پاسخ به:قرار شب هفدهم ماه مبارک رمضان
سه شنبه 24 تیر 1393 12:01 PM
«راز»، به اقتضاى حرمتش باید پنهان و پوشیده بماند و گرنه رازنمىشد. در این هیچ تردیدى نیست.
گفتهاند: غلامى طبق سرپوشیدهاى بر سر داشت و خاموش وبىصدا در راهى مىرفت. یکى از افراد، در راه به او برخورد و پرسید:در این طبق چیست؟ غلام چیزى نگفت. آن شخص به اصرار پرسید تابداند زیر آن سرپوش که روى طبق کشیدهاند چیست؟ غلام گفت:فلانى! اگر قرار بود که همه افراد بدانند در طبق چیست، دیگر سرپوشروى آن نمىکشیدند!
رازهاى درونى افراد نیز همین گونه است. اگر آن را به این و آنبگویید، از «راز» بودن، مىافتد.
با مردم بیگانه مگو راز دل خویش بیگانه، دل راز نگهدار ندارد.
راز فاش شده، مثل یک زندانى گریخته از محبس است کهبازگرداندنش به بازداشتگاه بسیار دشوار است.
تیرى که از کمان رها گشت و گلولهاى که از سلاح شلیک شد،دیگر به کمان و سلاح برنمىگردد. «راز»، همان زندانى است، همان تیرو گلوله است و دهان، و سینه تو، همچون زندان. مانند چله کمان و مانندخشاب اسلحه، تا وقتى که رها نشده، مصون و پنهان است. همین که ازچنگت گریخت و از تفنگتشلیک گشت، دیگر از اختیار تو بیرونرفته است. اگر تا آن لحظه، راز در گروگان تو بود، اینک تو در گرو آنى.
منبع http://ghoran1.blogsky.com
گـر تو خواهی که بیابی زجهان راه نجات
بر محمّد تو بگو از دل و جان صلوات.