0

خاطره ای از شهید مصطفی ردانی پور

 
bigharar
bigharar
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 2301

خاطره ای از شهید مصطفی ردانی پور
چهارشنبه 21 خرداد 1393  11:59 AM

خاطره ای از شهید مصطفی ردانی پور

معلم جدید بی حجاب بود. مصطفی تا این منظره را دید ، سرش را پایین انداخت.

بچه ها نشستند. هنوز سرش را بالا نیاورده بود، دست به سینه محکم چسبیده بود به نیمکت.

خانم معلم آمد سراغش ، دستش را گذاشت زیر چانه مصطفی که سرت را بالا بگیر ببینم!
چشم هایش را بست ، سرش را بالا آورد ، از کلاس زد بیرون...
تا وسط های حیاط هنوز چشمهایش را باز نکرده بود.
او شهید مصطفی ردانی پور بود...

خوبه  از زندگی شهدا درس بگیریم.

افسران - حیا به معنای واقعی کلمه یعنی این...

 

من مبتلایم مبتلای ابتلایت
                          من بیقرارم بیقرار کربلایت

تشکرات از این پست
mehdi0014
دسترسی سریع به انجمن ها