0

خروج سيد حسني

 
haj114
haj114
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3991

خروج سيد حسني
پنج شنبه 28 فروردین 1393  11:42 PM

از جمله نشانه‏هاي ظهور «خروج سيد حسني» از طرف ديلم است. درباره شخصيت سيد حسني در روايات سخني نيامده، ولي رواياتي که سخن از خروج و کشته شدن او دارد تا حدودي به معرفي او پرداخته است.
علامه مجلسي‏رحمه الله گفته است: در حديث مفضل از حضرت صادق‏عليه السلام آمده است که فرمود: «حسني آن جوانمرد خوشرويي که از طرف ديلم خروج مي‏کند و با بيان فصيحي که دارد، فرياد بر مي‏آورد: اي آل احمد! اجابت کنيد. دردمند پريشان حال را و آنکه از پيرامون ضريح (شايد مراد کعبه باشد) ندا مي‏کند؛ پس گنجينه‏هاي الهي در طالقان او را اجابت مي‏کنند. [آنها] گنج هايي از طلا و نقره نيستند؛ بلکه مرداني اند همانند قطعه‏هاي آهن. بر اسب‏هاي چابک سوار گشته و حربه‏هايي به دست مي‏گيرند. پيوسته ستمگران را مي‏کشند تا اينکه وارد کوفه مي‏شوند. در حالي که بيشتر جاهاي زمين از لوث وجود بي‏دينان پاک گشته، سيد حسني آنجا را محل اقامت خود قرار مي‏دهد.
آن گاه خبر ظهور مهدي‏عليه السلام به سيد حسني و اصحابش مي‏رسد، اصحاب به او مي‏گويند: اي فرزند پيغمبر! اين کيست که در قلمرو ما فرود آمده؟ مي‏گويد: برويم ببينيم او کيست - در صورتي که به خدا قسم سيد حسني مي‏داند او مهدي‏عليه السلام است و بدين جهت اين سخن را مي‏گويد که به يارانش آن حضرت را بشناساند - پس سيد حسني بيرون مي‏آيد تا اينکه به مهدي‏عليه السلام مي‏رسد. آن گاه مي‏گويد: اگر تو مهدي آل محمدصلي الله عليه وآله هستي، پس عصاي جدّت پيامبر و انگشتر و جامه و زره آن حضرت کجا است؟ عمامه (سحاب) اسب، شتر، قاطر، الاغ و اسب اصيل رسول خدا و مصحف اميرمؤمنان کجا است؟
پس آن حضرت تمام اينها را به او نشان مي‏دهد. آن گاه عصاي پيامبر را مي‏گيرد و در سنگ سختي مي‏کارد، فوراً برگ مي‏دهد. منظورش از اين کار آن است که بزرگواري و فضيلت حضرت مهدي‏عليه السلام را به اصحاب خود بنماياند تا با آن حضرت بيعت کنند.
پس سيد حسني عرضه مي‏دارد: اللّه اکبر اي فرزند پيغمبر! دستت را بده تا با شما بيعت کنيم. حضرت مهدي‏عليه السلام دستش را دراز مي‏کند، سيد حسني و اصحابش بيعت مي‏کنند». [1] .
مرحوم کليني پايان کار سيد حسني را در ضمن روايتي از امام صادق‏عليه السلام اين گونه نقل کرده است: «فَيَبتَدِرُ الحَسَنِيُّ اِلَي الخُرُوجِ فَيَثِبُ عَلَيهِ اَهْلُ مَکَّةَ فَيَقْتُلُونَهُ وَيَبْعَثُونَ بِرَأسِهِ اِلَي الشَّامِيِّ فَيَظْهَرُ عِنْدَ ذَلِکَ صَاحِبُ هَذَا الاَمرِ...» [2] ؛ «... و آن گاه که [سيّد] حسني خروج خود را آغاز مي‏کند، اهل مکه بر او هجوم آورده، او را به قتل مي‏رسانند و سر او را بريده براي شامي مي‏فرستند و دراين هنگام صاحب الامر ظهور خواهد کرد...».
نعماني نيز مي‏نويسد: «يعقوب سراج گويد: به امام صادق‏عليه السلام عرض کردم: فرج شيعيان شما کي خواهد بود؟ پس فرمود: آن گاه که فرزندان عباس به اختلاف پردازند و حکومت ايشان سست گردد. [راوي] حديث ياد شده را به عينه ذکر کرده تا رسيده است به ذکر آلات جنگي و زين و افزوده است: «تا اينکه بر فراز مکه فرود آيد، و شمشير را از نيامش بيرون مي‏کشد، و زره را مي‏پوشد و پرچم و برد را باز مي‏کند. عمامه را به سر مي‏گذارد و عصا را به دست مي‏گيرد و از خداوند درباره ظهورش اجازه مي‏خواهد.
پس يکي از خادمان آن حضرت از آن موضوع آگاه مي‏شود و نزد حسني آمده او را از خبر آگاه مي‏کند. حسني به خروج از آن حضرت پيش‏دستي مي‏کند؛ پس مردم مکه بر او شوريده و او را به قتل مي‏رسانند و سرش را به نزد شامي مي‏فرستند. پس در اين هنگام صاحب اين امر ظهور مي‏کند و مردم با او بيعت کرده از او پيروي مي‏کنند...». [3] .
برخي، از اين دو روايت استفاده کرده‏اند که «سيد حسني» همان نفس زکيّه است.


پی نوشت ها: 
[1] بحارالانوار، ج 53، ص 15. 
[2] الکافي، ج 8، ص 224، ح 285. 
[3] الغيبة، باب 14، ح 43؛ با اندک تفاوتي، الکافي، ج 8، ص 224، ح 285. 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها