محمد بن مسلم - که يکي از راويان حديث و از اصحاب امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليهما السلام است - حکايت کند:
روزي محضر مبارک ابوجعفر امام محمد باقر عليه السلام نشسته بودم، که فرزندش حضرت صادق عليه السلام، در حالي که کودکي خردسال بود و کلاهي منگوله دار بر سر نهاده بود و چوبي در دست گرفته و بازي مي کرد، وارد شد.
امام باقر عليه السلام او را در آغوش گرفت و فرمود: پدر و مادرم فدايت؛ و سپس به من خطاب نمود و اظهار داشت:
اي محمد بن مسلم! اين کودک بعد از من امام و پيشواي تو خواهد بود، و تو بايد علوم خود را از او بهره مند شوي، سوگند به خداي يکتا! که او همان صادقي است، که رسول خدا صلي الله عليه و آله او را توصيف نموده و بشارتش را داده است.
و به درستي که پيروان و شيعيان او در دنيا و آخرت مورد حمايت خداوند متعال خواهند بود و دشمنانش ملعون و مغضوب مي باشند.
در همين لحظه، حضرت صادق خنديد و رنگ چهره اش سرخ گرديد، آن گاه امام باقر عليه السلام متوجّه من شد و فرمود: آنچه مي خواهي از او سؤال کن، که جواب کافي دريافت خواهي کرد.
گفتم: ياابن رسول اللّه! خنده از کجا سرچشمه مي گيرد؟
آن کودک لب به سخن گشود و فرمود: اي محمد بن مسلم! سر چشمه انديشه و عقل انسان از قلب است، غم و اندوه از کبد، تنفّس از ريه؛ و خنده از طحّال بر مي خيزد.
و من چون چنين پاسخ صريح و صحيحي را از آن کودک خردسال عزيز - يعني حضرت صادق آل محمد عليهم السلام - شنيدم، از جاي خود برخاستم و پيشاني او را بوسيدم. [1] .
پی نوشت ها:
[1] بحارالانوار: ج 47، ص 15، ح 12 به نقل از کفاية الاثر: ص 321.