0

اتصال به حق و استجابت دعا

 
haj114
haj114
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3991

اتصال به حق و استجابت دعا
شنبه 6 اردیبهشت 1393  5:01 PM

اتصال به حق و استجابت دعا
یکی دیگر از خصوصیات حضرت امام هادی - علیه‏السلام - استجابت سریع دعای ایشان بود زیرا خود و پدرانش از منزلت و مکانت والایی نزد خداوند برخوردار بودند؛ مورخان نقل کرده‏اند که حضرت امام صادق از خداوند درخواستی نمی‏کرد مگر آن که به سرعت به اجابت می‏رسید [1] درباره حضرت هادی نیز مورخان نمونه‏های بی‏شماری ذکر کرده‏اند که ما در این جا به چند مورد اشاره می‏کنیم: 
1 - منصور از عموی پدرش چنین نقل می‏کند: «نزد امام علی هادی رفتم و گفتم: آقای من متوکل مرا به خاک سیاه نشانده و حقوق مرا از بیت‏المال قطع کرده است، اتهام من این است که از ملازمان و یاران شما هستم و متوکل این مطلب را می‏داند. سپس از امام درخواست کرد نزد متوکل واسطه شود و حقوق قطع‏شده‏اش را برقرار سازد. حضرت به او گفت: ان‏شاءالله بی‏نیاز خواهی شد. همان شب فرستادگان متوکل در خانه‏اش را کوفتند و از او خواستند نزد متوکل بیاید، او نیز شتابان به در قصر خلیفه رفت و پرده‏دار متوکل «فتح» را دید که بر در ایستاده است. فتح به استقبال او آمد و نسبت به تأخیرش او را سرزنش کرد و او را بر متوکل وارد ساخت. خلیفه با چهره‏ای گشاده و خنده‏ای بر لب گفت: «ای ابوموسی! سراغ ما نمی‏آئی و ما را فراموش کرده‏ای، چکاری از دستم برایم ساخته است؟...». 
آن مرد، مشکلات مالی و حقوق و عطایای قطع شده خود را بیان کرد و متوکل فرمان داد دو برابر حقوق و مزایای قبلی به او پرداختند او با خوشحالی قصر را ترک کرده در حال خروج فتح را دید به سرعت نزد او رفته گفت: 
- آیا علی بن محمد به اینجا آمده است؟ 
- نه. 
- آیا نامه‏ای نگاشته است؟ 
- نه. 
آن مرد فتح را ترک کرد و به راه افتاد لیکن فتح خود را به سرعت رساند و گفت: «شک ندارم که تو از امام هادی خواسته‏ای برایت دعا کند پس از او بخواه برای من نیز دعا کند...». 
آن مرد راه خانه حضرت را پیش گرفت و پس از شرفیابی مؤدبانه در برابر امام بر زمین نشست حضرت فرمود: «ای ابوموسی! راضی و خشنود به نظر می‏آیی...». 
آن مرد با خشوع و فروتنی گفت: «آری آقای من از برکت شما به مقصودم رسیدم لیکن به من گفتند که شما نزد متوکل نرفته‏اید و از او درخواستی نکرده‏اید...». حضرت با لبخند پاسخ داد: «خداوند متعال می‏داند که ما در کارهای خود جز به حضرتش رجوع نمی‏کنیم و در سختی جز به او توکل نداریم لذا تمامی حوائج ما را برآورده می‏سازد و می‏ترسیم اگر عدول کنیم او نیز متقابلا ما را به خود واگذارد...». آن مرد متوجه شد که امام برایش دعا کرده است و مقصود وی از راه دعا به دست آمده است و درخواست فتح به یادش آمد پس گفت: «ای آقای من فتح از شما التماس دعا دارد برایش دعا کنید» لیکن حضرت خواسته‏ی او را رد کرد و گفت: 
«فتح به ظاهر دوستدار ما است لیکن باطنا با ما نیست، هنگامی برایش دعا خواهم کرد که مخلصانه به طاعت خدا روی آورد و قلبا به رسول‏الله - صلی الله علیه و آله - و حق ما اهل بیت اعتراف کند...». دعای ائمه اطهار شامل حال نیکان و مؤمن به خدا و رسول و عارفان به حق اهل بیت می‏شد اما کسانی که از مسیر امامت منحرف بودند و رشته‏ی طاعت خدا و رسول را در گردن نداشتند مشمول عنایات امامان نمی‏شدند. آن مرد از امام خواست دعایی به او بیاموزد تا از آن بهره‏مند شود. حضرت او را به این دعا راهنمایی کرد: 
«ای پشتیبان من و ای پناهگاه و مرجع و مآل من و ای همه‏ی توان و هستی من از تو ای قل هو الله احد، پروردگارا تو را به بهترین آفریدگانت سوگند می‏دهم که بر آنان درود فرستی... سپس حاجت خود را ذکر می‏کنی...». 
2 - در اصفهان شخصی به نام عبدالرحمن می‏زیست که به تشیع تن داده و به امامت امام هادی معتقد بود، ماجرا و علت شیعه شدن او را پرسیدند پاسخ داد: «من مردی فقیر اما پرجرأت و زباندار بودم همراه گروهی از همشهریهایم برای دادخواهی به سوی سامرا حرکت کردیم پس از رسیدن به آن شهر، آهنگ قصر متوکل کردیم و به در قصر رسیده بودیم که از داخل آن دستور احضار علی بن محمد بن الرضا - علیه‏السلام - صادر شد. درباره‏ی این شخص پرسش کردم گفتند: مردی است علوی که رافضی‏ها (شیعیان) به امامت او معتقدند و تکان نمی‏خورم تا او را ببینم، اندک زمانی نگذشت که امام - علیه‏السلام - سواره آمد و مردم برای تجلیل و بزرگداشت حضرت بپا خاستند. همین که او را دیدم محبتش در دلم جای گرفت و به دعا کردن پرداختم و از خدا خواستم کید متوکل را از او دور کند، حضرت متوجه‏ی من شده نزدیک آمد و گفت: «خداوند دعایت را اجابت، عمرت را دراز، دارایی و فرزندانت را زیاد کرد». لرزه بر اندامم افتاد زیرا حضرت ضمیر مرا خوانده و از نیت من خبردار بود. بر متوکل داخل شدیم، خواسته‏های خود را برآوردم و بعد راهی اصفهان شدم، از آن پس خداوند گشایشی در زندگیم به وجود آورد و اموالی به من رسید که خواب آن را هم نمی‏دیدم و الآن تنها در خانه‏ام یک میلیون درهم دارم و این غیر از اموالی است که خارج از خانه دارم. صاحب ده فرزند نیز شده‏ام و سنم از هفتاد سال گذشته است و تمامی این‏ها از برکت دعای امام - علیه‏السلام - است». [2] . 
3 - یکی دیگر از دعاهای اجابت شده حضرت به شرح زیر است: 
«علی بن جعفر از وکیلان امام هادی بود، از او نزد متوکل سعایت کردند لذا دستور داد تا او را حبس کنند، علی مدتها در سیاهچالهای زندان بسر برد و کارد به استخوانش رسید، با یکی از کارگزاران حکومتی صحبت کرد و گفت: اگر بتوانی وسیله‏ی آزادی مرا فراهم آوری سه هزار دینار به تو خواهم داد. کارگزار، خود را به عبیدالله که از مقربان متوکل بود رساند و از او خواست درباره‏ی علی بن جعفر وساطت کند، عبیدالله پذیرفت و از متوکل درخواست کرد علی بن جعفر را آزاد کند، متوکل از این درخواست برآشفت و گفت: «اگر درباره‏ات شک داشتم می‏گفتم رافضی هستی، این مرد وکیل ابوالحسن هادی است و من عزم قتل او را دارم...». عبیدالله از پیشنهاد خود پشیمان گشت و به کارگزار ماجرا را گفت، آن مرد نیز علی بن جعفر را از شکست وساطت و تصمیم متوکل بر قتل وی باخبر ساخت. علی بن جعفر در نهایت درماندگی نامه‏ای به امام نوشت و در آن گوشزد کرد که: «آقای من خدا را، خدا را به دادم برسید که می‏ترسم از حق روی‏گردان شوم. امام در پای نامه‏اش چنین نوشت: حال که مشکلت به این حد رسیده است برای تو دعا خواهم کرد و از خدا خواهم خواست گره کارت باز شود، بلافاصله متوکل دچار تب شدیدی شد و بیماری او به شکل حادی درآمد و او دستور داد تمام زندانیان بخصوص علی بن جعفر را آزاد کنند و به عبیدالله گفت: چرا نام علی را بر من عرضه نکردی؟ وی پاسخ داد: دیگر هرگز نام او را نخواهم برد، متوکل دستور داد علی را آزاد کنند و از او حلالیت طلبید. علی نیز راه مکه را پیش گرفت و در آن دیار به دستور امام مقیم گشت» [3] . 
4 - یکی دیگر از دعاهای اجابت‏شده‏ی حضرت به نقل مورخین چنین است: احمد بن الخصیب از دشمنان کینه‏توز امام - علیه‏السلام - بود و می‏خواست به ناحق و با زور منزل حضرت را تصاحب کند، امام از این حرکت ناجوانمردانه به خشم آمد و گفت: «از خدا می‏خواهم تا تو را از صفحه‏ی روزگار محو کند...». اندک زمانی نگذشت که دست انتقام خدایی او را گرفت و هلاک ساخت [4] . این‏ها نمونه‏های کمی بود از دعاهای به اجابت رسیده حضرت که به وسیله مورخین نقل شده است. مطلب مهم آن است که «دعا» به دست انسان و کار او نیست بلکه به دست خداست و این خداوند است که دعای هر که را از بندگان بخواهد مستجاب می‏کند و شکی در این نیست که امامان اهل بیت از مقام والایی نزد خداوند برخوردارند زیرا آنان به معنی واقعی کلمه مخلصین له‏الدین بوده‏اند و حق پرستش خداوندی را بجا آورده و مفاهیم «اخلاص»، «عبودیت» و «ایمان» را با تمام وجود مجسم ساخته‏اند. خداوند نیز پاداش آنان را داده و نه تنها ایشان را مستجاب‏الدعوة قرار داده است بلکه مشاهد و مراقد آنان را نیز برکت داده که در آن جایگاه‏ها، دعاها به هدف اجابت اصابت می‏کند. 

پی نوشت ها:
[1] اسعاف الراغبین، ص 227. 
[2] بحارالانوار، ج 13، ص 132. 
[3] بحارالانوار، ج 13، ص 142. 
[4] بحارالانوار، ج 13، ص 132. 

 

  *  عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری  *
********
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها