ابان بن تغلب ميگويد: صبح زود از خانه خودم در مدينه بيرون آمدم و به قصد ديدار امام صادق عليهالسلام بسوي خانهي آن حضرت روانه شدم.
وقتي به درب خانهي ايشان رسيدم، عدهاي بيرون آمدند که خوش لباستر و خوشسيماتر از آنها نديده بودم. آنها خيلي با وقار و با طمأنينه بودند، کأنه پرندهاي بر سر آنها بود.
سپس با عدهاي خدمت امام صادق عليهالسلام رسيديم. امام عليهالسلام براي ما حديث گفت. از خانه که بيرون آمديم پنج نفر با زبانهاي مختلف از عربي، فارسي، نبطي، حبشي و صقلبي آن حديث را فهميدند، لذا به يکديگر گفتيم: «اين چگونه حديثي بود که همهي ما آن را به زبان خود فهميديم؟»
کسي که زبانش عربي بود گفت: «آن حضرت با من عربي، سخن گفت.»
شخص فارس گفت: «من فارسي فهميدم.»
حبشي گفت: «آن حضرت به زبان حبشي، سخن فرمود.»
سقلبي گفت: «او فقط به زبان صقلبي، سخن گفت.»
پس برگشتيم و جريان را براي حضرت بيان کرديم حضرت فرمود: «سخن يکي بود، ولي با زبانهاي خودتان براي شما تفسير گرديد.» [1] .
پی نوشت ها:
[1] بحارالانوار ج 47.