پاسخ به:قرار شب چهارم ماه مبارک رمضان
چهارشنبه 11 تیر 1393 2:32 AM
اشاره به آیه ی 44، سوره ی یونس.
خانم نعمت صدقی که دارای تحصیلات عالی است در شهر بزرگ «قاهره» زندگی می کند و از وضع خود آرایی و آرایش های زننده و نیمه برهنگی زنان مسلمان به خود می لرزد ، خود او نیز از جمله ی همین زنان است، امّا به بیماری سختی مبتلا می گردد و…
او می نویسد: به دنبال کشیدن یک دندان، به بیماری سختی مبتلا شدم، سر و صورتم به شکل وحشتناکی ورم کرد، به طوری که گونه هایم در حال ترکیدن بود، مدّت یک ماه این بیماری کشنده مرا در چنگال خود می فشرد و همه ی پزشگان از معالجه ی آن ناتوان بودند تا این که خدای مهربان مرا مورد لطف و عنایت خویش قرار داد و شفا پیدا کردم.
البتّه من احساس کردم، این بیماری عجیب «کیفر کردار من بود»، از طرف دیگر خرسند بودم که بدین وسیله از «خواب غفلت بیدار شدم» تا راه خیر و صلاح خویش را پیش گیرم.
پیامبر اسلام(ص) فرموده است: هرگاه خداوند برای بنده ای خیری بخواهد، در دنیا او را به کیفر کردارش مبتلا می گرداند (تا گناه او پاک شود) امّا اگر خیر و صلاح او را نخواهد، مجازات او را تا آخرت به تأخیر می اندازد.1
آری، در یکی از روزهای سخت بیماری، خانمی از دوستانم به عیادت من آمد، او با دیدن آن وضع دلخراش، خیلی ناراحت شد و گفت: تو که زن مسلمان نماز خوانی هستی، «مکّه» هم رفته ای و نباید به این گونه عذابِ سخت مبتلا شوی، گناهی هم مرتکب نشده ای که خداوند به کیفر آن تو را این گونه مؤاخذه و مجازات کند!
من بلند فریاد زدم: چه می گویی؟ خدا که در حقّ کسی ظلم نمی کند، این خود مردم هستند که در حقّ خویش ستم روا می دارند.2 من گناه کارم و سزای اعمال نا صالح خود را می بینم، این چشم و دهان و صورتی را که خدا با بیماری تنبیه و مجازات نموده، همان عضوهایی هستند که با رنگ آمیزی و جلوه گری، در معرض تماشای نا محرمان و چشم چران ها قرار می دادم!
من لباس های نا مناسب می پوشیدم و مثل سایر زنان «مصری» در کوچه و خیابان، بدون توجّه به ندای وجدان و فرمان عقل و دین، به جلوه گری و نشان دادن بدن خود به دیگران می پرداختم و با این کار، نعمت زیبایی را که خداوند به من داده بود، وسیله ی گناه و طعمه ی لذّت جویی جوانان قرار می دادم! من دستور خدا را در پوشش بدن خویش نادیده گرفتم و موضوع حجاب را بی اهمیت می دانستم، امّا نتیجه ی خیره سری من، این شد که همه ی سر و صورتم به ناچار به وسیله ی باندهای پزشکی، به طور کامل پوشیده گردد.
آری، من از حجاب و پوشش اعضای بدن خود شرم داشتم، ولی خداوند مرا تنبیه نمود و دهانم کانون عفونت و صورت زیبایم، مظهر تنفّر و انزجار گردید، امّا به لطف و عنایت خدا، بیماری سختم برطرف شد و زیبایی و سلامتی خود را باز یافتم.
به هرحال، بیماری من باعث بیداری من شد، به ارزش های والای انسانی خویش پی بردم و بیماری خود را یک «امتحان خدایی» یافتم، زیرا پیامبر اسلام(ص) فرموده است: اگر خداوند بنده ای را دوست داشته باشد، او را مبتلا و امتحان می کند3 تا بدین وسیله، گناهان او پاک گردد.
آری، این بیماری برای من، فضل و عنایت خدایی بود، به خود آمدم و از گناهان گذشته ی خود پشیمان و شرمسار گشتم، توبه ی عملی کردم و تازه فهمیدم که چگونه باید حجاب، عفّت، عصمت، هویت و شخصیت انسانی خود را حفظ کنم و دستورهای پروردگار جهان هستی را به کارگیرم و در برابر ندای وجدان هم مطیع باشم.