فهرست اشعار دیوان حافظ (حرف م)
شنبه 1 شهریور 1393 7:51 AM
غزل شماره ۳۱۰: مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام
غزل شماره ۳۱۱: عاشق روی جوانی خوش نوخاستهام
غزل شماره ۳۱۲: بشری اذ السلامه حلت بذی سلم
غزل شماره ۳۱۳: بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم
غزل شماره ۳۱۴: دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم
غزل شماره ۳۱۵: به غیر از آن که بشد دین و دانش از دستم
غزل شماره ۳۱۶: زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
غزل شماره ۳۱۷: فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
غزل شماره ۳۱۸: مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم
غزل شماره ۳۱۹: سالها پیروی مذهب رندان کردم
غزل شماره ۳۲۰: دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم
غزل شماره ۳۲۱: هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
غزل شماره ۳۲۲: خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم
غزل شماره ۳۲۳: ز دست کوته خود زیر بارم
غزل شماره ۳۲۴: گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم
غزل شماره ۳۲۵: گر دست دهد خاک کف پای نگارم
غزل شماره ۳۲۶: در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارم
غزل شماره ۳۲۷: مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
غزل شماره ۳۲۸: من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
غزل شماره ۳۲۹: جوزا سحر نهاد حمایل برابرم
غزل شماره ۳۳۰: تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
غزل شماره ۳۳۱: به تیغم گر کشد دستش نگیرم
غزل شماره ۳۳۲: مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم
غزل شماره ۳۳۳: نماز شام غریبان چو گریه آغازم
غزل شماره ۳۳۴: گر دست رسد در سر زلفین تو بازم
غزل شماره ۳۳۵: در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
غزل شماره ۳۳۶: مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم
غزل شماره ۳۳۷: چرا نه در پی عزم دیار خود باشم
غزل شماره ۳۳۸: من دوستدار روی خوش و موی دلکشم
غزل شماره ۳۳۹: خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم
غزل شماره ۳۴۰: من که از آتش دل چون خم می در جوشم
غزل شماره ۳۴۱: گر من از سرزنش مدعیان اندیشم
غزل شماره ۳۴۲: حجاب چهره جان میشود غبار تنم
غزل شماره ۳۴۳: چل سال بیش رفت که من لاف میزنم
غزل شماره ۳۴۴: عمریست تا من در طلب هر روز گامی میزنم
غزل شماره ۳۴۵: بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم
غزل شماره ۳۴۶: من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
غزل شماره ۳۴۷: صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
غزل شماره ۳۴۸: دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
غزل شماره ۳۴۹: دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
غزل شماره ۳۵۰: به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
غزل شماره ۳۵۱: حاشا که من به موسم گل ترک می کنم
غزل شماره ۳۵۲: روزگاری شد که در میخانه خدمت میکنم
غزل شماره ۳۵۳: من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم
غزل شماره ۳۵۴: به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
غزل شماره ۳۵۵: حالیا مصلحت وقت در آن میبینم
غزل شماره ۳۵۶: گرم از دست برخیزد که با دلدار بنشینم
غزل شماره ۳۵۷: در خرابات مغان نور خدا میبینم
غزل شماره ۳۵۸: غم زمانه که هیچش کران نمیبینم
غزل شماره ۳۵۹: خرم آن روز کز این منزل ویران بروم
غزل شماره ۳۶۰: گر از این منزل ویران به سوی خانه روم
غزل شماره ۳۶۱: آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم
غزل شماره ۳۶۲: دیدار شد میسر و بوس و کنار هم
غزل شماره ۳۶۳: دردم از یار است و درمان نیز هم
غزل شماره ۳۶۴: ما بی غمان مست دل از دست دادهایم
غزل شماره ۳۶۵: عمریست تا به راه غمت رو نهادهایم
غزل شماره ۳۶۶: ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم
غزل شماره ۳۶۷: فتوی پیر مغان دارم و قولیست قدیم
غزل شماره ۳۶۸: خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم
غزل شماره ۳۶۹: ما ز یاران چشم یاری داشتیم
غزل شماره ۳۷۰: صلاح از ما چه میجویی که مستان را صلا گفتیم
غزل شماره ۳۷۱: ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
غزل شماره ۳۷۲: بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم
غزل شماره ۳۷۳: خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم
غزل شماره ۳۷۴: بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
غزل شماره ۳۷۵: صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم
غزل شماره ۳۷۶: دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم
غزل شماره ۳۷۷: ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غزل شماره ۳۷۸: ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
غزل شماره ۳۷۹: سرم خوش است و به بانگ بلند میگویم
در زندگی بکوش. لباس صبر بر تن بپوش. با دانایان بجوش. عزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش