی .
آبرو یافتن
( مصدر ) عزت یافتن کسب شرف کردن .
با آبرو
( صفت ) آبرو دار صاحب آبرو با ارزش با اعتبار مقابل بی آبرو .
بی آبرو
بی عزت و بی حرمت 0 بی اعتبار و بی شرف و رسوا و خوار و ذلیل . یا شرمگین .
فراخ آبرو
خوش و دارای زندگانی با برکت و خرم
آبرود
( اسم ) 1 - سنبل 2 - نیلوفر
سنبل نیلوفر
آبرودار
( اسم ) صاحب آبرو خداوند آبرو با اعتبار صاحب عزت با شرف
آبروفت
( اسم ) 1- سنگی که بسبب جریان آب بمرور زمان ساییده و لغزان و مایل بگردی شده باشد . 2 - مواد ته نشسته از آبرودخانه ته نشست آب رودخانه
آب رفت
آبرومند
( صفت ) صاحب آبرو با آبرو آبرودار عفیف شریف برومند .
عفیف شریف
آبرومندی
آبرومند بودن شرف شرافت عفت .
عفت شرافت
آبرون
همیشه بهار
نوعی از ریاحین که پیوسته سبز بود
آبروی
( اسم ) 1 - عرق خوی آب رخ 2 - اعتبار قدر جاه شرف عرض
بی آبروی
ناپسند و ناموافق . بی آبرو
بی آبرویی
رسوایی و بی شرفی و بی اعتباری یا حماقت و گولی .
حسن آباد آبروان
ده از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد
فراخ آبرویی
خوشی با برکت و زندگانی خرم . آبرومند زیستن .