0

غزل ۰۱۳- می‌دمد صبح و کله بست سحاب

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل ۰۱۳- می‌دمد صبح و کله بست سحاب
یک شنبه 22 تیر 1393  12:41 PM

 

می‌دمد صبح و کله بست سحاب

الصبوح الصبوح یا اصحاب

می‌چکد ژاله بر رخ لاله

المدام المدام یا احباب

می‌وزد از چمن نسیم بهشت

هان بنوشید دم به دم می ناب

تخت زمرد زده است گل به چمن

راح چون لعل آتشین دریاب

در میخانه بسته‌اند دگر

افتتح یا مفتح الابواب

لب و دندانت را حقوق نمک

هست بر جان و سینه‌های کباب

این چنین موسمی عجب باشد

که ببندند میکده به شتاب

بر رخ ساقی پری پیکر

همچو حافظ بنوش باده ناب

 

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها