غزل ۰۶۳- روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
چهارشنبه 25 تیر 1393 1:44 PM
روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست در غنچهای هنوز و صدت عندلیب هست
گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست چون من در آن دیار هزاران غریب هست
در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست هر جا که هست پرتو روی حبیب هست
آن جا که کار صومعه را جلوه میدهند ناقوس دیر راهب و نام صلیب هست
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست
فریاد حافظ این همه آخر به هرزه نیست هم قصهای غریب و حدیثی عجیب هست
اگر کسی را یافتی که در لبخندت غمت را دید، در سکوتت حرف هایت را شنید و در خشمت محبتت را فهمید؛ بدان او بهترین دارایی توست :)