پاسخ به:هر روز با یک غزل از حافظ
شنبه 21 تیر 1393 12:26 PM
دکتر قاسم انصاری – استاد دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره ) – عنوان کردند.
کلمه رند در لغت نامه ها یعنی آدم بد و حقه باز و در دیوان حافظ شاید یک یا دو مورد به این معنی است و 96 بار این کلمه در دیوان حافظ به کار رفته است و همیشه حافظ رند را با عاشق تلفیق می کند .
عاشق و رند و نظر بازم و می گویم فاش تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام
در این جا رند از نظر حافظ هنرمند و رندی هنر است رند در بیشتر ابیات حافظ بار مثبت دارد و رند مرد پاکباخته ای است که هرچه دارد در راه معشوق صرف کرده و قمار بازی است که هرچه در زندگیش باقی مانده در قمار عشق ببازد .
*خرقه حتماً لازم نیست که پاره باشد صوفیه در مقابل فقها همیشه قد علم کردند چراکه فقها معمولا اهل مسجد وعبادت صوفیه اهل خانقاه هستند فقها اهل دستار و عبا ولی صوفیه اهل خرقه هستند. یعنی همیشه این ها در مقابل هم هستند و کلمه فقه یعنی دانش و این معنای امروزی که دارد این نیست فقه یعنی دانش و فقیه یعنی دانشمند و این کلمه را وقتی حافظ به کار می برد منظورش فقیه است که البّته حافظ آن ها را قبول ندارد این زیبایی و ظرافت کار حافظ است که اینگونه می سراید :
فقیه مجلس دی مست بود و فتوی داد که می حرام ولی به زمال اوقاف است
خرقه ی مشایخ معمولا سفید بود که این به تاسی از لباس پوشیدن پیامبر گرامی اسلام بوده در متون قدیمی آمده است که پیامبر موی سر بلندی هم داشت .
* در دیوان حافظ 8 نوع مو آمده است بزرگان و مشایخ به تاسی از حضرت رسول ( ص ) خرقه ی سفید می پوشیدند صوفیه و مریدان نیز چون به هدف اصلی خود نرسیده بودند خرقه ی کبود می پوشیدند.
صوفیه خرقه را چهار قسمت می کنند که یکی از آن قسم خرقه تبرک است صوفی خرقه ی تبرک را می تواند از هر شیخی بگیرد .
*خرقه ی دیگر خرقه ی ارادت است که فقط از یک شیخ گرفته می شود و این خرقه به منزله ی شناسنامه ی آن صوفی است ، وقتی که صوفی از خانقاهی به خانقاه دیگر می رود ، وقتی می پرسند که خرقه از چه کسی داری مثلا می گوید از نجم الدین کبری همه به او احترام می کنندزیرا آن مریدی که موفق شده از نجم الدین کبری خرقه بگیرد خیلی آدم بزرگی باید باشد .
نجم الدین کبری چند کتاب دارد چنگیز وقتی به ایران حمله کرد به نجم الدین نامه می نویسند که ما به تو ارادت داریم تو از محل سکونتت برو تا ما مردم آن جا را بکشیم و آن جا را ویران کنیم .نجم الدین کبری جواب می دهد ، که من عمری در خوشی و ناخوشی این مردم زندگی کردم این ها زندگی مرا تامین کردند حالا که روز ناخوشی است من این ها را تنها نمی گذارم و از خیوق بیرون نمی روم و...که آخر الامر در همانجا مُرد و عطار را نیز همین طور کشتند . * خرقه ی دیگر خرقه ی ولایت است یعنی جانشینی و سر پرستی و دوستی که این ولایت با ولایت فقیه خیلی فرق دارد . آن یک داستان فقهی است، این یک داستان عرفانی مثلا ابوحفض سهروردی به خیلی ها خرقه ولایت داده بود .
خرقه صحبت مثل خرقه ی تبرک است با این تفاوت که آن خرقه را شیخ به مرید می پوشاند تا او مصاحب آن شیخ شود .این خرقه ها وقتی چرک و پاره می شود دیگر دنبال خرقه نو نمی گردند و همان را وصله می اندازند و می پوشند نقل است که عمر بن خطاب در دو ران هفت سال خلافتش یک دانه عبا داشت و این قدر به این عبا وصله زده بود که صوفیه بعدها خرقه های خیلی وصله دار را خرقه ی هزار میخی می گفتند یعنی خرقه ای که هزار وصله دارد .
http://artqazvin.ir/
در زندگی بکوش. لباس صبر بر تن بپوش. با دانایان بجوش. عزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش