مقام ارجمند فرزندان امام مجتبی
یک شنبه 28 اردیبهشت 1393 4:24 PM
هنگامی که جناب حسنی مثنی، فرزند گرامی امام مجتبی علیهالسلام خواست یکی از دختران امام حسین علیهالسلام را تزویج کند. حضرت سیدالشهداء علیهالسلام به ایشان فرمود: ای فرزند من؛ فاطمه و سکینه (سلام الله علیهما) دختران من هستند هر یک را که خواهی اختیار کن.
حسن به جهت شرم جواب نگفت.
امام حسین علیهالسلام فرمود: من برای تو اختیار کردم فاطمه را که به مادرم حضرت فاطمه علیهاالسلام دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شباهتش بیشتر است.
جناب حسن با فاطمه ازدواج کرد و از وی چند فرزند آورد ایشان فاطمه بنت الحسین علیهماالسلام را بسیار دوست میداشت و آن محترمه نیز با او بسیار مهربان بود.
جناب حسن سی و پنج سال داشت که در مدینه رحلت نمود، و برادر مادری خود ابراهیم بن محمد بن طلحه را وصی خود نمود. او آن بزرگوار را در بقیع به خاک سپرد.
فاطمه بنت الحسین علیهماالسلام بر قبر او خیمهای افروخت و یک سال به سوگواری نشست و روزها روزه و شبها به عبادت قیام داشت، و زمانی که مدت یک سال تمام شد، موالی خود را فرمان داد که هنگام شب و در تاریکی خیمه را از روی قبر جناب حسن علیهالسلام بردارند.
شب هنگام صدایی را شنیدند که میگفت؛
(هل وجدوا ما فقدوا) «آیا یافتید آنچه را که گم نمودید».
و دیگری در پاسخ او گفت:
(بل یئسوا فانقلبوا) «بلکه مأیوس شده و حالشان عوض شد» [1] .
آب شفابخش
هنگامی که سیدهی نفیسه علیهاالسلام در مصر ساکن شد، در همسایگی خانهی ایشان دختر نابینائی از جهودان زندگی میکرد، روزی جناب نفیسه مشغول وضو گرفتن بود که آن دختر به خانه آن بزرگوار آمد و دست برده از آب وضو آن بزرگوار برداشت و بر چشمان خود کشید، به قدرت پروردگار دیدهاش بینا و روشن شد [2] .
ارزش و عظمت روپوشی در نزد خداوند
یک سال در مصر آب نیل کم شد و مردم به سختی و قحطی دچار شدند، ناگزیر به درگاه سیدهی نفیسه علیهاالسلام روی آوردند، و از آن بزرگوار تقاضای دعا نمودهاند تا خداوند بر آنها لطفی فرماید.
سیده روپوش خود را به آنها مرحمت فرمود تا به دریا بیاندازند و قدرت خداوند را مشاهده نمایند.
اهل مصر آن پارچه را در رود نیل انداختند. به قدرت خدا و به خاطر احترام آن مخدره در نزد پروردگار آب نیل افزایش پیدا کرد [3] .
خداوند را به حق شما سوگند دادیم
پیرزنی - در مصر - چهار دختر داشت که پنبه ریسی نموده و از درآمد آن زندگی میکرد. روزی مادر دختران محصول دسترنج فرزندانش را به بازار برد تا بفروشد. ناگهان پرندهای آن رشتهای نخ را از دست او ربود و پرواز کرد.
پیرزن بیچاره آه و ناله کرد و گفت: من جواب یتیمانم را چه بگویم و برای آنها از کجا نان تهیه کنم. کسانی که حال او را دیده بودند، نیز متأثر شده و به او گفتند تا به نزد سیدهی نفیسه برود.
سیده دست به دعا برداشت و این گونه خدای را خواند:
ای پروردگار قادر و قاهر؛ به حال این زن شکسته حال رحمی بفرما. آنگاه به آن زن فرمود: بنشین؛ خدا امر تو را اصلاح خواهد کرد.
آن پیرزن با دلی سوخته و نگران از گرسنگی کودکانش نشست.
ساعتی گذشت که گروهی از مردم به درب خانهی سیده آمدند، و خطاب به ایشان عرض کردند: ما بازرگانیم و به وسیلهی کشتی به این دیار آمدهایم نزدیک این شهر کشتی ما سوراخ شد، ما به خاطر ترس از غرق شدن کشتی، به درگاه خدا استغاثه کردیم و خدا را به حق شما سوگند دادیم، در آن حال مرغی پدیدار شد و بافتههای از نخ را به سوی ما انداخت، ما هم به وسیله آن سوراخ را مسدود نموده و از غرق شدن نجات پیدا کردیم.
ما به شکرانهی نجات خود پانصد درهم نقره به حضورت آوردهایم. سیده شکر الهی به جا آورد و آن پولها را به پیرزن مرحمت نمود [4] .
رحمت خدا به واسطه فرزندی از امیران عالم
جناب اسحاق مؤتمن، فرزند امام جعفر صادق علیهماالسلام شوهر سیده نفیسه علیهاالسلام میباشد.
در کتاب «دارالسلام» از کتاب «اسعاف الراغبین» روایت شده که: بعد از رحلت آن بانوی مجلله، اهل مصر از جناب اسحاق خواهش نمودند تا او را در مصر دفن نمایند. جناب اسحاق راضی نمیشد، تا اینکه یک شب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را در خواب دید که به او میفرماید:
لا تعارض اهل مصر فی نفیسه، فان الرحمة تنزل علیهم ببرکتها.
با اهل مصر در دفن نفیسه مخالفت نکن، به درستی که به برکت فرزندم نفیسه رحمت بر اهل مصر نازل میشود [5] .
پی نوشت ها:
[1] منتهی الآمال: 314.
[2] الوقایع و الحوادث: 1 / 327، به نقل از تحفة الأحباب.
حضرت سیه نفیسه سلام الله علیها دختر گرامی حسن بن زید بن حسن بن علی (امام مجتبی علیهالسلام) میباشد. بارگاه ایشان در کشور مصر است و دارای کرامات بیشماری هستند. که در این بخش به برخی از آن معجزات اشاره میشود.
[3] الوقایع و الحوادث: 1 / 327.
[4] الوقایع و الحوادث: 1 / 327.
[5] منتخب التواریخ: 196.