ديدار امام حسين در عالم خواب
دوشنبه 8 اردیبهشت 1393 5:28 PM
جناب آقاي محمد شريف رازي نقل ميکند: پس از گذشت دو سال از سفر به عراق که ناموفق بودم، يک سال بعد از حادثهي شهريور 1920 بود که براي زيارت عتبات عاليات شوق عجيبي به من دست داد به طوري که نميتوانستم يک لحظه اين جريان را از خود دور کنم. به همين دليل به فکر دومين سفر افتادم. براي رسيدن به اين امر بزرگ، دست توسل به سوي امام حسين عليهالسلام دراز کردم و براي خواندن زيارت عاشورا آماده شدم و هر روز علاقهي من نسبت به اين کار بيشتر ميشد. اين علاقه و شور موقعي بود که به دليل جنگ جهاني دوم و ورود نيروهاي متفقين به خاک ايران و عراق و رابطه ميان دو کشور همسايه، اجازهي مسافرت به کسي داده نميشد؛ اما من به مرحلهاي از بيقراري رسيده بودم که راحتي و آسايش خاطر را از دست داده بودم و همواره در انديشه سفر به کربلا و نجف و کاظمين بودم. در همان دوران، شبي در عالم خواب ديدم که به کربلا مشرف شدهام و در اوج سرور و شادماني به حرم پيشواي آزادگان حضرت امام حسين عليهالسلام شرفياب شدم در آستان مقدس آن حضرت، يکي از خدمتگزاران دستم را گرفت و گفت: دوست عزيز! ميخواهي امام حسين عليهالسلام را زيارت کني يا قبر و ضريح منور ايشان را، او من را به سرداب مقدس که زير ساختمان حرم مطهر بود، برد و قبر شريف امام حسين عليهالسلام را نشانم داد و گفت: مولايت را زيارت کن. هنگامي که نگاه کردم: گويي قبر گشوده شد و امام حسين عليهالسلام را ديدم که فرزند بزرگوارش علي اکبر عليهالسلام پايين پاي مبارکش بود و طفل شش ماههاش علي اصغر عليهالسلام روي سينهي پاکش. ناگاه از خواب بيدار شدم؛ اما ديدگانم گريان بود و قلبم سوزان و در همان حال اين شعر را سرودم.
به جز حسين مرا ملجأ و پناهي نيست
در اين عقيده يقين دارم اشتباهي نيست
ره نجات حسين است و دوستي حسين
به سوي حق به جز از اين طريق راهي نيست
اگر تو حکم غلامي من کني امضا
به هيچ محکمه خوفم زد او گاهي نيست ( کرامات الصالحين، ص 25 - 26 به نقل از کتاب کرامات امام حسين عليهالسلام. )