اوشو، فریبی بزرگ در آستانة هزاره سوم
سه شنبه 30 اردیبهشت 1393 3:47 PM
فطرت ما شاهد زیبایی و کمال مطلقی بوده است که مشاهدهاش تمام هستیمان را به عشق تبدیل کرده و به خود جذب کرده است. قلب ما شیدا و سرگردان عشق است و در این دنیا به نمیتوانیم بدون عشق زندگی کنیم. اگر چه از این شاخه به آن شاخه بپریم و معشوقی ابدی پیدا نکنیم ولی عشق ازلی که با جانمان آمیخته ماندگار و ابدی است. به این علت در جریانهای معنویتگرای نوین عشق نقش پررنگی دارد بویژه در اندیشههای اشو نقش محوری پیدا کرده است.
اشو معتقد است شکوفایی معنوی انسان با عشقورزی و مراقبه امکان پذیر است و منظور او از عشق، عشق جنسی است! او معتقد است که با روابط آزاد محض و تأکید تنها بر عشق انسان از خود بیگانه شده و نمیتواند نیروی الاهی را در خویش کشف کند و شکوفا سازد. همانطور که با مراقبة محض در آیینهای شرقی نمیتواند راهی به سوی حقیقت گشاید. هم آنها که تنها عشق را دنبال میکنند خود را به عشق فروخته و مرعوب آن شدهاند و هم آنها که از آن میگریزند مرعوب و هراسان اند.
در مقابل عشق ترس است و تا ترس از بین نرود نمیتوان به خوبی عشق ورزید و تا به طور کامل عشق نورزی نمیتوانی به مراقبه بپردازی. پس باید با شهامت عشق بورزیم و مراقبه را دنبال کنیم.
شهامت یعنی نه به عشق پناه ببری و نه از آن بگریزی. انسان از ترس تنهایی به عشق چنگ انداخته و آن را تباه میکند. و از ترس عشق به عزلت و ریاضت رو میآورد. «تا کنون فقط دو نوع بزدلی روی زمین زندگی کرده است.» راه درست این است که تا وقتی عشق به تو شور و شادی میبخشد عشق بورزی و هنگامی که دلزده شدی به عزلت و نیایش و مراقبه روی آوری و خود را بازیابی. جمع میان عشق و مراقبه راه نجات و مسیر آینده خواهد بود. به نظر اشو انسان نوین باید عشق و مراقبه را به هم بیامیزد. «آمیزش باید بزرگترین هنر مراقبه شود. این پیشکش تانترا به دنیاست.» انسان راه یافته در عشق و آمیزشش مراقبه کرده، در اوج عشق ورزی و رابطه، مراقبه داشته، خود را مشاهده میکند. برای او «عشق یک آینه است. رابطة واقعی آینهای است که در آن دو عاشق چهرة یکدیگر را میبینند و خدا را باز میشناسند. این راهی به سوی پروردگار است.» پروردگاری که همانا لذت و خوشی است. وقتی عشق با مراقبه آمیخته شود، رابطه بدون تعلق و در حال نظاره صورت میگیردگویی تو عامل نیستی و در پایان رابطه و هنگام دلزدگی و خستگی و جدایی چیزی از دست نمیدهی. «انسان دانا به مانند یک آینه در عالم زندگی میکند. از هر آنچه جلویش قرار بگیرد خوشحال میشود. اگر گلی را ببیند شاد شده و آن را منعکس میکند و اگر انعکاسش را باز پس گیرد، او در آن میبیند. اگر کسی در جلویش قرار نگیرد ـ وقتی همه آینه خالی باشد ـ او خدا را در تهی بودن آن میبیند.»
اشو: «همه آیینها بر پایه دستاویزی ساختگی بنا شده است. همه شیوهها دروغین اند... میتوان دستاویزهای تازهای به بار آورده و دینهای تازهای پدید آورد. دستاویزهای کهنه فرسوده میشوند. دروغهای کهنه از رنگ و بو میافتند و به دروغهای نوتری نیاز خواهد بود.»
در آمیزش مقدس شخص مستقل است به آیندة رابطه نمیاندیشد به گذشتة آن کاری ندارد، شادمانی و هیجان لحظه را میبیند و خود را نیز تماشا میکند چنانکه در آینه خویش را میبیند، پیوند و جدایی را بدون اینکه وابسته شود، مشاهده میکند. لذت میبرد و شاد است حتی اگر افسردگی و اندوه هم سراغ او بیاید. او با تمام وجودش رنج نمیبرد زیرا از آن جهت که ناظر است، فقط شاهد اندوه است و خود گرفتار آن نیست. چنین کسی می تواند شادتر باشد، با لذت زندگی در لحظه و هماره با خدا بودن. این خوشی و شادی که البته خالی از رنج و افسردگی نیست مذهب اشوست «در این دنیا، هم اینجا هم اینک بمان و به راهت ادامه بده با قهقه ای برخواسته از عمق وجودت ادامه بده. راهت را به سوی خدا برقص، راهت را به سوی خدا بخند، راهت را به سوی خدا آواز بخوان.»
اشو به طور شگفت انگیزی ادبیاتی که عارفان و فرزانگان تاریخ بشریت در همه تمدن ها و سرزمین ها به کار گرفتهاند تا ارتباط روح انسان با ماوراء و خدایی که همه هستی و کمالات از اوست بیان کنند؛ در یک دستگاه مفهومی دیگر به کار می گیرد. و همة آن لذتهای روحانی و شادمانیهای عمیق معنوی را که در ارتباط با خدای واقعی میتوان تجربه کرد، در منطق و مذهب اشو به لذت جنسی و همین خوشی و شادی این جهانی تبدیل میشود. همین شادیهایی که همة ما میشناسیم و فقط اشو به ما میآموزد که سعی کنید با تمام توجه از این شادیها لذت ببرید و خود را در آن ببینید و احساس کنید.
با تمام وجود این شادیها را لمس کنید که لایههای عمیقتر آگاهیتان از آن سیراب شود و سپس احساس ناکامی را با فراموش کردن خاطرة آن و از دست رفتن و تمام شدنش را با در لحظه زیستن و توجه به زمان حال دور بریزید.
اشو در موضع گیری در قبال عشق سرگردان و پریشان است. در مواردی عشق جنسی را مانعی معرفی میکند که مطمئنترین راه برطرف کردن آن برداشتن مرزها و محدودیتهای جنسی است. در جای دیگر آن را وسیله نه هدف و مرحلهای گذرا دانسته، تأکید میکند که عشق جنسی ابزار و وسیلهای برای سیر و سلوک است. و در نهایت نظرش این است که هدف همین لذت و شادمانی در روابط جنسی و عشقبازی است.
تمام کوشش او در تبیین و تعلیم تز «عشق + مراقبه» این است که مراقبه لذت و شادی لحظة عشقبازی را افزایش داده و اندوه و افسردگی پس از آن را فروکاهیده، تحمل پذیرتر میکند. اهمیت و ضرورت آمیختن یا جمع میان عشق و مراقبه به این خاطر است که ذهن هم موقع لذت بردن مزاحم بوده، مانع این میشود که با تمام حواست از معاشقه لذت ببری و هم پس از آن اندوه به بار میآورد. زیرا به گذشته معطوف است و خاطراتی به همراه دارد، خاطراتی از پایان لذت از خطاهایی که وجدان اخلاقی آنها را نپذیرفته، با طبیعت و فطرت انسان سازگار نیست. هم از این رو توصیه میکند که ذهن و اندیشه را در فرایند مراقبه کنار گذاشته، از امیال و هوسهای طبیعی خود پیروی کنید، تا از لذت و خوشی زندگی بهرمند شوید. «ندای درونتان را ارج بنهید و از آن اطاعت کنید. بخاطر داشته باشید: من تضمین نمیکنم که آن ندا همیشه شما را به راه راست هدایت کند. بیشتر اوقات شما را به گمراهی میبرد،... این حق شماست که آزادانه به گمراهی بروید. این بخشی از کرامت شماست. حتی در مقابل خداوند بایستید. ...درستی و نادرستی امور را به کنار بگذارید.»
اشو در موضع گیری در قبال عشق سرگردان و پریشان است. در مواردی عشق جنسی را مانعی معرفی میکند که مطمئنترین راه برطرف کردن آن برداشتن مرزها و محدودیتهای جنسی است. در جای دیگر آن را وسیله نه هدف و مرحلهای گذرا دانسته، تأکید میکند که عشق جنسی ابزار و وسیلهای برای سیر و سلوک است. و در نهایت نظرش این است که هدف همین لذت و شادمانی در روابط جنسی و عشقبازی است
در یک کلام اوشو یک فریب بزرگ در آستانة هزارة سوم بود که خودفریبی انسان معاصر برای توجیه هوسرانیها و نادانیهایش را نمایندگی کرد. و این اعتراف اوست که خود را «سرآغاز خودآگاهی مذهبی کاملاً نوینی» معرفی کرده و در بارة مذهب و این طور اظهار نظر میکند که: «همه آیینها بر پایه دستاویزی ساختگی بنا شده است. همه شیوهها دروغین اند... میتوان دستاویزهای تازهای به بار آورده و دینهای تازهای پدید آورد. دستاویزهای کهنه فرسوده میشوند. دروغهای کهنه از رنگ و بو میافتند و به دروغهای نوتری نیاز خواهد بود.»
منابع و مواخذ
1. اشو، الماسه های اشو ترجمه مرجان فرجی تهران: انتشارات فرودسی چاپ چهارم 1382.
2اُشن گوروجی (اشو) تفسیر آواهای شاهانة ساراها (تعلیمات تانترا 4) ترجمه هما ارژنگی تهران: نشر حم چاپ اول 1383.
3. اُشن گوروجی (اشو) تفسیر آواهای شاهانة ساراها (تعلیمات تانترا3) ترجمه هما ارژنگی. تهرات: نشر حم چاپ اول 1383.
4. اشو، شهامت، ترجمة خدیجه تقی پور . تهران: انتشارات فردوسی چاپ دوم 1380.
5. اشو، یک فنجان چای، ترجمه مسیحا برزگر. تهران: انتشارات دارینوش اول 1382.
6. اشو، آوازسکوت، ترجمه میر جواد سید حسینی. اصفهان: انتشارات هودین چاپ اول 1384.
7. اشو، پیوند. ترجمه عبدالعلی براتی . تهران: انتشارات نسیم دانش 85. دوم.
8. اشو، عشق رقص زندگی، ترجمه بابک ریاحیپور و فرشید قهرمانی. تهران: انتشارات آویژه و انتشارات نگارستان کتاب. چاپ ششم 1381.
9. اشو، ریشهها و بالها. ترجمه مسیحا برزگر. تهران: انتشارات آویژ چ اول 1382.
10. اشو، اینک برکهای کهن. ترجمه سیروس سعدوندیان. تهران: انتشارات نگارستان چ دوم 1382.
11. اشو، آینده طلایی، ترجمه مرجان فرجی. تهران: انتشارات فردوسی چاپ اول 1381.
12. اشو، ضربان قلب حقیقت مطلق (تفسیری از ایشاباش اوپانیشاد) ترجمة لوئیز شنکایی. تهران: انتشارات فردوسی 1381 چاپ اول.
13. اشو، آفتاب در سایه، مترجم عبدالعلی براتی. تهران: نشر نسیم دانش چاپ دوم 1382.
14. اشو، مراقبه هنر وجد و سرور، ترجمه فرامرز جواهری نیا. تهران: انتشارات فردوسی چ اول 1380.