0

غزل ۰۱۲- ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل ۰۱۲- ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
یک شنبه 30 شهریور 1393  7:42 AM

معانى لغات غزل( ١٢ )

فروغ:پرتو،نور.

آب روى:قدر و منزلت،آبرو و شرف،تر و تازگى،عرض.

عزم:قصد،اراده،تصمیم.

طرف:چشم،سو،گوشه.

طرف بستن:(استعاره)بهره بردن.

دور:زمان،فصل،گردش،پیرامون و گرداگرد.

مستورى:نجابت،پاکدامنى،پرده نشینى.

مستان:(استعاره)چشمان.

بو،که:باشد که.

بزم جم:(استعاره)بزم شاه.

غرض:مقصود.

همدستان:همداستان،متّفق،هم عقیده.

خاطر مجموع:خیال راحت،آسایش خیال.

همّت:عزم و اراده.

آمین بگو:اجابت کن.

بساط:فرش.

بساط قرب:(استعاره)مجلس تقرّب،محضر.

( ١ )اى آنکه پرتو و طراوت زیبایى،از روى رخشان و چاه زنخدان شما سرچشمه‌مى‌گیرد.

( ٢ )جان به لب رسیده من سر ملاقات تو را دارد.چه مى‌فرمائى؟از تن برآید(و به‌دیدارت نایل)یا به تن باز گردد(و در دورى تو به سر برد).

( ٣ )الف:هیچ کس در دوران دلفریبى نرگس بیمار چشم تو،یعنى در اوج‌دلفریبیت،از سلامتى دیده بر هم نگذاشت.چه بهتر که در پیش چشمان شما(پیش شما)کسى ادّعاى پارسایى و پاکدامنى نکند.

ب:هیچ کس در دور و دوران مستى چشم تو یعنى در اوج دلفریبیت(بابرکنارى از عشق و عاشقى)از پرهیزکارى طرفى برنبست.چه بهتر که در برابرچشمان شما کسى ادّعاى پارسایى نکند.

( ۴ )بى‌شکّ،بخت خواب‌آلوده ما که از سرچشمه طراوت و شادابى روى درخشان‌شما،آبى به چهره خود زده است بیدار خواهد شد.

( ۵ )به وسیله باد صبا از گلبن روى خود گلدسته‌یى براى ما بفرست.باشد که ازسرزمین پرورش دهنده گلى چون تو،بوى خوشى به مشام ما برسد.

( ۶ )اى ساقیان بزم شاهى،عمرتان دراز و ایّام به کامتان باد،هر چند که جام‌(زندگانى)ما در دوران شما از مى(نشاط)پر نشد.

( ٧ )هان،اى دوستان!هر چه شما کردید،دلدار مرا آگاه کنید که دلم براى او به‌بیقرارى افتاده است.

( ٨ )خدایا!کى این فرصت دست مى‌دهد که خاطر آرام ما با زلف پریشان شما هم‌آهنگ شوند؟(۹)بدان هنگام که از کنار ما مى‌گذرى دامن از خاک و خون فراگیر چرا که در این‌راه،چون من کشتگان و قربانیان زیادى به خاک افتاده‌اند.

( ١٠ )حافظ دعایى مى‌کند،آمین بگو:خدا کند که(گفتارى شیرین از)لب شکّرافشان شما نصیب و روزى ما گردد.

( ١١ )اى نسیم صبا از جانب ما به مردم یزد بگو که سر نمک نشناسان و ناسپاسان‌گوى چوگان شما باد.

( ١٢ )هر چند ما از حوزه و مجلس شاه بدوریم،همّت ما از آنجا دور نیست.ما بنده‌شاه شما و دعاگوى شما مردم هستیم.

( ١٣ )اى پادشاه بلند اقبال همّتى(و مساعدتى!)تا به حضور رسیده و مانندستارگان به لب ایوان بلند شما بوسه‌یى بزنم.

*خواجو کرمانى:آب آتش مى‌برد خورشید شب پوش شمامى‌رود آب حیات از چشمهء نوش شما*سلمان ساوجى:قبله ما نیست جز محراب ابروى شمادولت ما نیست الاّ در سر کوى شما*  ١ -همانطور که در مبحث(چرا حافظ به یزد تبعید شد)و در صفحهء ٧۶  به تفصیل بیان شده این غزل یکى از غزلهاى مشهور حافظ است که داراى ایهام‌و تعبیر در هر بیت بوده و به هنگام حرکت از شیراز به یزد در سفر تبعید براى شاه‌یحیى سروده شده است و تفسیر و تعابیر هر بیت در آنجا به تفضیل شرح داده شده‌است.

 ٢ -منظور حافظ از(طرفى نبست)در بیت سوم،این است که دیده برهم نگذاشت چه در قرآن مجید هم‌(قٰاصِرٰاتُ اَلطَّرْفِ)*به معناى چشم پوشى وطَرْفْ به معناى چشم آمده است.

****

شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها