0

غزل ۰۶۱- صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل ۰۶۱- صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
شنبه 12 اردیبهشت 1394  10:22 AM

معاني لغات غزل (61)
نفخه: وزش بادي كه بوي خوش به همراه دارد.
معنبر: عنبرين، خوش‌بو.
جان‌برافشانم: جان را نثار كنم.
بردوست: پيش دوست.
بار: اذن دخول، اجازه ورود و شرف يابي.
هيهات: (شبه جمله) بعيد است، محال است.
منظر: جايگاه نظر و ديدار.
منظر دوست: تصويري از اندام و شكل و شمايل دوست.
صنوبر: درختي از تيره مخروطيان يا ناژويان با نام لاتين ژوني پروس سابينا كه به علت مخروطي بودن تخم آن، به دل تشبيه مي‌شود و مانند سرو و كاج بلند است و با اندك نسيم برگهايش مي‌لرزد.
به چيزي نمي‌خرد ما را: براي ما ارزشي قايل نيست.


معاني ابيات غزل (61)
(1) اي باد صبا اگر گذرات به سرزمين دوست افتاد از گيسوي عطرآگين او بوي خوشي بياور.


(2) سوگند به جان دوست كه اگر از جانب او پيامي براي من بياوري به شكرانه اين نعمت جان خود را نثار تو خواهم كرد.


(3) و هرگاه اجازه ورود و شرفيابي به بارگاه و حضور او را نداري از خاك راه او غباري به عنوان داروي بينايي براي ديدگان من بياور.


(4) من بي‌نوا و آرزوي ديدا او!؟ اين امر محالي است. مگر اينكه او را در خواب ببينم.


(5) دل مخروطي شكل من از حسرت ديدار اندام چون صنوبر دوست مانند بيد به خود مي‌لرزد.


(6) هرچند دوست براي ما ارزشي قائل نيست ما يك سر موي او را به عالمي نمي‌فروشيم.


(7) چه مي‌شود اگر حافظ خوش‌آواز كه غلام و خدمتگزار آن دوست است، دلش از ديدار و از بند غم رهايي يابد.


شرح ابيات غزل (61)
وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات
بحر غزل: مجتث مثمن مخبون مقصور
*
اين غزل در زمان شاه شيخ ابواسحاق و در فاصله زماني يكي از مسافرتهايش سروده شده و مفاد مطلع غزل بر اين مطلب گواهي دارد كه مدتي حافظ از شاه خبري و نامه‌يي دريافت نكرده است.
در بيت پنجم و در مصراع دوم ايهامي لطيف به چشم مي‌خورد. درخت صنوبر داراي سه ويژگي است: يكي ميوه و تخم آن به صورت مخروط مشابه شكل دل است و شعرا آن را به دل تشبيه كرده‌اند. ديگر برگهاي آن با اندك نسيمي مرتعش و لرزان مي‌شود و سوم اينكه داراي قدي بلند و رساست. شاعر در مصراع اول اين بيت دل خود را به صنوبر لرزان تشبيه نموده و در مصراع دوم سبب لرزش دل خود را از حسرت لرزشي مي‌داند كه درقد و بالاي چون صنوبر دوست افتاده و اين ايهامي است بر اين مطلب كه ابواسحاق در يكي از جنگ و گريزها ترسان و لرزان و متواري است. و ايهام اين بيت به خوبي اين موضوع را مدلل مي‌دارد كه آگاهي به شأن نزول غزلها و اشارات و ايهامات آن، لذت خواننده را دو چندان كرده و به طور وضوح نمونه‌يي از شاهكارهاي اين شاعر بزرگ را آشكار مي‌سازد.

***
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

 
 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها