شرح غزل شماره ۱۰۹: دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
پنج شنبه 17 اردیبهشت 1394 7:24 PM
معاني لغات غزل (109)
ديریست: مدتي است، دير زماني است.
شاه سواران: شهسوار، سواركار بيمانند، كنايه از لقب شاهشجاع (ابوالفوارس) كه توسط مادرش به او داده شده و به اين كنيه مشهور خاص و عام بود.
ندوانيد: نفرستاد، (صفت طي طريق سريع از ويژگيهاي پيك و قاصد خوب بوده است).
وحشي صفت: مردم گريز، گوشهگير.
عقل رميده: مهار عقل از دست داده.
خط چون سلسله: دستخطي كه به مانند زنجير سبب پايبندي و قرار دل ميشود.
سرمست: سرخوش، مغرور، مست و مغرور.
مخمور: در حالت خماري.
كرامات: جمع كرامت، بزگواريها، بخشندگيها و در اصطلاح صوفيه انجام كارهاي خارقالعاده است كه از مردان حق و اولياءالله ممكن است سربزند.
مقامات: جمع مقام، عنوانها و سمتها، و در اصطلاح صوفيه به مراحل سيروسلوك مانند مقام توكل، مقام رضا گفته ميشود.
واخواست: اعتراض، بازخواست، مطالبه.
معاني ابيات غزل(109)
(1) دير زماني است كه پيامي از محبوب نرسيده، كلامي ننوشته و سلامي نفرستاده است.
(2) (با اينكه) چندين نامه برايش نوشته و فرستادهام، اين شهسوار نه قاصدي روانه كرد ونه احوالي از ما پرسيد.
(3) (و) به جانب من مردم گريز و مهارخرد از دست داده، قاصدي تيز تك چون آهو و خوشخرام چون كبك روانه نكرد.
(4) (با آنكه) ميدانست كه مرغ دلم از دست رها خواهد شد، از زنجير دستخط خود براي آن مرغ پايبندي نفرستاد.
(5) فرياد كه آن ساقي مست مغرور شيرين لب از خماريم آگاه بود و جامي به من حواله نكرد.
(6) هرچقدر هم كه از كاربريها و هنرنماييهاي خود داد سخن دادم باز از هيچ مقامي از او خبري نرسيد.
(7) حافظ ادب را مراعات كن. اگر شاه براي غلامي پيامي نفرستاد جاي بازخواست و اعتراض نيست.
شرح ابيات غزل(109)
وزن غزل: مفعول مفاعيل مفاعيل مفاعيل
بحر غزل: هزج مثمن اخرب مكفوف مقصور
*
اين غزل به هنگامي كه شاهشجاع از شيراز دور و درصدد تهيهساز و برگ و سپاهي به منظور حمله به شيراز بوده است سروده شده است (765- 767). حافظ دربيت دوم با آوردن كلمه (شاه سواران) كه به معناي ابوالفوارس، لقب شاهشجاع است از او ياد ميكند. مطلبي كه نبايد از نظر دور بماند اين است كه سرودن امثال اين غزل كه در غياب شاه صورت ميگيرد چه معنا دارد؟
شاعري چون حافظ، هنرمندي ايجازگو است و بيهوده لب به سخن باز نميكند. سرودن اينگونه غزلها دليل بر اين است كه درميان شيراز و شاهشجاع متواري پيك و قاصدي محرمانه در اياب و ذهاب بوده كه اخبار داخل شهر را به شاه ميرسانده و در پارهيي موارد هم از شاهشجاع پاسخ نامهيي يا دستوري به دست حافظ ميرسيده است. به نظر ميرسد كه حافظ به همراه نامهيي كه براي شاهشجاع ارسال ميكرده است غزلي هم روانه مينموده و با دقت در مفاد ابيات اين گونه غزلها، تا حدي ميتوان پي به روحيه شاعر و اوضاع آن زمانه برد. شاعر در ارسال اين غزل و نامه، توقع وصول دستخط شاه را دارد.
شاعر در بيت چهارم دل خود را به مرغ پرنده تشبيه ميكند كه براي نگهداري آن زنجير خط ونامه شاه را لازم ميداند. تشبيهدل به مرغرا نظامي در مخزنالاسرار چنين آورده است:
با قفس قالب از اين دامگاه
مرغ دلش رفت به آرامگاه
***
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
در زندگی بکوش. لباس صبر بر تن بپوش. با دانایان بجوش. عزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش