فرشته نجات!
چهارشنبه 24 آذر 1389 11:28 PM
دو سال قبل روزي كه او روي تخت بيمارستان افتاده بود و با مرگ دست و پنجه نرم مي كرد باورم نمي شد فردي كه دست به خودكشي زده است به زندگي برگردد و دانشجوي موفقي بشود.
«گوهر» پس از انجام مراقبت هاي لازم پزشكي از بيمارستا ن ترخيص شد و به خانه برگشت . او در بيان داستان تلخ زندگي اش گفت: مادرم، همسر دوم مردي ثروتمند بود كه چهار سال قبل در حادثه رانندگي جان خود را از دست داد.
با مرگ پدرم روزگار ما سياه شد چون همسر اول و برادران و خواهران ناتني ام حق ما ضايع كردند و با اين كه مي توانستيم از آنها شكايت كنيم و سهم الارث خود را بگيريم اما مادرم گفت به خاطر احترام پدرت كه خيلي در حق ما مردانگي كرده است صبوري كن و رزق و روزي ات را از خدا بخواه.
از آن به بعد من و مادرم با كارگري در خانه هاي مردم هزينه هاي زندگي مان را تامين كرده ايم و هميشه شكر كزار درگاه خداوند مهربان هستيم .
دختر جوان افزود: من به سختي ديپلم گرفتم و در كنكور شركت كردم . روزي كه اسم خودم را در فهرست قبول شدگان دانشگاه ديدم با عجله به خانه رفتم .
مادرم نيز از شنيدن خبر قبولي ام خيلي خوشحال شد ولي او با چشماني اشك بار گفت: دختر عزيزم ، خودت مي داني كه ما براي يك لقمه نان مانده ايم ومن قادر نيستم تو را به دانشگاه بفرستم.
با شنيدن اين حرف به خانه دايي ام كه وضع مالي بسيار خوبي دارد رفتم و او را در جريان گذاشتم .
دايي جعفر به جاي آن كه تبريك بگويد با حالتي تمسخر آميز گفت: خودت را با دختر من كه در دانشگاه درس مي خواند مقايسه نكن. چون تو علاف يك لقمه نان هستي و بهتر است همراه مادرت باشي و ... .
من از خانه دايي ام بيرون آمدم و بابرخورد سرد او كه تنها نقطه اميدم بود آرزوهايم را از دست رفته مي ديدم.
براي همين هم ناخود آگاه مرتكب حماقت بزرگي شدم كه اگر مادرم چند دقيقه ديرتر به دام رسيده بود جان خودم را از دست مي دادم و ... .
ادامه ماجرا از اين قرار است كه با نگاشتن درد دل هاي اين دختر جوان ، به شدت ناراحت شدم وآن روز بعد از ظهر، داستان زندگي او را براي يكي از دوستان كه مهندسي جوان و مجرد است تعريف كردم.
اين جوان برومند كه به شدت تحت تاثير قرار گرفته بود پس از انجام تحقيقات لازم در مورد صحت و سقم موضوع ، براي پرداخت هزينه هاي تحصيلي دختر جوان با اين شرط كه هيچ كس از نيت پاك او مطلع نشود اعلام آمادگي كرد.
به اين ترتيب گوهر موفق شد به دانشگاه برود و از دانشجويان نمونه شود.
به راستي غيرت و ايثار اين انسان وارسته كه فرشته نجات دختر جوان شد و با حمايت هايش زمنيه ادامه تحصيل و نقطه اميدواري او را فراهم كرد در پيشگاه خداوند متعال از ارج و قرب والايي برخوردار است .
اميدواريم اين احساس پاك در جامعه ما كه انسان هايي وارسته و با ايمان در آن زندگي مي كنند به حد اعلاي خود برسد و با اميد به لطف و مرهمت خداوند رحمان هم صدا بخوانيم :
بني آدم اعضاي يكديگرند
كه در آفرينش زيك گوهرند
چو عضوي به درد آورد روزگار .... .