هالیوود و تهدیدی به نام جنگ های داخلی
جمعه 19 اردیبهشت 1393 5:54 PM
هالیوود و تهدیدی به نام جنگ های داخلی
یکی از ویژگیهای صنعت هالیوود، زمینه سازی برای پیش برد اهداف ایالت متحده آمریکا و آماده سازی افکار عمومی برای پذیرفتن نیات آن کشور است. این صنعت در طول یک صد ساله عمر خود بارها با پیشبینی و یا به عبارتی بهتر با به تصویر کشیدن طراحیهای از پیش آمادهشده به مهندسی افکار عمومی پرداخته و زمینه را برای اقدام عملی دولت آمریکا مهیا کرده است.
دراینباره از حادثه تاریخی یازده سپتامبر به عنوان نمونهای خوبی میتوان یادکرد که در سالهای قبل از آن هالیوود با به تصویر کشیدن فیلمهایی نظیر هکرز (Hackers) به کارگردانی لیان سافتلی (Iain Softley) در سکانسی با نشان دادن برجهای دوقلو در تاریکی شب و چشمک زدن چراغی که در سرتاسر برج نوشته بود: اصابت کردن و سوزاندن (Crash and Burn) به شبیه سازی حادثه یازده سپتامبر پرداخت و یا سریال دهمین پادشاه (The 10th Kingdom) به کارگردانی کیمبرلی ویلیامز (Kimberly Williams) با نشان دادن عبور غولی از نیویورک و فروریختن برجهای دوقلو صحنهای همانند یازده سپتامبر را رقم زد در این باره فیلمهای بسیاری دیگر نظیر تماس مدوزا (The Medusa Touch)؛ ترمیناتور ۲: روز داوری (Terminator 2: Judgment Day) و … را میتوان نام برد که همگی در پی القای غیرمستقیم و آماده سازی ضمیر ناخودآگاه افراد برای پذیرفتن این حادثه بودند.
یکی از فیلمهای ساختهشده بر همین مبنا که در سال جاری جایزه آکادمی یا همان اسکار (Oscar) را برنده شد فیلم تاریخی و پر مناقشه ۱۲ سال بردگی (Years a Slave 12 ) میباشد.
این فیلم به کارگردانی استیو مککوئین، تهیهکنندگی برد پیت و نویسندگی جان ریدلی موفق به دریافت این جایزه شد. فیلم دوازده سال بردگی، علاوه بر آکادمی اسکار، موفق به دریافت بهترین فیلم درام از جایزه گلدن گلوب ۲۰۱۴ (Golden Globe Award) نیز شد.
کارگردان این فیلم در گذشته آثار نه چندان موفق گرسنگی (Hunger) و شرمساری (Shame) را در کارنامه خود داشته است و به اعتقاد بسیاری از کارشناسان سینمایی این فیلم نیز از آثار ضعیف این کارگردان محسوب میشود.
۱۲ سال بردگی (Years a Slave 12 ) بر اساس داستان واقعی سیاهپوست آزادهای به نام سالومون نورثاپ (Solomon Northup) به نگارش در آمده است؛ وی که طی اتفاقاتی به بردگی گرفته میشود پس از آزادی در سال ۱۸۵۳ میلادی، دوران بردگی خود را به کتاب در میآورد.
بازیگری نقش سالومون نورثاپ را چیوتل اهیرفورد ایفا کرده است که از سوابق بازی وی میتوان به فیلم سینمایی ۲۰۱۲ اشاره نمود.
نیمنگاهی به زندگی سالومون نورثاپ (Solomon Northup):
سالومون در ۱۰ ژوئیه ۱۸۰۷ میلادی در شهر مینروا متولد شد وی در اواخر دهه ۱۸۲۰ میلادی ازدواج کرد. او در دوران جوانی در مزرعه پدرش کار میکرد و زمانی که همسرش در یکی از هتلهای ساراتوگا اسپرینگز (Saratoga Springs) در نیویورک کار پیدا کرده و به این شهر نقلمکان کردند؛ وی در آنجا به عنوان نوازنده مشغول به کار شد.
در ادامه داستان که فیلم دوازده سال بردگی از اینجا شروع میشود، سالومون با پیشنهاد کاری دو مرد سفیدپوست به واشنگتن دی. سی. (Washington, D.C.) رفته اما در نهایت همان دو سفیدپوست با نیرنگ سالومون را ربوده و او را به نیو اورلینز (New Orleans) برده و در آنجا وی را به عنوان برده میفروشند.
نورثاپ که از این پس خود را در بند بردهداران میبیند به مزارع پنبه در جنوب آمریکا برده میشود؛ او ۱۲ سال از عمر خود با شکنجه و عذاب سپری میکند.
سالومون نورثاپ در ابتدا توسط بردهداری به نام فورد (Ford) خریداریشده و بعد از آن به بردهداری خشن به نام ادوین اپس (Edwin Epps) که در فیلم مایکل فاسبندر نقش آن را بر عهده دارد، فروخته میشود.
سالومون در نهایت پس از دوازده سال به کمک سفیدپوستی کانادایی و مخالف بردهداری به نام باس (Bass) که البته به صورت کاملا اتفاقی! برد پیت (Brad Pitt) نقش او را ایفا میکند آزاد میشود. سالومون پس از آزادی مورد حمایت طرفداران لغو بردگی قرار میگیرد در ادامه زندگی وی که در فیلم به آن اشاره ای نشده است سالومون با همراه شدن با فعالان جنبش آزادسازی بردگان معروف به راهآهن زیرزمینی (Underground Railroad) بردگان را از راههای مخفی و خانههای امن به کانادا و یا دیگر ایالات آزاد انتقال میدادند.
اواخر عمر سالومون از کلافهای گمشده زندگی وی میباشد که ابهامهای زیادی درباره آن وجود دارد، وی در سال ۱۸۶۳ میلادی در اوج جنگ داخلی ناپدید شد و طبق احتمالات مطرح حتی در انتهای فیلم دوازده سال بردگی مطرح میشود بین سالهای ۱۸۶۳ تا ۱۸۷۵ میلادی از دنیا رفته است اما از تاریخ، محل و نحوه مرگ او هیچگونه اطلاعی در دسترس نیست.
درباره فیلم:
فیلم دوازده سال بردگی (Years a Slave 12 ) با به تصویر کشیدن زندگی روزمره یک برده و پرداختن به موضوع قدیمی بردگی و بردهداری در آمریکا به تصویرسازی از موضوعی کلیشهای اما پر ابهام پرداخته و با ساختاری ملودرام مخاطب را به ناراحتی از زندگی بردگان وادار میکند اما باید پذیرفت پرداختن به چنین داستانی از ویژگیهای خاص خود برخوردار است و از زوایای بسیاری میتوان آن را تحلیل کرد.
تاریخ بردهداری از سیاهترین و پستترین دوران حیات آمریکا میباشد و پرداختن به آن در عرصه فیلم و سریال حساسیت مربوط به خود را دارد؛ یقینا پرداختن به بخشی از رویدادهای آن دوران موجب تحریک احساسات سیاهپوستان که حتی هم اکنون شاهد برخوردهای تبعیض نژادی هستند شده و پرداختن به آن نوعی پا گذاشتن در میدان مین محسوب میشود حال مضاف بر آنکه این فیلم از سوی آکادمی اسکار موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم شده است.
در تاریخ سینمای هالیوود هیچگاه به شکل کامل و جامع به دوران بردگی پرداخته نشده و ساخت و پخش فیلمهای محدودی که در سالهای گذشته وجود داشته است تنها بخشی از آن واقعه تاریخی را نشان میدهد.
اما این بار استیو مککوئین با اقتباس از داستانی معروف با پرداختن به زندگی روزمره بردگان در دوران پیش از جنگهای داخلی آمریکا به زاویه دیگر از آن دوران اشاره کرده است
این فیلم نه به مانند فیلم آمیستاد (Amistad) بوده که صرفا به قانون و وضعیت بردهداری در دوران مذبور بپردازد و نه به مانند فیلم پر سر و صدای تولد یک ملت (The Birth of a Nation) بوده که با نگاهی توهینآمیز به رنگینپوستان موجب تحقیر آنان شود.
فیلم دوازده سال بردگی با نوعی نگاه تقلیل گرایانه ساخته شده و در نسب با دو فیلم ذکرشده، کمی تا حدودی به ظلم وارده بر بردگان پرداخته و با به تصویر کشیدن احساسات و رابطه میان بردگان آنها در داخل دایره انسانیت به حساب آورده است؛ بردگان دیگر به مانند تصاویر ارایه در فیلمهای ذکرشده تنها به فکر کار کردن برای ارباب خود نیستد آنها در کنار یکدیگر از زجرهای کشیده شده ناراحت و حتی در پی تغییر وضعیت خود نیز میباشند هر چند تمامی مصیبت های به تصویر کشیده شده در انتهای فیلم با ورود دادن برد پیت به عنوان بازیگر شاخص آمریکایی و نماینده تراز مثبت جامعه آمریکا و با شمایلی شبه آبراهام لینکلن و قرائت بیانیه حقوق بشری توسط او در نهایت موجب تصرف فیلم به نفع جامعه فعلی ایالات متحده میشود.
به عبارتی دیگر به اعتقاد بسیاری، برد پیت در نقش باس که سبب آزادی سولومون میشود، نوع دیگری از تفکر استعماری حاکم بر سیاهپوستان میباشد و نشاندهنده وابستگی سیاهان به قدرت و ثروت سفیدپوستان است اما اگر کمی در این موضوع تعمق کنیم برد پیت را نه صرفاً نماینده سفیدپوستان بلکه او در قامت شخصیت تراز مثبت لیبرالیسم و الگوی یک انسان شاخص غربی میتوان یافت.
فردی که با گریمی تعمدا شبیه به رییس جمهور لینکلن در پی القای حس مثبت به جامعه سیاهپوست آمریکا و دادن اطمینان به اینکه آینده امریکا در دست چنین افرادی خواهد بود طراحی شد است، شخصیتی که چهره و نوع گریم او نوعی آرامش و احساس خوشایندی را بر قلب مخاطب نشانده و او را منجی چنین وضعیت اسفناکی معرفی میکند.
یکی دیگر از نکات برجسته در فیلم دوازده سال بردگی، نفی پستمدرنیست (Postmodernism) میباشد؛ در این راستا مک کویین کارگردان فیلم، با به تصویر کشیدن بردهدارانی که تمامی ارزشها را زیر سوال برده و انسانها را بر اساس نوع نگاه خود میسنجند به تقابل بر خواسته و با نفی ساختار پست مدرنیسم به اثبات ثابت بودن ارزشهای میپردازد.
اما فیلم کویین صرفا به نکات ذکرشده محدود نمیشود در سکانس هایی از فیلم بردهداران با گردآوردن بردگان به قرائت کتاب مقدس پرداخته و در آن به عقوبت و گناه کاری بردهایی که از ارباب خود تبعیت نمیکند هشدار داده و در نهایت از متن کتاب مقدس بردگان را تهدید به شکنجه میکنند.
روح ضد دینی حاکم در فیلم جدای از پرداختن به اصل و اساس این کتب تحریفشده یادآور دوران قبل از رنسانس بوده که کاتولیکها با استفاده ابزاری از دین به استثمار مردم پرداخته و از آنان در جهت اهداف خود استفاده میکردند، در این فیلم نیز این روند آشکارا وجود داشته و کارگردان با ایجاد چهرهای کریه از دین به عنوان ابزاری صرفاً برای سلطه به نفی دین میپردازد.
به طور کلی فیلم دوازده سال بردگی را نمیتوان فیلمی استثنائی دانسته و آن را در دسته فیلمهای شاخص قرار داده که مستحق برنده شدن جایزه اسکار باشد؛ بدون شک برنده شدن این فیلم صرفاً بر مبنای ویژگیهای هنری فیلم نبوده و اهداف دیگری در پی آن وجود داشته است.
در سال گذشته فیلم لینکلن (Lincoln) که مربوط به جنگهای داخلی و موضوع پر مناقشه بردهداری در نیمه دوم قرن ۱۹ آمریکا بود نامزد دریافت ۱۲ جایزه اسکار و موفق به دریافت دو اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین کارگردانی هنری شد و یا فیلم جنگوی آزادشده (Django Unchained) که در همین ارتباط ساخته شده بود و نامزد دریافت ۵ جایزهی اسکار شد و در سال جاری نیز مجددا فیلمی در ارتباط با بردهداری ( ۱۲ سال بردگی) موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم شد.
نکته قابلتوجه دراینباره چرایی توجه این آکادمی و در سطحی بالاتر توجه حکومت آمریکا به مسئله بردهداری و جنگهای داخلی آمریکا میباشد؛ به عبارتی دیگر میتوان پرسید چه عواملی موجب شده است هالیوود، شاخک رسانهای ایالت متحده آمریکا، به این موضوع علاقهمند شود و این موضوع را با دادن جوایز گوناگون در ویترین خود قرار دهند.؛ حال با نیمنگاهی به دوران بردهداری و سپس موضوع جنگهای داخلی میتوان به تبیین چرایی این امر پرداخت.
حضور انگلبس در آفریقا و تجارت سیصد ساله برده و استفاده از آنان در کشت زارها و معادن مستعمراتشان موجب شد بسیاری از مردمان آفریقا به قاره آمریکا برده شده و در آنجا مشغول به فعالیت شوند بردهداری که در دوران استعمار انگلبس در ایالات متحده رشد یافت، حتی پس از وقوع انقلاب آمریکا در سال ۱۷۷۶ میلادی به شکل قانونی ادامه یافت.
موضوع برده داری در آمریکا که بیشتر جنبه اقتصادی داشت از عواملی بود که بسیاری از ایالات جنوب حاضر به دست برداشتن از بردهداری نبودند؛ برده داران با به کار گیری شبانه روزی از بردگان و برخورد حیوان گونه با آنان صرفا به فکر منافع خویش بودند.
رشد روزافزون صنعت پنبه در ابتدای قرن ۱۹میلادی موجب وابستگی روزانه ایالات جنوب به بردهداری میشد، مطابق آمار ارائه شده در سال ۱۸۵۰میلادی، از هر هفت آمریکائی یک نفر برده بوده و میزان بردهها ۴۰ درصد جمعیت ایالات جنوبی را تشکیل میدادند و همین امر در سال ۱۸۶۰میلادی موجب جنگ داخلی آمریکا (United states of American Civil War) شد.
پیروزی آبراهام لینکلن (Abraham Lincoln) در سال ۱۸۶۰ میلادی موجب خروج ایالات جنوبی از اتحاد شد؛ هر چند در میان فضاسازیهای رسانهای از لینکلن به عنوان برانداز بردهداری در آمریکا یاد میشود اما همانگونه که لینکلن خود اظهار داشت، دولت فدرال به دلیل قوانین موجود در قانون اساسی بردهداری را نمیتوانست لغو کند و خود نیز در اظهارنظر دیگری علت مداخله ایالات شمال در جنگ را نه لغو بردهداری بلکه تلاشی برای حفظ اتحادیه دانست، به عبارتی دیگر آزادسازی بردگان تنها به دلیل تضیف پایههای اقتصادی ایالت جنوب بود تا در جنگ بر آنان تفوق یابند از این حیث اعلامیهی آزادی بردگان (Emancipation Proclamation) که از فرمانهای آبراهام لینکلن محسوب میشود صرفاً به دلیل مخالفت لینکلن با استقلال ایالتهای جنوبی آمریکا بود.
در جنگهای داخلی، زیادهخواهی سرمایهداران موجب کشته و زخمی شدن ۷۸۰ هزار آمریکایی شد اما هم اکنون ایالت متحده این مسئله را به عنوان یکی از افتخارات خود مطرح میکند و به روی دیگر سکه اشارهای نمیکند.
سیستم رسانهای آمریکا با قهرمان سازی از لینکلن به عنوان یکی از ضعیفترین رئیس جمهورهای تاریخ آمریکا به اثبات خود پرداخته و از او به عنوان یک آزادی خواه و سوپر قهرمان یاد میکنند.
حال سوال مطرح آن است که چرا هالیوود در چند سال گذشته سعی در واکاوی دوره بردهداری و جنگهای داخلی داشته و در سال جاری به چنین فیلمی، جایزه اسکار اهدا شده است.
برای پاسخ به این سؤال میتوان با نیمنگاهی به مقاله واشنگتن پست در ۱۳ آوریل ۲۰۱۱ میلادی به پاسخ جالبی دست یافت؛ از دیگاه این مقاله جنگ های داخلی که ۱۵۰ سال قبل آغاز شده هنوز ادامه دارد؛ به طور مثال هیچگاه حادثه تاریخی و تلخ کشتار سیاهپوستان در دهه ۱۹۶۰ میلادی برای دست یافتن به حقوق مدنی و یا ترور مارتین لوتر کینگ جونیور (Martin Luther King, Jr.) رهبر سیاهپوست جنبش حقوق مدنی ایالات متحده آمریکا که در سال ۱۹۶۴ جایزه صلح نوبل به او اعطا شده بود از اذهان پاک نمیشود.
به واقع مسئله نژادپرستی از دوران جنگهای داخلی تا کنون هیچگاه حل نشده است و همچنان به عنوان یکی از معضلات جامعه آمریکا شناخته میشود، هر چند در سالهای گذشته انتخاب رئیسجمهور سیاهپوست در آمریکا در ظاهر به این امر خاتمه داده است اما این روند هم اکنون ادامه دارد.
به عنوان نمونه در سال ۲۰۱۲ میلادی، قتل ترایون مارتین نوجوان ۱۷ ساله آفریقایی به دست جورج زیمرمن، نگهبان سفیدپوست محلهای در شهر سنفورد ایالت فلوریدا به وسیله گلوله، جنجال زیادی در رسانهها به پا کرد اما در کمال ناباوری هیئتمنصفه دادگاهی که در فلوریدا تشکیل شد این قتل را غیر عمد معرفی کرد همین امر موجب تظاهرت گسترده در بعضی شهرها شد نکته قابلتوجه سخنان رئیسجمهور اوباما یک روز قبل از تظاهرات بود، وی در باره قتل نوجوان ۱۷ ساله گفت: ما داریم تلاش میکنیم قوانین را تغییر دهیم تا دیگر هیچوقت چنین اتفاقی نیافتد.
با توجه به نکات ذکرشده پرداختن سیستم رسانهای ایالاتمتحده به پدیده بردهداری و جنگهای داخلی امری بدیهی و منطقی تلقی میشود اما نکته مهمی که مد نظر است چرایی پر رنگ شدن این مسئله در چند سال اخیر میباشد.
بدون شک بحران اقتصادی و مشکلات روزافزون، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی که اخبار آن به طور روزمره از رسانه ها مخابره میشود مسئله نژادپرستی و این زخم کهنه را که هنوز در جامعه آمریکایی تازه است تحریک میکند و یقیناً در پی این مقولات احتمالاً وقوع درگیریها و آشوبهای گوناگون وجود دارد.
فیلم دوازده سال بردگی در راستای همین موضوع و احساس خطر حکومت آمریکا از وقوع مجدد درگیری میان سفیدپوستان و سیاهپوستان و حتی در گامی بالاتر وقوع مجدد جنگهای داخلی و ادعای بعضی از ایالتها برای استقلال در این برهه زمانی ساخته شده است امری که با توجه به قانون اساسی آمریکا، نه مجاز شمرده میشود و نه ممنوع است و با توجه به پرچم مناطقی نظیر آلاسکا (Alaska)، هاوایی (Hawaii)، سیووکس (Sioux)، تگزاس (Texas) و … که جنبشهای استقلالطلبی در آنها فعال هستند احتمال هر نوع جنگ داخلی وجود دارد.
در مجموع به نظر می رسد که ساخت فیلم دوازده سال بردگی (Years a Slave 12 ) و دادن مهمترین جایزه سینمای جهان، نشاندهنده نگرانی عمیق ایالات متحده از امکان به وجود آمدن وضعیتی به مانند دوران جنگ های داخلی آمریکا (United states of American Civil War) میباشد و این فیلم به نوعی هشدار به سیاهپوستان ساکن در آمریکا بوده و به دنبال یادآوری زندگی گذشته سیاهپوستان میباشد تا آن ها گذشته خود را در مقابل خود دیده و در نهایت به وضع کنونی خود که سیاهی رییس جمهور این کشور است، رضایت دهند.
مخلص کلام آنکه فیلم دوازده سال بردگی (Years a Slave 12 ) یادآور این ضربالمثل ایرانی میباشد که میگوید:« به مرگ بگیرید تا به تب راضی شوند!»