اصطلاحاتي نظير «سرخ نگه داشتن گونه با سيلي» در زندگي ما ايرانيها بسيار جاافتاده است و تقريبا همگي ما معني آن را ميدانيم.
ما و اکثر ساکنان کشورهاي شرقي همانگونه که هستيم خود را نشان نميدهيم بلکه ويتريني زيبا از «من» وجودي خود ميسازيم و براي ديگران به نمايش ميگذاريم چون نميخواهيم کسي از پشت پرده خبردار شود و ما و زندگيمان را آنگونه که هست، ببيند. با آنکه پولي در دست نداريم اما قرض ميکنيم و مبلماني در خانه ميچينيم تا به اصطلاح نداشتن اينگونه ماديات آبرويمان را نبرد. نميگذاريم دخترمان از مردي که آزارش ميدهد، جدا شود چون ميترسيم آبرويمان جلوي فاميل برود و هزاران کار ديگر... براي آنکه با مفهوم آبرو و معني آبروي صحيح که شايد اين روزها به شکل مبالغهآميزي گرفتار آن شدهايم بيشتر آشنا شويم، پاي صحبتهاي خانم دکتر دولتآبادي نشستيم.لطفا آبرو را براي ما معني کنيد.واژه آبرو در ارتباط با ديگر مفاهيم روانشناسي نظير اعتماد به نفس، عزتنفس و حرمتنفس مورد بررسي قرار ميگيرد. وقتي به واژه آبرو توجه ميکنيم، متوجه ميشويم «رو» به ظاهر قضيه بازميگردد و آبرو به معني زمين نينداختن روي کسي، توهين نکردن يا خدشه وارد نکردن به جهت ظاهري فردي است! در واقع آبرو پديدهاي اجتماعي است که چهره بيروني روابط اجتماعي را معلوم ميکند. آبرو چيزي نيست که کسي با آن متولد شود بلکه مفهومي اکتسابي است که بر جريان رشد شخصيت به همراه هويتهاي فردي و اجتماعي انسان شکل ميگيرد و شکلگيري آن در گروي پارهاي رفتارها و مقررات اجتماعي است. ما بسياري از کارها را گرچه برايمان جذاباند، انجام نميدهيم چون نگران آبروي شخصي، خانوادگي، قومي و قبيلهاي، ملي، گروهي، تيمي و... هستيم. آبرو پديدهاي اجتماعي است که خود را در رفتارهاي ما منعکس ميکند و به عبارت ديگر در گروي ارزشها، بينشها و مسايل فرهنگي است که تعيين ميکنند چه رفتاري ارزشمند و چه رفتارهايي به ويژه در معاشرت با ديگران قبيح هستند و پذيرفته نميشوند. به همين دليل است که بسياري از رفتارهايي که در يک جامعه آبرو برنده است در جوامع ديگر نيست! بايد فرهنگي به پشتوانه آبرو نگاه کرد و متاسفانه به دليل همين فرهنگي بودن آبروست که گاهي در آن بسيار مبالغه ميشود و بسياري از زندگيها در اثر حفظ آن به خطر ميافتد. در نگاه اجتماعي ديده ميشود که مردم به دنبال به دست آوردن ماديات براي کسب آبرو هستند که گاهي به بيراهه ميروند و به عبارتي تا حدي به دنبال کسب ماديات براي حفظ آبرو از اين طريق ميروند که مفهوم انساني آبرو را فراموش ميکنند. فرموديد، آبرو اکتسابي است. چگونه ميتوانيم «آبروداري» صحيح را به فرزندانمان آموزش دهيم؟ در جريان رشد کودکان مساله حمايت به جا و مناسب از اشتباهاتي که مرتکب ميشوند، برملا نکردن برخي از خطاهاي کوچک به منظور انتقال دادن اين موضوع به آنها که يک وجه بيروني يا يک شخصيت بيروني از آنها هست که تا آنجا ارزش دارد که حاضريم صبر کنيم و از خطاهاي آنها بگذريم و آنها را جلوي ديگران بازگو نکنيم، ميتواند به نوعي به فرآيند شکلگيري «آبروي» مثبت کمک کند. مدرسه نقش بسيار مهمي در اين ميان بازي ميکند. اگر دانشآموز در آن فضا احساس شايستگي کند آبرو به عنوان جزو مهمي از شخصيتش شکل ميگيرد اما اگر در مدرسه دانشآموز مدام تحقير شود، اين تصور بيروني و حفظ حرمت در جامعه براي او بيارزش شده و در کنار اين بيتفاوتي نسبت به آبرو، مسووليتپذيري هم از دست ميرود. در واقع آبرو بر مسووليتپذيري فردي و نقشپذيري اجتماعي تاثير دارد. آبرو را ميتوان با رفتارهاي غيراخلاقي مثل شکستن حرمت ديگران و پايمال کردن حقوق آنها از دست داد و با رفتارهاي مناسب اجتماعي کسب کرد! اين به اصطلاح «سرخ نگهداشتن گونه با سيلي» تا کجا صحيح است؟ آيا مرزي براي حفظ درست آبرو وجود دارد؟مرزها را واقعيتها تعيين ميکنند. مساله بر سر حياتي بودن و مهم بودن يک مساله و عوارض جانبي آن است! اگر کوچکترين مشکلات ارتباطي درون خانواده، بدون حفظ حريم به بيرون انتقال يابد، حربهها از دست مىروند اما مشکلات بزرگي که به واقعيات زندگي لطمه ميزنند را بايد با اطرافيان نزديک يا ريش سفيداني که خوب ما را ميخواهند در ميان گذاشت و اگر نتيجهبخش نبود، به متخصص مراجعه کرد. در واقع بايد تا جايي حفظ آبرو کرد که لطمهاي به مسايل حياتيتر زندگي وارد نشود. متاسفانه در جامعه ما بسياري از مسايل که ربطي به ديگران ندارد و کاملا فردي، خصوصي و خانوادگي است و حريم محدودي دارد، شکل اجتماعي و وسيع ميگيرد و نظر ديگران براي ما اهميت پيدا ميکند که در واقع اين شکل مبالغهآميز حفظ آبرو است و با پيشبرد کارها بر اساس نظر ديگران، خانواده شانس رسيدن به کارهاي بسيار مهم را از دست ميدهد!پس از آبروريزي چه اتفاقي براي يک فرد ميافتد؟اگر فردي يک بار به دليل رفتار نامناسب شرمگين شود، مسلما در پي آن است که رفتار خود را تصحيح کند. شرمندگي علامت خوبي است که نشان ميدهد تغييري در فرد ايجاد شده و او انگيزهاي براي کسب مجدد آبرو دارد. اما وقتي رفتارهاي نامناسب از سوي يک فرد چند بار تکرار شود، به ويژه اگر آن فرد در جريان رشد شخصيت با مساله حفظ آبرو آشنا نشده باشد يا رفتارهاي نامناسب سبب تحقير او و بيمعني شدن آبرو براي او شده باشند، جنبه اجتماعي حرمت نفس در او رنگ ميبازد و جاي خود را به لااباليگري و رفتارهاي ضداجتماعي ميدهد.آبرومندي افراد يک اجتماع چه نفعي به حال آن جامعه دارد؟مسووليتپذيري، جامعهپذيري و آنچه سبب ميشود ارتباطات اجتماعي بتواند به گونهاي مطلوبتر چرخش خود را داشته باشند، محصولهاي خوب حفظ آبرو در جوامع است.و اما سخن آخر؟وقتي نگاه ميکنيم که يک محصول توليد شده در يک فرهنگ مثل صنايع دستي يا محصولات پيچيده تکنولوژي، چه طور عمل ميکنند و چه قدر پشت توليد آنها مسووليت خوابيده، موضوع آبروي ملي مطرح ميشود، يعني من به عنوان يک توليد کننده کوچک يا بزرگ، فکر کنم هرچه توليد ميکنم، آبروي ملي من است. ميبينيد که اين جنبه اجتماعي حرمت به خود که به آن آبرو ميگوييم از کجا تا به کجا ميتواند براي کيفيت، مسووليت و حتي سربلندي يک فرد يا مردم يک کشور تعيين کننده باشد!