متيل چهل دروغ
دوشنبه 22 آذر 1389 8:10 AM
متيل چهل دروغ
|
ما سه تا بردار بوديم. تيت و ريپ و ميانه (وسطي). به شکار رفتيم. تُسولى (نوعى گنجشک کوچک) ديدم روى درختي. تيت تير انداخت و نزد، ريپ تير انداخت و نزد، ميانه تير انداخت و زد. با صد ناله و خسخس سينه تسولى را پشت خانه برديم. با صد تا کارد دسته بلند تسول را حلال کرديم (کشتيم). صدمن روغن زرد و زلال از آن گرفتيم. |
عروسى تيت و ريپ را با آن راه انداختيم با اين وجود مراسم آن تا بهار ماند. خانه ما به سردسير کوچ کرد. چون بازگشتيم، ديديم تخم تُسول از دودکش طويله بيرون رفته است. تخمها را خرمنکوبى کردند. صد عدد خروس از آنها بهوجود آمد. همين دائى جابر را چوپان آنها کردند. دائى جابر روزى نگاه کرد ديد يکى از کره خروسها نيست، به خاله عافيت گفت: 'تا من دنبال خروس بگردم، مقدارى گندم توى آب کن و روى آتش بگذار تا برگشتم بخورم. دائى جابر دنبال خروس رفت. کوه سياه و کوه نور، کوه دنا، کوه خيز و... را دنبال خروس گشت و نديد. دائى جابر تعريف کرد که آمدم همين برم مرغابى (برکهٔ مرغابي: نام منطقهاى است حومهٔ دهدشت) چاه خيلى گودى بود که آب خنکى داشت و کبوتران آنجا جمع مىشدند، به داخل اين چاه سياه رفتم. سوزنى ديدم و پشکلي، سوزن را در پشکل فرو کردم و بالاى آن رفتم. ديدم در بندر گناوه دارند با اين خروس بارکشى مىکنند. به گناوه رفتم و خروس را آوردم و آمدم تنگ پيرزال، ديدم سيل آمد. ايل ساداتى و ايل بابکانى و ايل تامرادى و ايل تاس احمدى و شيخها و همهٔ ايلها آمدهاند و نمىتوانند عبور کنند. آنها را بر پشت کره خروس گذاشتم. کره خروس جفتکى زد و تيزى در کرد و پريد و همهٔ ايلات را از آب عبور داد. |
- متيل چهل دروغ |
- افسانههاى مردم کهگليويه و بويراحمد ـ ص ۸۶ |
- گردآورنده: حسين آذر شب |
- انتشارات تختجمشيد، چاپ اول ۱۳۷۹ |
- به نقل از: فرهنگ افسانههاى مردم ايران ـ جلد سيزدهم ـ على اشرف درويشان ـ رضا خندان (مهابادي)، نشر کتاب و فرهنگ، چاپ اول ۱۳۸۲ |
آنروز .. تازه فهمیدم ..
در چه بلندایی آشیانه داشتم... وقتی از چشمهایت افتادم...