0

غزل شماره ۱۶۷: ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل شماره ۱۶۷: ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد
جمعه 25 اردیبهشت 1394  7:56 PM

 ١ -ستاره‌اى درخشيد و مانند ماه روشنگر مجلس و همدم و مونس دل رميده‌ى ما شد.
 ٢ -دلبر من كه به مكتب نرفته و نوشتن نياموخته،با ناز و غمزه‌ى خود معلم و آموزگار صد مدرس‌
شده است.[با توجه به تصريح شاعر در بيت پنجم غزل،اين ابيات در مدح شاه شجاع سروده شده كه‌به ابو الفوارس ملقّب بوده است.با اين توضيح كه به مكتب نرفتن ممدوح از روى مبالغه است،زيرامطابق قراين تاريخى،اين پادشاه كه هوشى سرشار و حافظه‌اى قوى داشته به مكتب رفته و در نه‌سالگى-به گفته‌ى عباس اقبال-قرآن را حفظ كرده است.برخى شارحان،از جمله دكتر هروى،باتوجه به امّى بودن پيامبر اسلام،و قرينه‌ى«به مكتب نرفت»يادآورى كرده‌اند كه اين بيت درباره‌ى‌ پيامبر اسلام است.با توجه به منشور شعر حافظ،برداشت‌هاى ديگرى نيز از اين غزل،ممكن است.]
 ٣ -دل عاشقان،در آرزوى او،مانند باد صبا فداى چهره‌ى زيبا و چشم خمار او شد.[صبا با وزش‌
خود موجب شكوفايى گل نسرين و نرگس(و ديگر گل‌ها)مى‌شود.مانند اين است كه جان خود را به‌آن‌ها مى‌بخشد.شاعر به طور غير مستقيم عاشقان را به باد صبا و روى معشوق را به گل نسرين وچشم او را به گل نرگس مانند كرده است.]
 ۴ -اكنون،دوست مرا در بالاى شاه‌نشين مجلس مى‌نشاند!بنگر كه چگونه گداى شهر،بزرگ و سرور مجلس شده است.[ظاهرا به تحولات اجتماعى دوران زندگى خود تغيير حكومت شيراز اشاره ‌دارد. مى‌گويد:بر خلاف دوره‌ى پيشين كه من گدا،هيچ به شمار نمى‌آمدم،اكنون از لطف دوست‌(حاكم جديد)صدرنشين شده‌ام.]
5-اين گدا،آرزوى آب چشمه‌ى زندگانى و جام كيخسرو را در سر مى‌پروراند،از اين رو به نوشيدن‌
جرعه‌اى در مجلس ابو الفوارس بسنده كرد.[تلويحا مى‌گويد آب چشمه‌ى زندگانى كه خضر به آن‌دست يافت و جام كيخسرو،همان شراب مجلس پادشاه است.نسخه‌ى قزوينى به جاى كيخسرو،اسكندر ضبط كرده است.جام كيخسرو مطابق نسخه‌ى خانلرى است.]
 ۶ -خانه‌ى پر نشاط محبت و دوستى اكنون آباد شده است؛زيرا كه معمار و مهندس اين خانه‌ غمزه‌هاى پر لطف ابروى يار من است.[محبت را به خانه‌اى پر از شادى و نشاط ماننده كرده و طاق‌ابروى يار را از آن رو مهندس به شمار آورده كه غمزه‌هاى ابروى يار موجب شادى و نشاط،يعنى‌سازنده و مهندس اين خانه است.]
7-قطره‌هاى شراب را-به خاطر خدا-از كنار لب‌هايت پاك كن؛زيرا كه خاطرم با ديدن آن به‌ هزاران گناه كشيده شد.[به وسوسه‌ى گناه گرفتار شد.]
 ٨ -غمزه‌ى چشمان تو شرابى به عاشقان نوشانيد كه دانشمندان مست و از خود بى‌خبر و خردمندان سست و بى‌حال شدند.[در واقع غمزه‌ى يار را به شرابى مانند كرده كه حتى خردمندان ودانشوران را مست مى‌كند.در مقام مبالغه به جاى خردمندان،عقل و به عوض دانشمندان علم را به كاربرده است.]
 ٩ -آرى،شعر من مانند طلا عزيز است.از زمانى كه شعر من مقبول و پسند خاطر نيك‌بختان قرار
گرفته اين گونه عزيز شده است.[شعر خود را نخست-به گونه‌اى پنهانى و در ذهن خود-به مس‌كم‌بها مانند مى‌كند و قبول خاطر دولتيان(-صاحب دولتان،نيك‌بختان)را به كيميايى كه اين مس رابه طلا تبديل كرده است.]
 ١٠ -دوستان!از راه ميكده باز گرديد؛زيرا كه حافظ از اين راه رفت و فقير و بى‌چيز شد.
****
دیوان حافظ بر اساس نسخه قزوینی و خانلری

 
 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها