با خدا غریبه ام و حالم خوش نیست!!
پنج شنبه 28 فروردین 1393 11:00 AM
چند ماهی است یاد خدا خیلی در زندگیم کمرنگ شده، از خودم متنفرم. راهنمایی بفرمایید؟
یاد خداوند و پرستش و معنویت، جوششی است از اعماق ذرات عالم که عطر جانبخش آن همه جا گسترده شده و پرتو انوارش هستی را روشن ساخته است. پرستش و معنویت، برخاسته از فطرت پاک و بیآلایش وجود انسان و جوهرة ذاتی و حقیقی اوست.
نیاز به پرستش و عبادت در وجود همة انسانها قرار داده شده است و از اجزای جداییناپذیر از انسان به حساب میآید.
نقش ارتباط با خداوند و معنویت و پرستش در زندگی
1. یافتن پاسخی مطمئن برای زندگی و چرایی آن؛
2. یافتن تکیهگاهی مطمئن در دنیای متغّیر و پرشتاب؛
3. برآورده کردن نیازهای معنوی از طریق ارتباط با کمال مطلق (خداوند)؛
4. غلبه بر احساس بیهودگی و پوچی؛
5. وا داشتن روح به تفرّج و نشاط مناسب،
6. سپاسگزاری و ستایش از ولینعمت.
در آموزههای اسلامی و دینی، تنها راه برآورده شدن خواستههای جوانان، ارتباط با خالق متعال و عبادت پروردگار معرفی شده است. قرآن کریم در آیة 56 سورة ذاریات میفرماید: «جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا عبادت کنند».تنها راه هدایت و رستگاری و سیر در صراط مستقیم، اطاعت از خالق متعال و تسلیم شدن در برابر اوامر اوست.
اگر انسان در خیمة اطاعتکنندگان پروردگار و بندگان مطیع الهی قرار گیرد، به اهداف بلندی که همان سعادت و کمال و بالندگی مادی و معنوی است، نایل خواهد آمد. اگر کسی به خیمة الهی وارد نشود، باید به خیمه شیطان و ابلیس وارد شده، جزو مریدان او شود؛ چون جز این راهی ندارد. اگر چنین بشود، زندگی و آیندهای تاریک و سرشار از بدبختی در انتظارش خواهد بود؛ زیرا شیطان دشمن قسمخوردة انسان است و تمام تلاشش را برای گمراهی انسانها به کار میگیرد. خداوند متعال در قرآن کریم بهصراحت میفرماید: «ای فرزندان آدم (ای انسانها) مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را نپرستید، زیرا وی دشمن آشکار شما میباشد و اینکه مرا بپرستید و این است راه درست (صراط مستقیم)».[(یس، 60ـ61).]
قبل از هر اقدامی ما باید بخواهیم که خدایی باشیم، یعنی راهمان را مشخص کنیم، ما نمی خواهیم زیر لوای شیطان باشیم، پس ما طالب خدا هستیم این واولین قدم است و بسیار هم ارزشمند و مهم است.
قدم بعدی این است که ببینیم برای رفتن به راه خدا چه مقدماتی لازم است و باید ها و نباید های این مسیر را خوب بشناسیم.
یک نکته که تذکر آن خیلی مهم است این است که جوانان عزیز بدانند خداوند متعال ارحم الراحمین است اگر بنده ای قدمی به سمت او بردارد این قدم ها هر چند گوچک باشد برای خداوند متعال ارزشمند است، خداوند به یاری اش می آید ده ها قدم به برایش بر می دارد.
و نکته دیگر اینکه جوانان عزیز امیدتان را از دست ندهید مثلا آمدئی توبه کردی با خودت گفتی این آخر گناه من است من دیگر می خواهم خدایی شوم، این عالی است اما شطان هم بیکار نمی نشیند که ما راحت به سمت خدا برویم ما را به خطا می اندازد شروع می کند در گوشمان وز وز کردن که نه تو مرد این راه نیستی دنیا را سخت نگیر، باید همان لحظه یک تو دهنی به شیطان زد و به خدایمان پناه ببریم از شر وسوسه های او هر خطایی که کردیم سریع توبه کنیم، نترسیم که دیگر تمام شد ما قصد نداریم مسخره بازی در بیاوریم و به دورغ توبه کنیم نه، این را هم به خداوند عرض می کنیم که قصدم توبه شکستن نیست اراده کرده ام به سمت تو بیایم خداوند هم ما را درمی یابد و از دست ابلیس نجات می دهد.
و جوانان عزیز باید یادمان باشد هر اتفاقی هم افتاد به خدای خودمان پشت نکنیم، یک رابطه صمیمی با خداوند داشته باشیم او ما را آفریده همه ضعف ها کاستی ها شهوت ها و ایرادهایمان را می داند، برای برطرف کردن تک تک شان به ما یاری می رساند با حفظ آبرویمان با عزت و صمیمیت، از همان عیب ها ما را به عرش می رساند اگر ما خودمان بخواهیم همه را به نقاط قوت و سکوی پرتاب ما تبدیل می کند.
این ها همه لازمه اش خداشناسی و شناختن ذات باری تعالی است، این همه دور افتادن های ما از خداوند متعال ریشه اش اینجاست که ما خدایمان را خوب نمی شناسیم، اگر بشناسیم که مضطرب نمی شویم، افسرده و تنها نمی شویم.
عزیزان یادمان باشد که بسیاری از درگیری های ما با خودمان به خاطر نداشته هایمان است، ما خیلی چیزها در زندگیمان کم داریم اما یادمان باشد ما خدا را داریم، خدواند گنجینه های عرش را دارد از هر چیز که بخواهیم بهترینش را به ما می دهد نه ضامن می خواهد نه وثیقه بی حد و مرز می بخشد، لازمه اش یقین است توکل است، خوب خدایی داریم قدرش را بدانیم.
حضرت امیرالمۆمنین، علیه السلام در نامة 31 نهج البلاغه ـ که خطاب به فرزند عزیزشان امام حسن مجتبی استـ میفرمایند:
بدان، خدایی که گنجهای آسمان و زمین در دست اوست، به تو اجازة درخواست داده و اجابت آن را به عهده گرفته است. تو را فرمان داده که از او بخواهی تا عطا کند؛ درخواست رحمت کنی تا ببخشاید؛ و خداوند بین تو و خودش کسی را قرار نداده تا حجاب و فاصله ایجاد کند. ... هرگاه او را بخوانی، ندایت را میشنود و چون با او راز دل گویی، راز تو را میداند. پس حاجت خود را با او بگوی و آنچه در دل داری، نزد او بازگوی. غم و اندوه خود را در پیشگاه او مطرح کن تا غمهای تو را برطرف کند و در مشکلات، تو را یاری رساند. (نهج البلاغه، ترجمة دشتى، نامة 31، ص528).