خاطرات
جمعه 13 شهریور 1388 6:10 PM
کسانی که قصدصعود قله را دارند بايستی مرگ را به تمسخر
بگيرند
کمپ
اصلی در يک محوطه بسيار خشن مورنی و يخچالی قرار دارد . و دورتا دور آن با کوههای
بلند و يخچالهای خشن بر روی آنها احاطه شده.کمپ اصلی در يک هلال بن بست قرار
دارد،که دقيقا درابتدای آبشار يخی و زير کوه پوموری مي باشد. درحال ريزش به دره ها
مي باشندوسرو صدای وحشتناکی را ايجاد ميکنند.گه گاهی بهمنی يا بخشی از يخچالی فرو
مي ريزد و تمام منطقه را مي لرزاند . يخچالهايی بالای سرمان هستند که اگر فرو
بريزند عواقب ناخوش آيندی را به بار خواهند آورد . زير پايمان دائما سر و صدا می
آيد و انسان خيال ميکند همين حالا زمين دهان باز مي کند و می شکافد. در کاسه کمپ
اصلی گويی ابرها گير افتاده اند و مانندببری خشمگين خود را به در و ديوار قفس
ميزنند. انسان با نگاه به اين منطقه تصور مي کند که شايد بمب اتم در اينجا
منفجر شده است و گويی نظم ناظم بر اينجا حاکم نيست و نبوده است . هيچ چيز در سر
جای خود نيست و همه چيز به هم خورده . شخص وقتی به اينجا پا ميگذارد خيال مي کند
که از هستی بريده و به نيستی قدم گذاشته است . در اينجا مرگ به خوبی احساس ميشود
.
اگر کسی جسارت شوخی با مرگ رانداشته باشد به طور حتم اگر شکار طبيعت خشن
نشود دق مرگ خواهد شد.کسانی که قصد صعود قله را دارند بايستی مرگ را به تمسخر
بگيرند در غير اينصورت جريان برعکس خواهد شد