0

مقالات شيعي

 
valiya
valiya
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : آذر 1388 
تعداد پست ها : 0

شيعه و توسل
یک شنبه 11 اسفند 1387  6:43 PM

شيعه و توسل

زندگى بشر بر اساس بهره‏گيرى از وسائل و اسباب طبيعى استوار   است كه هريك آثار ويژه خود را دارند. همه ما هنگام تشنگى آب مى‏نوشيم، و هنگام   گرسنگى غذا مى‏خوريم. چه، رفع نياز توسط وسائل طبيعى، به شرط آنكه براى آنها «استقلال در تاثير» قائل نشويم، عين توحيد است. قرآن يادآور مى‏شود كه: ذوالقرنين   در ساختن سد از مردم درخواست كمك كرد: ‹‹فاعينونى بقوة اجعل بينكم و بينهم ردما»   (كهف/95): با قدرت خويش مرا يارى كنيد تا ميان شما و آنان (ياجوج و ماجوج) سدى برپا   سازم .
كسانى كه شرك را به معنى «تعلق و توسل به غير خدا» تفسير مى‏كنند، حرفشان   تنها در صورتى صحيح است كه ما براى ابزار و وسائط موجود، «اصالت و استقلال‏» قائل   شويم، وگرنه چنانچه آنها را وسايلى بدانيم كه، به مشيت و اذن الهى، ما را به نتيجه   مى‏رسانند از مسير توحيد خارج نشده‏ايم، و اصولا زندگى بشر از روز نخست‏بر اين   اساس، يعنى استفاده از وسائل ووسائط موجود، استوار بوده و پيشرفت علم و صنعت نيز در   همين راستا صورت گرفته و مى‏گيرد .   ظاهرا توسل به اسباب طبيعى مورد بحث نيست ; سخن درباره اسباب غير طبيعى است كه بشر جز از طريق وحى راهى به شناخت آنها ندارد . هرگاه در كتاب و سنت چيزى به عنوان وسيله معرفى شده باشد، تمسك به آن همان حكمى را   دارد كه در توسل به امور طبيعى جارى است. بنابر اين، ما زمانى مى‏توانيم با انگيزه   دينى به اسباب غير طبيعى تمسك جوييم، كه دو مطلب ملحوظ نظر قرار گيرد :

ـ   از   طريق كتاب و سنت، وسيله بودن آن چيز براى نيل به مقاصد دنيوى يا اخروى ثابت‏شود ;

ـ   براى اسباب و وسائل، هيچ‏گونه اصالت و استقلالى قائل نشده و تاثير آنها را   منوط به اذن و مشيت الهى بدانيم .

قرآن كريم، ما را به بهره گرفتن از وسائل   معنوى دعوت كرده مى‏فرمايد:‹‹يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله وابتغوا اليه الوسيلة   و جاهدوا في سبيله لعلكم تفلحون›› (مائده/35):اى افراد با ايمان خود را از خشم و   سخط الهى واپاييد، وبراى تقرب به او وسيله‏اى جستجو كنيد، و در راه وى جهاد كنيد،   باشد كه رستگار شويد . .
بايد توجه نمود كه وسيله به معناى تقرب نيست، بلكه چيزى   است كه مايه تقرب به خدا مى‏گردد و يكى از طرق آن، جهاد در راه خدا است كه در آيه   ذكر شده است و در عين حال مى‏تواند، چيزهاى ديگر نيز وسيله تقرب باشد . (1)  

ثابت‏شد كه توسل به اسباب طبيعى وغير طبيعى(به شرط اينكه، رنگ استقلال در   تاثير به خودنگيرند) عين توحيد است. شكى نيست كه انجام واجبات و مستحبات، همچون   نماز و روزه و زكات و جهاد و غيره در راه خدا، همگى وسايل معنوى‏يى هستند كه انسان   را به سر منزل مقصود، كه همان تقرب به خداوند است مى‏رسانند. انسان در پرتو اين   اعمال، قيقت‏بندگى را مى‏يابد و در نتيجه به خدا نزديك مى‏شود. ولى بايد توجه نمود   كه وسايل غير طبيعى، منحصر به انجام امور عبادى نيست، بلكه در كتاب و سنت‏يك رشته   وسايل معرفى شده كه توسل به آنها استجابت دعا را به دنبال دارد كه ذيلا برخى از   آنها را يادآور مى‏شويم :

ـ   توسل به اسما و صفات حسناى الهى كه در كتاب و سنت   وارد شده است، چنانكه مى‏فرمايد: ‹‹و لله الاسماء الحسنى فادعوه بها›› (اعراف/180 ): اسماء حسنى مخصوص خداوند است، پس خداوند را به وسيله آنها بخوانيد. در ادعيه   اسلامى، توسل به اسما و صفات الهى فراوان وارد شده است .

ـ توسل به دعاى صالحان   كه برترين نوع آن توسل به ساحت پيامبران و اولياى خاص خداوند است تا براى انسان از   درگاه الهى دعا كنند .

قرآن مجيد به كسانى كه بر خويشتن ستم كرده‏اند (گنهكاران ) فرمان مى‏دهد سراغ پيامبر روند و در آنجا هم خود طلب مغفرت كنند، و هم پيامبر براى   آنان طلب آمرزش كند. و نويد مى‏بخشد كه: در اين موقع خدا را توبه پذير ورحيم خواهند   يافت، چنانكه مى‏فرمايد:‹‹و لو انهم اذظلموا انفسهم جاؤوك فاستغفروا الله واستغفر   لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما›› (نساء/64) در آيه ديگر، منافقان را نكوهش   مى‏كند كه چرا هرگاه به آنان گفته شود سراغ پيامبر بروند تا در باره آنان از خداوند   طلب آمرزش كند، سرپيچى مى‏كنند؟! چنانكه مى‏فرمايد:‹‹و اذا قيل لهم تعالوا يستغفر   لكم رسول الله لووا رؤوسهم ورايتهم يصدون و هم مستكبرون›› (منافقون/5)   از برخى   از آيات بر مى‏آيد كه در امتهاى پيشين نيز چنين سيره‏اى جريان داشته است. فى‏المثل،   به صريح قرآن، فرزندان يعقوب عليه السلام از پدر خواستند بابت گناهانشان از خدا   براى آنان طلب آمرزش كند و يعقوب نيز درخواست آنان را پذيرفت و وعده استغفار داد : يا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا كنا خاطئين قال سوف استغفر لكم ربى انه هو   الغفور الرحيم. (يوسف/97-98)
ممكن است گفته شود: توسل به دعاى صالحان، در   صورتى عين توحيد (ويا لااقل مؤثر) است كه كسى كه به او توسل مى‏جوييم در قيد حيات   باشد، ولى اكنون كه انبيا و اوليا از جهان رخت‏بر بسته‏اند، چگونه توسل به آنان   مى‏تواند مفيد و عين توحيد باشد؟   در پاسخ به اين سؤال يا ايراد، دو نكته را   بايستى يادآور شويم :

الف - حتى اگر فرض كنيم شرط توسل به نبى يا ولى حيات داشتن   آنهاست، در اين صورت توسل به انبيا و اولياى الهى پس از مرگ آنان، تنها كارى غير   مفيد خواهد بود، نه مايه شرك; واين نكته‏اى است كه غالبا از آن غفلت‏شده، و تصور   مى‏گردد كه حيات و موت، مرز توحيد و شرك است! در حاليكه بر فرض قبول چنين شرطى (حيات انبيا و اوليا در هنگام توسل ديگران به آنان)، زنده بودن شخص نبى و ولى، ملاك   مفيد و غير مفيد بودن توسل خواهد بود، نه مرز توحيدى بودن و شرك آميز بودن عمل !

ب - مؤثر و مفيد بودن توسل دو شرط بيشتر ندارد :

ـ فردى كه به وى توسل   مى‏جويند، داراى علم و شعور و قدرت باشد ;

ـ ميان توسل جويندگان و او ارتباط   برقرار باشد; و در توسل به انبيا و اوليايى كه از جهان درگذشته‏اند، هر دو شرط فوق (درك و شعور، و وجود ارتباط ميان ما و آنان) به دلايل روشن عقلى و نقلى، تحقق دارد .
وجود حيات برزخى يكى از مسايل مسلم قرآنى و حديثى است كه دلايل آن را در اصل 105 و106 يادآور شديم. در جايى كه، به تصريح قرآن، شهداى راه حق حيات و زندگى   دارند، مسلما پيامبران و اولياى خاص الهى - كه بسيارى از ايشان خود نيز شهيد   شده‏اند: از حيات برتر وبالاترى برخوردارند .
بر وجود ارتباط ميان ما و اولياى   الهى دلايل بسيارى در دست است كه برخى را ذيلا يادآور مى‏شويم :
ـ همه مسلمانان   در پايان نماز شخص پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم را خطاب قرار داده   و مى‏گويند: السلام عليك ايها النبى و رحمة الله و بركاته ; آيا آنان براستى كار « لغوى‏» انجام مى‏دهند و پيامبر اين همه سلام را نمى‏شنود و پاسخى نمى‏دهد؟ !

ـ   پيامبر گرامى در جنگ بدر دستور داد اجساد مشركانرا در چاهى ريختند. سپس خود با همه   آنان سخن گفت. يكى از ياران رسول خدا عرض كرد: آيا با مردگان سخن مى‏گوييد؟ پيامبر   صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: شماها از آنان شنواتر نيستيد . (2)

ـ رسول گرامى صلى الله عليه و آله و سلم كرارا به قبرستان بقيع مى‏رفت و   به ارواح خفتگان در قبرستان چنين خطاب مى‏كرد: السلام على اهل الديار من المؤمنين و   المؤمنات. و بر اساس روايتى ديگر مى‏فرمود: السلام عليكم دار قوم مؤمنين‏» . (3)

ـ بخارى در صحيح خود آورده است: روزى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه   و آله و سلم درگذشت، ابوبكر وارد خانه عايشه شد. سپس به سوى جنازه پيامبر رفته،   جامه از صورت پيامبر برگرفت و او را بوسيد و گريست و گفت:بابى انت‏يا نبى الله لا   يجمع الله عليك مؤتتين، اما الموتة التى كتبت عليك فقدمتها . (4)
پدرم فداى تو باداى پيامبر خدا، خدا دو مرگ بر تو ننوشته است. مرگى كه بر   تو نوشته شده بود، تحقق يافت .

چنانچه رسول گرامى حيات برزخى نداشته و هيچگونه   ارتباطى ميان ما و او وجود ندارد، چگونه ابوبكر به او خطاب كرده و گفت: يا نبى   الله .

ـ امير مؤمنان على عليه السلام آنگاه كه پيامبر را غسل مى‏داد به او   چنين گفت: بابى انت و امى يا رسول الله لقد انقطع بموتك ما لم ينقطع بموت غيرك من   النبوة والانباء و اخبار السماء... بابى انت و امى اذكرنا عند ربك و اجعلنا من   بالك‏ » (5) پدر و مادرم فداى تو باداى رسول خدا، با مرگ تو چيزى منقطع   گرديد، كه با مرگ ديگران منقطع نگرديده بود; با مرگ تو رشته نبوت و وحى گسسته شد ... پدر و مادرم فداى تو باد، ما را نزد خدايت‏به ياد آور،ما را به خاطر داشته باش .

در پايان يادآور مى‏شويم كه توسل به انبيا و اوليا صورتهاى مختلفى دارد كه   مشروح آن در كتب عقايد بيان شده است .


پى‏نوشتها :
1-راغب در مفردات (ذيل ماده وسل) مى‏گويد: الوسيلة التوصل الى   الشي‏ء برغبة و حقيقة الوسيلة الى الله مراعاة سبيله بالعلم و العبادة و تحرى مكارم   الشريعة .
2-صحيح بخارى، ج‏5، باب قتل ابى جهل، سيره ابن هشام:2/292 وغيره .
3-صحيح مسلم، ج‏2، باب ما يقال عند دخول القبر .
4-صحيح بخارى، ج‏2، كتاب   الجنائز، ص‏17 .
5-نهج البلاغه، بخش خطبه‏ها، شماره 235 .
ـ منشور عقايد   اماميه صفحه 231  
 
منبع:www.al-shia.com  
تشکرات از این پست
yarabyarabyarab sayyed13737373
دسترسی سریع به انجمن ها