0

غزل ۰۹۵- مدامم مست می‌دارد نسیم جعد گیسویت

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل ۰۹۵- مدامم مست می‌دارد نسیم جعد گیسویت
دوشنبه 14 اردیبهشت 1394  7:57 PM

معاني لغات غزل (95)
مدام: هميشه، شراب و در اينجا هميشه معنا مي‌دهد.
نسيم: رايجه، بوي خوشي كه از نسيم به مشام مي‌رسد.
جعد: چين و شكن، پيچيده و گره‌گير.
خراب: در اينجا به معني مست و لايعقل، فاسد.
فريب: عشوه، دراينجا كنايه از شراب چشم است.
چندين شكيبايي: شكيبايي فراوان و مُمتَّد.
شمع ديده افروزيم: اضافه تشبيهي و كنايه از اينكه چشم به ديدار جمالت روشن كنيم.
َسوادِ لوح: سياهي صفحه.
سَوادِ لوح بينش: سياهي مردمك چشم.
خال هندو: خال سياه.
برقع: روبنده، پارچه‌يي كه جهت ناشناس ماندن بر روي صورت آويزان كنند.
برافشان: تكان بده، بلرزان.
افسون: سحر و جادو.
همت: اراده قوي و مجازاً به معناي بي‌نيازي.

معاني ابيات غزل (95)
(1) پيوسته بوي خوش گيسوان تا بدارت مرا مست و شاداب نگهداشت و باده چشم جادويي‌ات مرا خراب نگه مي‌دارد.
(2) بعد ازمدتها صبر و انتظار آيا مي‌توان شبي شمع خاموش چشم خود را در محراب ابروان تو روشن كنيم.
(3) بدان سبب سياهي مردمك چشم را گرامي مي‌دارم كه شبيه نقش خال سياه چهره‌‌توست.
(4) اگر مايلي به اصلاح و آرايش جهان دست بيابي به باد صبا بگو كه روبنده را از رويت كنار بزند (تا ديده شوي).
(5) و اگر خواستار آني كه راه و رسم نابودي را از دنيا براندازي، زلفهاي خود را افشان كن تا از هر تار مويت هزاران جان دربند رهايي يابد.
(6) من و نسيم صبا، دو بيچاره و سرگردان نوميديم. من به سبب جاذبه به سحر چشمان مست تو و باد صبا از اثر بوي گيسوانت.

شرح ابيات غزل(95)
وزن غزل: مفاعيلن مفاعيلن مفاعيلن مفاعيلن
بحر غزل: هزج مثمن سالم
*
شاه منصور برادرزاده شاه‌شجاع وبرادر شاه يحيي است و سالها در تحت فرمان شاه‌شجاع و در دستگاه او با حافظ مأنوس بوده است. اين غزل را حافظ در پيرانه سر براي شاه منصور سروده و تاريخ آن احتمالاً قبل از سال 790 باشد زيرا شاه منصور در سال 790 پس از شكست شاه‌يحيي بر شيراز مسلط و تا پايان عمر حافظ يعني سال 792 حاكم شيراز بود ودر سال 795 در جنگ با تيمور كشته شد.
شاعردر مطلع غزل حالت چشم انتظاري و آرزوي باطني خود را كه او به سلطنت وقدرت دست يابد، بازگو كرده و در بيت دوم چنين وانمود مي‌كند كه آيا پس از سالها انتظار آيا وقت آن نرسيده كه چشممان به جمال تو بر سرير سلطنت بيفتد. و در بيت سوم اين خال موروثي خانواده آل‌مظفر را كه در صورت اكثر مردان اين خانواده في‌الجمله شاه‌منصور بود مي‌ستايد. در بيت چهارم شاه منصور را تشجيع به قيام كرده و در بيت پنجم راه و رسم حكومت را به او يادآور مي‌شود و با كنايه به او مي‌فهماند كه مردم در زير فشار و دربند اسارت استبدادند. قيام كن و آنها را رهايي بخش و بالاخره دربيت ششم خود را مانند بادصبا سرگردان و بي‌حاصل ناميده و از اينكه در آرزوي توفيق او به سر مي‌برد غزل را به پايان مي‌رساند و مضمون بيت مقطع اين غزل را جاي ديگر چنين سروده است:

صبا به چشم من انداخت خاكي از كويش

كه آب زندگيم در نظر نمي‌آيد

اين غزل يكي از غزلهاي ذو وجهين حافظ است كه صورت ظاهر عاشقانه آن بسيار لطيف و ايهامات آن بسيار با ظرافت جا افتاده است.

***
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

 
 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها