پاسخ به:فراخوان ارسال مقالات شيعه شناسي
چهارشنبه 31 اردیبهشت 1393 9:45 AM
اسد عليزاده
على(ع) فرزند ابوطالب و نوهى عبدالمطلب است. هاشم جد او به شمار مىرود. سيزده سال قبل از بعثت، در عرصهى عالم خاكى ظهور كرد. كنيهى او ابوالحسن و حيدر لقب اوست. على(ع) از دوران كودكى پرورش يافتهى پيامبر بود و معرفت و حكمت و اخلاق را از او آموخت. براى شناخت بيشتر امام على(ع) به بيان برخى ويژگىهاى برجستهى آن حضرت مىپردازيم:
1. ايمان
اميرالمؤمنين اولين كسى است كه رسول خدا را تصديق كرد و به او ايمان آورد و به نماز او اقتدا كرد. 1 حضرت جاىگاه خود و ياران پيامبر را چنين توصيف مىكند: «ما پيوسته و پىگير در كنار رسول خدا(ص) با پدران و فرزندان و برادران و عموهاىمان مىجنگيديم. و اين امر جز افزودن بر ايمانمان و پذيرش و فرمان بردارى بيشتر حق، پىآمدى نداشت.» 2
2. موقعيت سنجى
با اينكه، امت پيامبر، پس از وفات آن حضرت، در امر خلافت، گرفتار اختلاف شدند و امانتى كه پيامبر به دست على(ع) سپرد، توسط افراد كينهتوز غصب شد، ولى على(ع) با موقعيتشناسى، صبر را بر تقابل ترجيح داد. و با سكوت، در مقابل فتنه و آشوب ايستاد تا اينكه، دين رسول الله بماند. حضرت در نامهاى به مردم مصر، جريان سقيفه را توضيح مىدهد: «مردم را ديدم پيرامون ديگرى گرد آمدهاند و با او بيعت مىكنند. دست از هركارى برداشتم و بيعت نكردم تا آن گاه كه ديدم بازگشتگان از اسلام بازگرديده، به نابودى دين محمد(ص) فرا مىخوانند؛ لذا ترسيدم كه اگر به يارى اسلام و مسلمانان برنخيزم، در ساختمان آن شكستگى و رخنهاى ببينم، يا آن را سراسر ويران بيابم كه مصيبت چنين پيشآمدى بر من، بسى گرانتر است تا از دست رفتن سرپرستى شما كه بىگمان بهرهى روزهايى اندك است.» 3
3. آگاه ساختن مردم و آشنا كردن آنها به حقوق اجتماعى
«آنگونه سخنانى كه با گردنكشان خودكامه مىگويند، با من نگوييد و چنان كه در نزد خودخواهان تندخو محافظه كارى مىكنند، با من محافظهكارى نكنيد. و با ظاهر سازى معاشرت نداشته باشيد و دربارهى من گمان نبريد كه اگر سخن حقى به من گفته شد، آن را سنگين احساس كنم، و نه اين كه بپنداريد كه من خواستار بزرگداشت خود از سوى شما هستم» 4
4. خلوتگرى عشق على(ع)
اميرالمؤمنين(ع) با همهى عظمت و بزرگى، به درگاه خدا رومىآورد و با او خلوت و زمزمه مىكرد. و چنين با خدا مىگفت: «خدايا، گناهى را از من بيامرز كه تو از من بدان داناترى. پس اگر بازگشتم، تو هم با آمرزش بر من بازگرد. خدايا، گناهى را از من بيامرز كه از درونم وعده كردم و بدان وفا كردنى در نزد من برايش نيافتهاى. خدايا، گناهى را از من بيامرز كه به زبانم خواستهام به سوى تو تقرّب بجويم، سپس قلبم با آن مخالفت كردهاست. خدايا به گوشهى چشم اشاره كردنها و سخنان بيهوده گفتنها و خواستههاىنارواى دل و لغزشهاى زبان را از من بيامرز.» 5
5. هدايت ساختن مخالفان
خوارج و اهل نهروان از معاندان و مخالفان جدى حضرت على(ع) بودند كه با روشهاى گوناگون با آن حضرت مخالفت مىنمودند؛ ولى امام على(ع) در تعليم و هدايت و آگاه سازى آنها كوتاهى نكرد و در نامهها و خطبههايش، آنها را به انحرافاتشان گوشزد نمود. 6
6. تدريس و آموزش اخلاق اسلامى
على(ع) مانند ساير زمامداران نبود كه تنها به حكومتدارى خويش بينديشد و از هدايتگرى كه مهمترين وظيفهى امامان است، غفلت نمايد. به همين دليل، نهجالبلاغه، سرشار از رهنمودهاى اخلاق نظرى و عملى است. بيانات اخلاقى امام به جهانبينى و فرجام شناسى آن حضرت وابستگى معنادارى دارد.
غيبت نمودن مردم، مراء، لجاجت، خصومت، خشم، حسد، خودپسندى، حرص، كبر، آزمندى، دنياپرستى، تنگ چشمى نمونههايى از اخلاق ناپسند است كه امام بدان پرداخته است. 7 خوشخويى، در اختيار بودن زبان، اقدام كردن به كارهاى پسنديده، صبر و پايدارى، راستى در گفتار، فروتنى، دانش و بردبارى نمونههايى از درسهاى اخلاق پسنديدهى امام على(ع) است. 8/ 9
7. تبيين فلسفى و عقلى حقايق
امام على(ع) در بيان حقايق الهى تنها به ذكر چند توصيهى اخلاقى اكتفا نمىكرد؛ بلكه با روش عقلى و استدلالى به توصيف آنها مىپرداخت. 10 براى نمونه، در جهت اثبات وحدت ذاتى و تجزيه ناپذيرى حق تعالى مىفرمايد: «هر آن كه خدا را توصيف كند و صفاتش را زايد بر ذات بداند او را دو چيز انگاشته، و هركس او را دو چيز مىانگارد براى او جزء قائل شده و قائل به جزء، خدا را درست نشناخته است. و كسى كه خدا را درست نشناسد به سوى او اشاره مىكند، و كسى كه به او اشاره كند او را در مكانى محدود دانسته است، و هر كه او را محدود بداند او را شمرده و خدا منزه از اين نسبتها است. 11» خوانندگان گرامى توجه دارند كه اسلوبى كه امام على(ع) در مسائل توحيدى بيان مىكند، كاملاً عقلى و استدلالى است. شكى نيست كه اين بيانات از آن على(ع) است و با سند معتبر تاريخى و نيز يكنواختى سياق اين مطلب مستدل مىگردد.
امام در خطبهى ديگرى مىفرمايد:« خداوند با برترى و چيرگى و قدرت خود بر اشيا و پديدهها، جدا از آنهاست و موجودات و پديدهها نيز به اينكه تحت قبضهى قدرت اويند و بازگشتشان به سوى او است جدا از او هستند، هر كس خدا را توصيف كند محدودش دانسته، و هركه او را محدود بداند تحت شمارش در آورده و آن موجب بطلان ازلىّت الهى است». 12 و نيز مىفرمايد: «خداوند واحد و يگانه است اما نه واحدى عددى؛ هميشگى است ليكن نه در محدودهى زمان، و پايدار است ولى نه به پشتوانهاى». 13 حضرت اميرالمؤمنين(ع) در مقام اثبات وجود خداوند سبحان و صفات الهى مىفرمايد: «آيات و نشانههاى قدرت خدا، برهان قاطعى بر اثبات هستى او است، بلكه خود وجود او كه در همه چيز تجلّى دارد و گواه هستى خويش مىباشد. و شناخت او همان توحيد و يگانه دانستن او است، و توحيد واقعى، جدا دانستن او از مخلوقات است به اين معنى كه صفاتش را مغاير صفات آنها بدانيم، نه اينكه كنارهگيرى و جدايى جسمانى مقصود باشد. او پروردگار و آفريدگار مطلق است و خود، آفريده و پرورده شده نيست. هرچه در ذهن تصور شود او بر خلاف آن است؛ چون آنچه به تمام ذات و حقيقت شناخته گردد، خدا نيست. او است كه دليل وجود خويش است و وسايل شناسايى را هم خود او فراهم آورده است.» 14
امام(ع) دربارهى شناخت خداوند، تصريح مىكند كه «حق تعالى با حواس درك نمىگردد و به مردم، قياس و تشبيه نمىشود. كيفيت او شناخته نمىشود. خِرَدها توان اندازهگيرى او را ندارند و افكار و تخيلات از حريم كبريايى او دورند. 15 «چشمها و حواس او را نمىبيند، ولى دلها در پرتو ايمان واقعى و اخلاص، هستى او را درك مىكنند، خداوند با اوصاف لطافت، غلظت و حجم توصيف نمىشود. خواست او بدون انديشه و قصد صورت مىگيرد. ظاهر است اما مستقيماً ديده نمىشود، ولى وجودش متجلى است» 16.
غزال خوش صدا توئی ، راسخون
شیرین تر از عسل توئی ، راسخون
بین تموم سایتهای اینترنت
نگین بی بدل توئی ، راسخون