قاضی یحیی بن اکثم که از دشمنان سرسخت اهل بیت و از گرفتاران در دام عجب علم و حریصان بر مقام و مال دنیا بود می گوید:
روزی داخل شدم که قبر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم را زیارت کنم، امام جواد علیه السلام را دیدم که با او راجع به مسائل گوناگونی مناظره کردم، همه را پاسخ داد. به او گفتم: میخواهم چیزی از شما بپرسم ولی شرم دارم، امام فرمود: من پاسخ آنرا بدون آنکه سؤالت را بر زبان آوری می گویم، تو می خواهی سؤال کنی، امام کیست؟
گفتم: آری به خدا سوگند سؤالم همین است.
فرمود: منم
گفتم: نشانه ای بر این مدعا داری؟
در این هنگام عصایی که در دست آن حضرت بود به سخن درآمد و گفت:
ان مؤلائی امام هذا الزمان و هو الحجة.
همانا مولای من حجت خدا و امام این زمان است