پاسخ به:مبحث پنجاهم طرح صالحین"امام حسین،حضرت عباس،امام سجاد(ع)"
شنبه 10 خرداد 1393 2:49 PM
اباالفضل علیه السلام الگویی برای نسل امروز
جمال حق ز سر تا پاست عباس به یكتایى قسم، یكتاست عباس
خدا داند كه از روز ولادت امام خویش را مىخواست عباس
علم در دست، مشك آب بر دوش كه هم سردار و هم سقاست عباس
نه در دنیا بود باب الحوائج شفیع خلق در عقباست عباس
هنوز از تشنه كامان شرمگین است ببین در علقمه تنهاست عباس
اگرچه زاده امالبنین است ولیكن مادرش زهراست عباس
حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام در روز چهارم شعبان سال 26 ه. ق در مدینه منوره دیده به جهان گشود.پدر بزرگوارش على بن ابى طالب قنداقه او را در بغل گرفت و پس از خواندن اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ، نام او را عباس گذارد.مورخان نوشته اند: على علیه السلام او را به این خاطر عباس نامید كه به شجاعت، قدرت، صلابت و شهامت او در جنگ با دشمنان و در رویارویى با جنگجویان آگاهى داشت.مادر با فضیلتش فاطمه معروف به «امالبنین» دختر حزام بن خالد كلابى بود.
واژه «عباس» از نظر لغوى به معناى «بسیار ترشرو» است. و یا به معناى شیرى كه شیران دیگر از او فرار كنند.انتخاب این نام نشان دهنده توان، قدرت، شجاعت و صلابت آن بزرگوار است. لذا مورخان نوشتهاند «سماه امیرالمومنین علیه السلام بالعباس لعلمه بشجاعته و سطوته و صولته و عبوسته فى قتال الاعداء و فى مقابلة الخصماء؛ على علیه السلام او را به این خاطر عباس نامید كه به شجاعت، قدرت، صلابت و شهامت او در جنگ با دشمنان و در رویارویى با جنگجویان آگاهى داشت.»
گاهى هم حضرت امیر علیه السلام قنداقه عباس را مىگرفت، آستین او را بالا مىزد و بازوانش را مىبوسید و گریه مىكرد و مىفرمود: «دستهاى او در راه یارى برادرش حسین قطع مىشود.» حضرت عباس القاب مختلفى دارد كه هر یك بیانگر بخشى از مقام، عظمت و سجایاى اخلاقى اوست. «ممقانى» شانزده لقب براى او برشمرده است؛ مانند:
1. ابوالفضل؛ یعنى پدر فضایل (و یا او پسرى به نام فضل داشت)
2. ابوالقربه؛ كه سقا و آبرسان بود.
3. قمر بنى هاشم؛ چون داراى چهرهاى زیبا بود. صاحب مقاتل الطالبین مىنویسد: «عباس، زیبا و نیك منظر بود، وقتى بر اسبى درشت هیكل سوار مىشد، پاهایش به زمین كشیده مىشد و به او قمر بنى هاشم مىگفتند!»
استاد مرتضى مطهرى مىگوید: «عباس اندامى بسیار بلند و قامتى رشید و زیبا داشته كه امام حسین علیه السلام از نگاه كردن به او لذت مىبرد.»
4. عبد صالح (بنده شایسته)
5. المواسى (ایثارگر)
6. الفادى (فداكار)
7. الحامى (حمایت كننده)
8 . الواقى (نگهبان و محافظ)
9. الساعى (تلاشگر)
10. باب الحوائج (وسیله بر آمدن حاجات)
11. حامل اللواء (پرچمدار)
و ...
عباس با لبابه دختر عبیدالله بن عباس (پسر عموى پدرش امام على علیه السلام) ازدواج كرد و از او دو فرزند به نام عبیدالله و فضل داشت .
در این نوشتار بر آنیم تا گوشههایى از فضایل و اوصاف آن حضرت را كه مىتواند الگو و اسوه ما باشد تقدیم شما خوانندگان گرامی كنیم:
صاحب مقاتل الطالبین مىنویسد: «عباس، زیبا و نیك منظر بود، وقتى بر اسبى درشت هیكل سوار مىشد، پاهایش به زمین كشیده مىشد و به او قمر بنىهاشم مىگفتند!»
الف) طاعت و بندگى
آنچه بیشتر از چهره حضرت عباس در ذهنها به تصویر كشیده شده و زبانها گویاى آن است شجاعت اوست و حال آن كه قبل از همه چیز آن حضرت یك بنده سرا پا تسلیم الهى است، و تمام عظمتها و ارزشهاى او زیر سایه همین بندگى و اطاعت محض الهى قرار دارد كه به نمونههایى اشاره مىكنیم:
1. بنده صالح خدا: امام صادق علیه السلام این لقب گران سنگ را به او داد؛ چنان كه در زیارتنامه آن حضرت مىخوانیم: «السلام علیك ایها العبد الصالح المطیع لله ... ؛ سلام بر تو اى بنده صالح و فرمانبر خدا.»
2. آثار سجده بر پیشانى: قرآن یكى از نشانههاى بندگان مخلص خدا را آثار سجده در پیشانى آنها مىداند: «سیماهم فى وجوههم من اثر السجود» «نشانههاى آنها در صورتهایشان بر اثر سجدههاى زیاد [در پیشگاه الهى نمایان] است.»
و حضرت عباس این گونه بود؛ در تاریخ مىخوانیم: «و بین عینیه اثر السجود؛ [در پیشانى] و بین چشمان او اثر سجده [نمایان] بود.»
نقل شده كه روى قاتل عباس كه از طایفه «بنى دارم» بود، سیاه شده بود. علت را از او پرسیدند. گفت: «من مردى را كه در وسط پیشانى او اثر سجده بود كشتم كه نامش عباس بود.»
و جعفر نقدى درباره او چنین مىگوید: «و هو من عظماء اهل البیت علما و ورعا و نسكا و عبادة؛ او از بزرگان اهلبیت است از نظر دانش و پارسایى و نیایش و عبادت.»
این ویژگى عباس براى تمامى شیعیان درس بزرگى است تا بندگى خدا را در راس همه كارهاى خود قرار دهند و راز و نیاز و عبادتهاى شبانه و سجدههاى طولانى براى خدا را در زندگى خویش هرگز فراموش نكنند.
بسوزان دلى را كه سوزى ندارد سحر كن شبى را كه روزى ندارد
الهى به آن سر كه شور تو دارد به آن دل كه در سینه، نور تو دارد
به شوق شهیدان در خون تپیده به اشك یتیمان محنت كشیده
به نام عزیزى كه نام از تو دارد به ملك ولایت، مقام از تو دارد
چنان كن كه شرمنده، فردا نباشم سرافكنده در پیش زهرا نباشم
ب) ولایت مدارى و امامشناسى
از ویژگیهاى مهم حضرت عباس امامشناسى و اطاعت مطلق از امامان خویش بود .پس از شهادت پدر بزرگوارش امام على علیه السلام ودایع امامت و مقام ولایت تامه به امام حسن مجتبى علیه السلام سپرده شد. عباس با جان و دل، فرمانبردار و مطیع بىچون و چراى برادر و امام خود بود. وقتى امام حسن علیه السلام مجبور شد با معاویه صلح كند و مورد طعن و شماتت «یا مذل المؤمنین؛ اى خوار كننده مؤمنان» قرار گیرد، حضرت عباس بیش از پیش همراه و در ركاب امام خویش بود، و با شمشیر برهنه مانند یك سرباز جانباز از برادر و امام خویش محافظت مىكرد. در مراسم تشییع آن حضرت كه جنازه را تیرباران كردند، بر حضرت عباس خیلى گران آمد و اگر دستور امام و برادرش حضرت حسین علیه السلام نبود، از یكایك آنان انتقام مىگرفت .
استاد مرتضى مطهرى مىگوید: «عباس اندامى بسیار بلند و قامتى رشید و زیبا داشته كه امام حسین علیه السلام از نگاه كردن به او لذت مىبرد.»بعد از شهادت امام حسن علیه السلام همواره در خدمت امامش، حضرت حسین بن على علیهماالسلام بود . در مورد ولایت مدارى و امامشناسى حضرت عباس به نمونههایى اشاره مىشود:
1. در زیارتنامه آن حضرت كه از سخنان امام صادق علیه السلام است چنین مىخوانیم: «... المطیع لله و لرسوله و لامیرالمؤمنین والحسن والحسین صلى الله علیهم؛ [سلام بر تو اى بنده صالح و] مطیع خدا و رسولش و پیرو امیرمؤمنان و حسن و حسین كه درود خدا بر آنان باد.»
2. هنگام خروج از مدینه امام حسین علیه السلام ندا داد: «این اخى - این قمر بنىهاشم فاجابه العباس لبیك لبیك یا سیدى فقال له الامام علیه السلام: قدم لى یا اخى جوادى فاتى العباس بالجواد الیه؛ كجاست برادرم ... كجاست ماه بنىهاشم؟ پس عباس جواب داد: بله بله اى آقاى من! آنگاه امام حسین علیه السلام فرمود: اى برادر، اسبم را حاضر كن، پس عباس اسب حضرت را حاضر نمود.»
3. در عصر تاسوعا شمر با چهار هزار نفر وارد كربلا شد. یكى از نقشههاى او براى كاستن از یاران امام حسین علیه السلام امان دادن به عباس و برادران او بود. وقتى جناب عباس شنید كه شمر امان نامه آورده اصلا به او اعتنا نكرد و جواب او را نداد، تا این كه امامش به او فرمان داد كه جواب شمر را بگوید، عباس فرمود: «چه مىگویى؟» عرض كرد: «شما و برادرانت در امانید.» عباس غیرتمند سراسر وجودش آتش گرفت و فریاد او بلند شد: «تبت یداك و لعن ما جئت به من امانك یا عدو الله اتامرنا ان نترك اخانا و سیدنا الحسین بن فاطمة و ندخل فى طاعة اللعناء و اولاد اللعناء اتومننا وابن رسول الله لا امان له؛ دستهایت بریده باد و لعنت [خدا] بر آنچه كه از امان نامه آوردهاى. اى دشمن خدا! آیا دستور مىدهى كه ما برادرمان و آقایمان حسین علیه السلام پسر فاطمه علیهاالسلام را رها كنیم و داخل اطاعت لعنتشدگان و فرزندان لعنتشدگان شویم؟ [عجبا] آیا به ما امان مىدهى در حالى كه فرزند رسول خدا [حسین بن على] در امان نیست.»
این جملات حاكى از معرفت و عشق عمیق حضرت عباس به امام خویش حسین بن على علیه السلام است. به این جهت است كه مورخان نوشتهاند؛ عباس در كربلا به خاطر تعصبات قبیلهاى و خانوادگى با دشمن نمىجنگید:
«... بل كان یعرف ان دین الله قائم بالحسین و هو عمودالدین، مجاهد عن دین الله و عن شریعة المصطفى و حامى عن ابن رسول الله و عن بنات الزهراء كما قال انى احامى ابدا عن دینى و عن امام صادق الیقین نجل النبى الطاهر الامین؛ بلكه همواره مىشناخت كه دین خدا به حسین علیه السلام پاینده است و او ستون دین است و براى دین خدا و شریعت پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله جهاد [و مبارزه] مىكند و [بدین جهت، حضرت عباس با جان و دل] از فرزند رسول خدا و از دختران زهرا حمایت و پشتیبانى كرد؛ چنان كه خود فرمود:
«به خدا اگر دست راستم را قطع كردید به راستى [همچنان] از دینم حمایت مىكنم و از امامى كه یقین راستین دارد [دفاع مىكنم؛ آن امامى كه] پسر دختر پیامبر پاك و امین مىباشد.»
از این جا به ویژگى سومى در وجود حضرت عباس پى مىبریم و آن شناخت و معرفت آن جناب است .
استاد مرتضى مطهرى مىگوید: «عباس اندامى بسیار بلند و قامتى رشید و زیبا داشته كه امام حسین علیه السلام از نگاه كردن به او لذت مىبرد.»
ج) بصیرت ژرف
بیشتر منحرفان از امامت و ولایت، ظاهربین و ساده اندیشند. قرآن كریم درباره دنیاپرستان مىفرماید: «یعلمون ظاهرا من الحیاة الدنیا و هم عن الآخرة هم غافلون»؛ «آنان تنها ظاهرى از زندگى دنیا را مىدانند و از آخرت غافلند.» ولایت مداران باید ژرف اندیش و ژرف نگر باشند .
از امتیازات ویژه حضرت عباس، بصیرت نافذ و ژرف اندیشى خاصى بود كه تمام خطوط جامعه و رگههاى كفر و نفاق را به خوبى مىشناخت، و ولایتمداران را نیز دقیقا شناسایى كرده بود. امام صادق علیه السلام درباره عمویش عباس مىفرماید:«كان عمنا العباس نافذ البصیرة؛ عموى ما عباس داراى بصیرت ژرف بود.»
در مقابل، یكى از كاستیهاى عمر سعد كه به دام یزید و ابن زیاد افتاد، نداشتن تیزبینى و بصیرت بود. ابن زیاد با بهرهبردارى از این كمبود فكرى، فردى فرومایه و هزار چهره؛ یعنى «شبث ربعى» را با او همراه ساخت تا او را توجیه كند. شبث كوشید به عمر سعد القا كند كه حسین، كافر حربى است كه قتلش واجب مىشود و به همین جهت، قتل او در ماه حرام اشكالى ندارد. ولایت مدارى و ژرف اندیشى، از نیازهاى شدید زمان ما براى تمام طبقات است؛ چرا كه بصیرت ژرف و عمیق اندیشى باعث مىشود خطوط فكرى و سیاسى را به خوبى بشناسند و در موضع گیریها دقیقا بر خط صحیح و مستقیم امامت و ولایت سیر نمایند .
امام صادق علیه السلام درباره عمویش عباس مىفرماید: «كان عمنا العباس نافذ البصیرة؛ عموى ما عباس داراى بصیرت ژرف بود.»
|
د) شجاعت
از صفات بارز و برجسته حضرت عباس كه همگان حتى غیرمسلمانان با آن آشنایى دارند، شجاعت و دلیرى ایشان است. از آغاز امیرالمؤمنین علیه السلام براى این موضوع سرمایهگذارى نموده بود، آنجا كه به برادرش عقیل - كه اطلاعات وسیعى از نسب قبایل عرب و تاریخ گذشته آن روز داشت - سفارش فرمود كه از اقوام اصیل و شجاع عرب، همسرى براى من انتخاب كن كه زاده شجاعان و وارث دلاورى و شهامت باشد؛ زیرا مىخواهم از این ازدواج، فرزند شجاع و دلیرى به دنیا بیاید. عقیل پس از بررسى و جستجو «امالبنین كلابیه» را پیشنهاد كرد، كه حضرت با او ازدواج كند؛ چرا كه در جامعه [آن روز] شجاعتر و دلیرتر از اجداد و پدران او نبود.
از «حضرت امالبنین» چهار پسر رشید و قهرمان به نام عباس، عبدالله، عثمان و جعفر به دنیا آمدند، كه بزرگترین و شجاعترین آنها حضرت عباس بود .
استاد شهید مطهرى مىگوید: «آرزوى على علیه السلام در ازدواج با امالبنین در وجود مقدس حضرت ابوالفضل علیه السلام تحقق یافت.»
به نمونههایى كه شجاعت آن حضرت را مىرساند اشاره مىكنیم:
1. درباره ویژگیهاى حضرت عباس در تاریخ مىخوانیم:
«كالجبل العظیم و قلبه كالطود الجسیم لانه كان فارسا هماما و بطلا ضرغاما و كان جسورا على الطعن والضرب فى میدان الكفار والحرب؛ [عباس] مانند كوهى بزرگ، و قلبش بسان كوهى خشن [و استوار] بود؛ چرا كه او جنگ آورى بلند همت و سلحشورى شیرگون بود و در [وارد كردن] نیزه و ضربات [بر دشمن] در میدان نبرد با كفار جسور [و بىباك] بود.»
2. در معالى السبطین چنین بیان شده است: «ولا یقاس بشجاعته الا شجاعة ابیه و اخیه؛ شجاعت عباس با شجاعت پدرش[على علیه السلام] و برادرش [امام حسین علیه السلام] مقایسه مىشود.»
در تاریخ مىخوانیم: «هنگامى كه عباس كشته شد، مردان [دشمن از هر سو] بر اصحاب امام حسین حمله ور شدند.»
|
و در ادامه مىگوید: «در شجاعت عباس همین بس كه وقتى دشمنان صداى او را مىشنیدند رگهاى بدنشان مىلرزید و از ترس صولت و قدرت او، قلبهایشان از وحشت مىتپید و پوست بدنشان جمع مىشد. با توجه به این شجاعت و شهامت بود كه ابن زیاد براى او امان نامه فرستاد و به خیال خام خود مىخواست كه او را از حسین علیه السلام بگیرد.»
همین شجاعت و قدرت او بود كه پشتوانه محكمى براى امام حسین علیه السلام بود؛ هر چند تكیه امام حسین علیه السلام بر خداوند بود، اما وجود حضرت عباس كه یك بنده خالص شجاع و توانمند خداوند بود در واقع یارى خدا از طریق اسباب طبیعى بود؛ لذا شهادت حضرت عباس سخت بر امام حسین علیه السلام اثر گذاشت و صریحا آنگاه كه كنار بدن برادر آمد فرمود:«الآن انكسر ظهرى و قلت حیلتى؛ اكنون كمرم شكست و راه چارهام كم شد.»
این سخنان از زبان معصومى صادر مىشود كه تعارف و زیادگویى و خلاف واقع در كلام و مرامشان راه ندارد. و وقتى كه عباس اجازه میدان خواست امام حسین علیه السلام فرمود: «اذا مضیت تفرق عسكرى؛ هرگاه [از دستم] بروى سپاهم از هم مىباشد.»
تاریخ نویسان نوشتهاند: «لم یبق الحسین بعد ابى الفضل الا هیكلا شاخصا معرى عن لوازم الحیاة؛ از امام حسین بعد از [مرگ] ابى الفضل جز هیكلى [و مشتى استخوان] خالى از لوازم حیات و زندگى باقى نماند.»
دشمنان هم سخت از مرگ عباس شاد شدند و جرات و جسارت پیدا كردند، و بر اصحاب و خیمههاى امام حسین علیه السلام حملهور شدند. در تاریخ مىخوانیم: «لما قتل العباس تدافعت الرجال على اصحاب الحسین؛هنگامى كه عباس كشته شد، مردان [دشمن از هر سو] بر اصحاب امام حسین حملهور شدند.»
تا تو بودى خیمهها آرام بود دشمنم در كربلا ناكام بود
تا تو بودى من پناهى داشتم با وجود تو سپاهى داشتم
تا تو بودى خیمهها غارت نشد بعد تو كس حافظ یارت نشد
تا تو بودى چهره نیلى نبود دستها آماده سیلى نبود
تا تو بودى دست زینب باز بود بودنت بهر حرم اعجاز بود
تا كه مشكت پاره و بىآب شد دشمن پر كینهات شاداب شد
ه) وفا و فداكارى عباس
یادم ز وفاى اشجع الناس آید وز چشم ترم سوده الماس آید
آید به جهان اگر حسین دگرى هیهات برادرى چو عباس آید
وفا از بارزترین صفات مردان تاریخ و نشانه قوت دین و قدرت امانت دارى است. وفا دژ مستحكمى است كه انسان را تا پایان خط در مسیر راه نگه مىدارد.»
در وفا و فداكارى نیز حضرت عباس سرآمد روزگار و الگوى پاكان وفادار، و فداكاران ایثارگر است. در این بخش پایانى، به نمونههایى از وفا و فداكارى حضرت عباس اشاره مىكنیم:
صاحب معالى السبطین مینویسد: «در شجاعت عباس همین بس كه وقتى دشمنان صداى او را مىشنیدند رگهاى بدنشان مىلرزید و از ترس صولت و قدرت او، قلبهایشان از وحشت مىتپید و پوست بدنشان جمع مىشد. با توجه به این شجاعت و شهامت بود كه ابن زیاد براى او امان نامه فرستاد و به خیال خام خود مىخواست كه او را از حسین علیه السلام بگیرد.»
1. رد امان نامه: رد امان نامه ابن زیاد و شمر - كه قبلا به آن اشاره شد - نشانه وفاى عباس است.
2. اعلان وفادارى در شب عاشورا: در شب عاشورا امام حسین علیه السلام در خطبه معروف خود فرمود: «من به همه شما رخصت رفتن دادم؛ پس همه آزادید بروید و بیعتى كه از جانب من به گردن شما بود برداشتم و این شب كه شما را فرا گرفته فرصتى است، آن را شتر رهوار خود كنید و به هر سو كه مىخواهید بروید.» آنگاه چراغ را خاموش كرد و فرصت خوبى براى رفتن بود.
اولین كسى كه وفاى كامل خود را ابراز داشت، حضرت عباس وفادار بود: «فبدا القول العباس بن على علیهالسلام فقال له: لم نفعل ذلك؟ النبقى بعدك؟ لا ارانا الله ذلك ابدا؛ آنگاه عباس، فرزند على آغاز به سخن نمود، پس به امام حسین علیه السلام عرض كرد: براى چه این كار را انجام دهیم؟ آیا براى آن كه بعد از شما باقى باشیم؟ نه، خدا این را [یعنى جدایى از شما را] هرگز به ما نشان ندهد.»
شاها من ار به عرش رسانم سریر فضل مملوك این جنابم و محتاج این درم
گر بر كنم دل از تو و بردارم از تو مهر این مهر بر كه افكنم و این دل كجا برم
3. اوج وفا در شط فرات: حضرت عباس علیه السلام بعد از شهادت على اكبر مىخواست به میدان برود، اما برادر به او اجازه میدان رفتن نداد، بعد از اصرار زیاد فرمود: مقدارى آب براى كودكان بیاور .پیشانى حسینش را بوسید و به سوى فرات حركت كرد، مشك را پر از آب كرد، خود نیز تشنه بود، مىخواست آب بنوشد: «فذكر عطش الحسین و من معه فرقى الماء ؛ سپس به یاد تشنگى حسین و همراهان [و كودكان] افتاد، پس آب را [روى آب] ریخت.» و بر خود خطاب كرد:
یا نفس من بعد الحسین هونى و بعده لا كنت ان تكونى
هذا الحسین وارد المنون و تشربین بارد المعین
تالله ما هذا فعال دینى
«اى نفس! بعد از حسین خوارى و ذلت بر تو باد و بعد از او [حسین علیه السلام] تو نباید باشى تا زنده بمانى، حسین در آستانه مرگ قرار گرفته و تو آب خنك و گوارا مىنوشى؟ به خدا قسم این كار دین [و آیین] من نیست.»آنگاه فریاد برآورد: «والله لا اذوق الماء و سیدى الحسین عطشانا؛ به خدا قسم آب نمىنوشم در حالى كه آقاى من حسین تشنه است.»
عباس بىوفا تو نبودى كنون چه شد نوشى تو آب مانده حسینت در انتظار
اعتراف دشمن به وفاى عباس
هنگامى كه وسایل غارت شده كربلا را به شام نزد یزید بردند، در میان آنها پرچم بزرگى بود. یزید و حاضران در مجلس دیدند همه پرچم سوراخ و صدمه دیده، ولى دستگیره آن سالم است. یزید پرسید: «این پرچم را چه كسى حمل مىكرد؟» گفته شد: «عباس بن على». یزید از روى تعجب و تجلیل از آن پرچم سه بار برخاست و نشست و گفت:
«انظروا الى هذا العلم فانه لم یسلم من الطعن والضرب الا مقبض الید التى تحمله؛ به این پرچم بنگرید، [كه بر اثر صدمات] نیزه و زدن [شمشیر] جایى از آن سالم نمانده جز دستگیره آن كه [پرچمدار] آن را با دست حمل مىكرده است.»سالم ماندن دستگیره پرچم، نشان از آن دارد كه پرچمدار تمام ضربات نیزه و شمشیر را كه بر دستش وارد مىشده تحمل مىكرده ولى پرچم را رها نساخته است .آنگاه یزید گفت: «ابیت اللعن یا عباس، هكذا یكون وفاء الاخ لاخیه؛ لعن [و ناسزا] را از خودت دور ساختى اى عباس! [و ناسزا زیبنده تو نیست]. این چنین است [رسم و معناى] وفادارى برادر نسبت به برادرش.»آرى، وفاى حضرت عباس آن قدر فراوان و در حد اعلاست كه پلیدترین دشمنان او هم نمىتوانند آن را انكار كنند.
پنج امامى كه ترا دیده اند دست علم گیر تو بوسیده اند
چشم خداوند چو دست تو دید بوسه زد و اشك ز چشمش چكید
وفا و فداكارى عباس در سخنان معصومین علیهم السلام
1. امام سجاد علیه السلام فرمود: «رحم الله عمى العباس فلقد آثر وابلى وفدى اخاه بنفسه حتى قطعت یداه؛ خداوند رحمت كند عمویم عباس را كه حقیقتا ایثار و جانبازى نمود و جانش را فداى برادر نمود تا آنجا كه دستهایش قطع شد.»
2 . امام صادق علیه السلام فرمود: «اشهد لقد نصحت لله و لرسوله و لاخیك فنعم الاخ المواسى؛ شهادت مىدهم كه تو براى خدا و رسولش و برادرت خیرخواهى نمودى، پس تو چه نیكو برادر فداكار بودى.»
3. امام زمان علیه السلام در زیارت ناحیه مقدسه خطاب به عمویش عباس مىفرماید: «السلام على ابى الفضل العباس المواسى اخاه بنفسه؛ سلام بر ابوالفضل العباس كه با جان خویش با برادر همدردى [و براى او فداكارى] نمود.»
در تاریخ مىخوانیم: [عباس] مانند كوهى بزرگ، و قلبش بسان كوهى خشن [و استوار] بود؛ چرا كه او جنگ آورى بلند همت و سلحشورى شیرگون بود و در [وارد كردن] نیزه و ضربات [بر دشمن] در میدان نبرد با كفار جسور [و بىباك] بود.
پىنوشتها:
-منتهى الامال، ج1، ص136 .
- معارف و معاریف، ج7، ص 206 .
- جعفر نقدى، زینب كبرى، ص12 .
- معالى السبطین، ج1، ص26 .
- تنقیح المقال، ج2، ص128 .
- علامه مرتضى مطهرى، حماسه حسینى، ج2، ص118 .
- منتهى الامال، ج1، ص137 - 138.
- مفاتیح الجنان، زیارتنامه حضرت عباس، ص715 .
- ذریعه، ص122 .
- الوقایع والحوادث، ج2، ص30/ سوگنامه آل محمد صلى الله علیه و آله، ص293 .
- مفاتیح الجنان، ص715 .
- موسوعة كلمات الحسین علیه السلام، ص298 .
- وقایع الایام، ویژه محرم، ص264 .
- معالى السبطین، ج1، ص270/ نفس المهموم، شیخ عباس قمى، ص177 .
- جام عبرت، سید حسین اسحاقى، ج2، ص104 .
- منتهى الامال، ص 136/ ر . ك: تنقیح المقال، ج2، ص128 .
- حماسه حسینى، ج1، ص59 .
- معالى السبطین، ج1، ص267 .
- مقتل خوارزمى، ج2، ص30 .
- مقتل مقرم، ص269 .
- كبریت الاحمر، ص 159/ منتخب التواریخ، ص258 .
- ر . ك: ناسخ التواریخ، ج2، ص345 .
- بحارالانوار، ج 45، ص41/ ترجمه مقتل ابى مخنف، ص97 .
- دین و تمدن، ج1، ص288 و ر . ك: سوگنامه آل محمد صلى الله علیه و آله، ص300 .
- بحارالانوار، ج 44، ص 298/ تنقیح المقال، ج2، ص128 .