تعبیر غزل ۰۸۳- گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت
دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 6:45 PM
آبی که ریخته شد دیگر جمع نمی شود. کاریست که انجام شده در صدد باش تا جبرانش کنی. هیچ سر بی گناهی بالای دار نمی رود. شما از این ورطه نجات پیدا می کنی. کدورت را با صفای دل به خوبی جواب بده. بندها باز می شوند و تو به آزادی خواهی رسید.
در زندگی بکوش. لباس صبر بر تن بپوش. با دانایان بجوش. عزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش