تعبیر غزل ۰۸۵- شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 6:56 PM
قدر چیزی را که داشته ای ندانستی. حالا که از دستداده ای افسوس می خوری چرا خوب رفتار نکردی و او رنجیده خاطر از پیش تو رفت. غرورت را کنار بگذر باز هم پیش قدم شو تا به وصالش برسی. لطف خداوند باز هم شامل حالت می شود.
در زندگی بکوش. لباس صبر بر تن بپوش. با دانایان بجوش. عزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش